چهارشنبه 7 آذر 1403

مثل گیاهی در قرنطینه که ناگهان سبز می‌شود / یوزپلنگهایی که با آنها دویده‌ایم

وب‌گاه ورزش سه مشاهده در مرجع
مثل گیاهی در قرنطینه که ناگهان سبز می‌شود / یوزپلنگهایی که با آنها دویده‌ایم

کمتر ممکن است مسابقه‌ای مثل ایران - ولز به پستتان بخورد. یک بازی استثنایی با تصاویر و اتفاقاتی که نوشتن از آنها تمام نمی‌شود.

به گزارش ورزش سه، عجیب‌ترین نکته بازی نبرد دیروز حضور موثر همه بازیکنان ایران، اصلی‌ها و ذخیره‌ها در این بازی و تاثیرشان در کسب نتیجه به‌دست آمده بود تا جایی‌که حتی بازیکنی که به نظر ضعیف‌ترین نمایش را در بین بقیه داشت هم، هم روی گل اول موثر بود و هم می‌توانست گل دوم را بزند. این نکته‌ایست که باید اعتبارش را متوجه سرمربی تیم ملی کرد. اینکه تیمی تا این حد موم در دست و متحد بسازی و در بازی " هر کسی از هر جایی که هست یک قدم جلوتر بیاید." پس چنین بود که از دقیقه 80 همه نیمکت نشینهای ایران روی پا ایستاده و بازی را از کنار زمین پیش می‌بردند. انگار که به آنها هم الهام شده بود که این بازی ماست، حتی اگر برای ثبت اولین گل 98 دقیقه (یاد بازی استرالیا و سوت پایانش بخیر) صبر کنیم. آنها قبل از این فقط میلی‌مترها تا گل فاصله داشتند و با کمی خوش شانسی علی‌قلی‌زاده (دوبار) و سردار آزمون (یکبار) نام خودشان را وارد گزارش نهایی بازی کرده بودند اما شگفت انگیز اینکه آنها در جشن پایان بازی فعال‌ترینها در میان بازیکنان بودند. قلی‌زاده را توی آن لحظات تحت تاثیر رامین رضاییان در حال اشک ریختن دیدیم و سردار طارمی را بارانداز می‌کرد. شاید تنها مرد خونسرد کارلوس کی‌روش بود که او هم فقط نمایش می‌داد والا ضربان قلبش از روی اپل واچ نشان می‌داد چه سربالایی تندی را پشت سر گذاشته و تا کجا موفق شده احساسات را پشت قفس (ه) سینه محبوس کند. 

در عین حال در بین سفیدپوشهایی که در احمد بن‌علی مشغول جست و خیز بودند صورت یک نفر زیاد تغییری نداشت، مهدی طارمی. ستاره همه بازیهایی که از او می‌بینیم. سازنده گل دوم و پایه گذار برتری عددی بر ولز که در نهایت ما را سر میز ضیافت پیروزی نشاند. او روی گل دوم در زمین ایران توپ را از پای جو آلن درآورد و با پیشروی در زمین حریف از بین دو بازیکنی که آماده گلزنی بودند (رامین و جهانبخش) اولی را انتخاب کرد که شاید هشتاد متر دویده بود تا خود را به منطقه گل برساند... توی ذهن من این صحنه یک حالت انیمه‌ای دارد. طارمی در مسیر دروازه با پیراهن‌هایی که در دوران فوتبالش به تن داشته، از شاهین (بوشهر) تا غرافه و از پرسپولیس تا ریوآوه و پورتو. سفید و آبی و سبز و زرد و قرمز. متعلق به ایران و جهان. آن طرف توی استارت طولانی رضاییان، او با کیتهای صبا و راه آهن و پرسپولیس و اوستنده و دحیل و سپاهان برق می‌زند تا به توپ برسد و این جور خونسرد و تروتمیز توپ را از بالای سر گلر لستر به تور بچسباند و بعد بغضش با ما و پیمان یوسفی بترکد و همه در آغوشش سفت همدیگر را بغل کنیم. خدایا چه لحظه‌ای.

دریکی عکسهای شادی آخر بازی پیراهن رامین کنار رفته و عضلات شکم رونالدویی او بیرون زده تا باور کنیم نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود. اگرچه گل روزبه چشمی با آن دورخیز و آن شلیک تاریخی و تماشایی بود اما بازی درخشان ایران به پایان بندی دیگری احتیاج داشت. یک جور باشکوه‌تر آن هم توسط کسی که حضورش در این بازی پیش‌بینی نشده بود اما مومن ترین به خودش آنقدر بدون اعتراض و حاشیه تمرین کرد تا روزهای تلخ خروج از پرسپولیس و غیبت طولانی در فهرست ملی را با این لحظه طلایی جابجا کند. رامین بچه سمسکنده، روستایی در اطراف ساری است. او از بچگی بین شالیکارها دنبال رویا دویده و سفت به آن چسبیده است. مثل طارمی (بچه بوشهر)، میلاد محمدی (خیابان فلاح)، سعید عزت اللهی (انزلی)، کریم انصاری‌فر (اردبیل)، علی جهانبخش (جیرنده)، وحید امیری (خرم آباد)، سید حسین (شیراز)، حاج‌صفی (کاشان)، حسینی (نظام آباد)، احمد نور (گرگان) و... دردانه‌های خانواده‌هایی که این بچه‌ها اولین دستمزدهای خود در فوتبال را با ذوق به پدر یا مادر تقدیم کرده‌اند.  این تیم ملی ماست. شایسته‌ترین ها از همه جای ایران. یوزپلنگهایی که با آنها دویده‌ایم.  پژمان راهبر

مثل گیاهی در قرنطینه که ناگهان سبز می‌شود / یوزپلنگهایی که با آنها دویده‌ایم 2
مثل گیاهی در قرنطینه که ناگهان سبز می‌شود / یوزپلنگهایی که با آنها دویده‌ایم 3