مجله بخوانیم / تجارت فردا؛ حکایت و روایتِ حیرت و حسرت
در معرفی مجلات دیگر اگر قیمت آنها با پیتزا مقایسه می شود در این فقره نیاز به این قیاس هم نیست چون تقریبا به رایگان همراه روزنامه مادر عرضه شد و شاید بتوان گفت زشت است برای مدیر بنگاه اقتصادی که مجله اقتصادی روی میز او نباشد!
عصر ایران؛ سروش بامداد - مجله حرفهای و هفتگی «تجارت فردا» که به تعبیری «اکونومیست» ایران است سالی دوبار به آغوش مادر (روزنامه دنیای اقتصاد) بازمیگردد و همراه آن عرضه میشود:
نوبت اول در پایان سال که سالنامه ای پر و پیمان و گاه در حجم 500 صفحه منتشر میکند و ضمن بررسی رخدادهای سال از این نظر با دیگر سالنامهها متفاوت است که چشمانداز سال پیش رو و تازه را نیز ترسیم میکند. چرا که اساسا شعار روزنامه دنیای اقتصاد این است: «به شما قدرت پیشبینی میدهیم».
هر چند که هم خودشان و هم اقتصاددانان و هم همه ما میدانیم که اقتصاد ایران بیش از هر امر دیگر از سیاست و دیپلماسی تأثیر میپذیرد و به خاطر همین از اقتصاددانان به تنهایی کاری بر نمی آید ندان که دنیای اقتصاد همین دیروز نوشت: سه نیروی رکودساز در مهر اینها هستند: کمبود تقاضا براثر کاهش قدرت خرید مصرف کنندگان، ناآرامی های سیاسی و قطعی اینترنت و تازه اولی هم متأثثر از التهابات پس از 25 شهریور در کشور است.
نوبت دوم که «تجارت فردا» همراه روزنامه عرضه می شود و حجیم تر از شمارههای هفتگی است در پایان نیم سال است که تحلیل 6 ماهه را در بر میگیرد و امسال چنان که مشخص است با 45 روز تأخیر آماده شده و به جای 6 ماه، هفت ماه را در بر می گیرد و دلیل آن هم جز این نمی تواند باشد که در هفته پایانی شهریور عرصه سیاست و اقتصاد و جامعه شاهد تحول و التهابات و اتفاقاتی بود که بدون اشاره به آنها انگار مجله به سرزمینی دیگر تعلق دارد و پرداختن به آنها نیز مستلزم گذر زمان بود.
نویسنده روایت اعتراض در صفحات آغازین مجله به همین نکته اشاره کرده و آورده است: آنچه در هفته پایانی شهریور 1401 رخ داد و تبعات آن ادامه دارد مجالی باقی نمیگذارد تا سال 1401 را به ترتیب رخدادها روایت کنیم و از 25 شهریور باید شروع کرد که خبر بد با جامعه و سیاست و اقتصاد و با اعتماد و سرمایه اجتماعی و با روح جامعه آن کرد که دیدیم (و میبینیم).
عرضه نشریه همراه روزنامه سبب میشود خوانندگان دنیای اقتصاد آن را عملا رایگان دریافت کنند هر چند به بهای تک فروشی سه هزار تومان عرضه می شود اما قیمت مجلات مشابه 75 هزار تومان است.
این کار را پیشتر در دوران طلایی روزنامه همشهری - نه این همشهری که از کیهان پیشی گرفته - دیده بودیم که همشهری ماه به سردبیری محمد قوچانی ضمیمه روزنامه آن روز پرتیراژ همشهری منتشر می شد و مجله ای حرفه ای به خانه های کسانی راه می یافت که چه بسا در شرایط عادی اهل خرید و خواندن مجله به آن سبک نبودند. سعید مرتضوی البته تاب نیاورد و به این بهانه که همشهری مختص تهران است و ماهنامه آن مجوز مشتقل ندارد و نمی تواند در سراسر کشور توزیع شود آن را مل دیکر نشریات مستقل و حرفه ای نابود کرد و برخی از بهترین نیروهای آن سر از تلویزیون های خارج از کشور درآوردند.
عرضه مجله همراه روزنامه، مجله را وارد دفتر مدیران اقتصادی می کند و چه بسا پس از آن علاقه مند شوند آن را تهیه کنند. کالایی که هنوز ارزان است.
تجارت فردای 475 یا ضمیمه روزنامه دنیای اقتصاد در آبان 1410 بر روی جلد تصویر ابراهیم رییسی رییس جمهوری را دارد که پله ها را آرام آرام پایین می رود. کاری از آزاده پاکنژاد که توضیح داده شده برگرفته از جلد اکونومیست است با این توضیح: «سال 1401 در حالی آغاز شدکه امیدوار بودیم برجام به امضا برسد و تحریم ها لغو شود اما چنین نشد. این امید رنگ باخت و اقتصاد، بازنده بزرگ تحولات هفت ماهه گذشته بود. اکنون خیابان ها ناآرام اند، نااطمینانی سیاسی افزایس یافته، بازارها در آستانه التهاب قرار دارند و بیم وقوع شوکی تازه، اقتصاد را تهدید می کند. آیا ابراهیم رییسی می تواند برای این وضعیت چاره اندیشی کند؟»
اشاره به رییس جمهوری که در 50 روز گذشته بیشتر در بهت و حیرت و در انفعال کامل بوده باید موجب خرسندی او شود چرا که چندان جدی گرفته نمی شود و نه مخاطب معترضان است نه مورد انتظار کارشناسان و حکایت او در روایتی با عنوان «اتفاق، خودش نمی افتد / مهرداد خدیر» چنین آمده است:
«هر چند گمان می رفت رییس جمهوری در بازگشت به تهران ابتکار عمل را در گفت وگو با افکار عمومی به دست بگیرد اما سیمای سیاست مداری متحیر و مبهوت را از خود به نمایش گذاشت که در محاسبات خود طبقه متوسط و اعتراضات آنان و مطالبه سبک زندگی متفاوت را هرگز منظور نکرده بود.»
در روز انتشار مجله البته ابراهیم رییسی به مقامات بانک مرکزی دستور داده تلاش خود را برای کنترل ارز مضاعف کنند تا روشن شود اگر قرار بر گشودن گرهی باشد نه با حرف که ئبا تصمیم است. چندان که محمد قوچانی هم در مناظره با قاسم روان بخش به آن پرداخت. به قوچانی اشاره شد این اشاره هم جا دارد که برای کسانی که دو مناظره برنامه تلویزیونی «شیوه» با حضور او و احمد زیدآبادی را دیدند و پسندیدند گزارش میزگردی با حضور او و احمد زیدآبادی به اضافه محمد مهاجری و محمد درویش خواندنی است. میزگردی که جواد حیدریان روزنامه نگار توانای اقتصادی ترتیب داده و هم پرسش های حرفه ای طرح کرده و هم مسیر بح به خوبی جلو رفته است. میزگردی که این عنوان را بر پیشانی دارد: مسیر سخت.
بیرون از این فضا اگر قرار بر توصیه خواندن مقاله ای باشد اولویت با «راه ابریشم» است در صفحه 136 که در آن نویسنده (خانم فائزه مرادی حقیقی، پژوهشگر) به این پرسش پرداخته است: «جنگ روسیه و اوکراین، چه فرصتهایی پیش روی ایران گذاشته است؟».
هر چند که در پایان آه از نهاد آدمی برمیخیزد زیرا که میدانیم تقریبا از هیچ یک از این فرصتها بهره برده نشده و داستان فروش «پهپاد»ها به روسیه که ابتدا انکار و بعد به قبل از شروع تجاوز مربوط شد بر مباحث دیگر سایه انداخته است.
در روزهایی که مجلس در حال تصویب قانون بانک داری یا اصلاح قانون پیشین است مقاله سیاوش نقشینه چهره ماندگار نظام بانکی هم قابل تأمل است که صنعت بانک داری را قربانی خاموش عرضه سیاسی خوانده و از سه مدیر نابغه در نظام بانکداری ایران چنین یاد کرده است: «یوسف خوشکیش که طاقت نیاوردیم با مرگ طبیعی چشم از جهان فرو بندد و اعدام شد (به سبب رشد و توسعه بانک تجاری در داخل و خارج)، محمد علی مفرح بنیان گذار و مدیر عامل بانک صادرات به خاطر کارآفرینی و تفکرات عاشقانه و هوش مندانه که از بانکی با سرمایه اولیه 20 میلیون ریال نهاد پولی یی به عظمت امروز ساخت و ابوالقاسم خردجو که در زمینه رشد بانک توسعهای کوشید.
مجله مطالب فراوان دارد و این نوشته نه به قصد نقل آنهاست نه رپرتاژ آگهی تا تبلیغ کند. کار ما در این سلسله نوشتارها تنها دعوت به خرید و ترویج عادت مجلهخوانی است. اگر درباره مجلاتی چون تجربه، آگاهی نو، اندیشه پویا، بخارا و چشمانداز ایران یا دیگر مجلات قیمت آنها را با پیتزا مقایسه میکنیم تا از 75 تا 90 و 100 هزار تومان شوکه نشوید (هر چند قیمت «آنگاه» واقعا زیاد شده!) در این فقره اما اصلا رایگان است و بگذارید بگویم خیلی زشت است که روی میز یک مدیر بنگاه اقتصادی و شرکت تجاری نباشد ولو نخواهد بخواند!
سردبیر تجارت فردا «محمد طاهری» است و راز موفقیت او را جدای خاستگاه مطبوعاتی هم برخورداری از همکاران حرفهای می توان دانست و هم پشتوانه یک نهاد مستقل رسانه ای اقتصادی در بخش خصوصی و مهم تر از این دو شاید در رعایت توصیه زندهیاد صدرالدین الهی یا استادانی چون سیروس علینژاد که روزنامهنگاری هدف است نه وسیله.
تماشاخانه