محیا دهقانی: اگر رزمندگان ما نبودند، دیگر میهنی نداشتیم
باید قدردان رزمندههایی باشیم که در مقابل داعش جنگیدند. نسل من میخواهد بدون ترس و دلهره به زندگیاش ادامه بدهد. قطعا سایه این رزمندگان در کشور من نبود، آرامش ما امتداد نداشت.
به گزارش مشرق، محیا دهقانی بازیگر فیلمهای شیار 143 و ماجرای نیمروز در فصل دوم سریال نجلا حضور بسیار قابل اعتنایی داشت. به بهانه حضور این بازیگر با او گفتوگویی داشتیم که اشاره مستقیم به ورق نخوردن جریان بازیگری سینما و عدم حضور نسل جوان در سینمای ده سال اخیر اشاره دارد.
*با تغییر بازیگر در سریال بچه مهندس اعتراضات مخاطبان و رسانهها نسبت به این تغییر دامنه بسیار وسیعی داشت. در مجموعه اعتراضات یک نقطه مشترک وجود داشت، چرا بازیگر را عوض کردید؟ علیرغم اینکه خانم رسولزاده بازیگر اصلی فصل اول بود با شروع سریال هیچ اعتراضی با محوریت تغییر بازیگر منتشر نشد یا دامنه اعتراضات به آن گستردگی نبود. مخاطبان شما را به عنوان کاراکتر نجلا پذیرفتند و این مسئله خیلی جای تعجب دارد. یعنی اتفاقی ویژهای رخ داده است به هر حال هر بازیگری بود این ریسک را نمیپذیرفت که بازیگر جایگزین شود. جزئیات بیشتری از این تغییر بفرمایید.
قبل از «نجلای»2 به من پیشنهاد شد سریال همسایه را بازی کنم و تولید این کار تا مرداد ماه همزمان با پیش تولید نجلا پیش رفت. در سریال «همسایه» کارگردان اول آقای «خیرالله تقیانیپور» بودند، ولی به دلیل ساخت نجلای 2 از پروژه بیرون آمدند و رفتند نجلای 2 را بسازند.
من در آن حین داشتم سریال «همسایه» را بازی میکردم و اواخر سریال همسایه بود که به من زنگ زدند و گفتند که بیایید دفتر برای سریال نجلا. وقتی من رفتم خیلی بازیگر دیده بودند، یعنی از پیش تولیدشان خیلی گذشته بود، حتی به یک توافقاتی هم رسیده بودند.
وقتی آقای تقیانی پور به من زنگ زد، من فقط از ایشان خواستم که یک روز به من فرصت فکر کردن بدهند و ایشان گفتند که ما فرصت نداریم و اگر میشود زودتر جواب بدهید که من حول و حوش یک ساعت بعد جواب دادم و پذیرفتم که در این پروژه باشم و به عنوان پرسوناژ نجلا ایفای نقش کنم. پیش خودم گفتم هر خانم دیگری نجلا را بازی خواهد کرد و حالا این قرعه به نام من افتاده و سعادتی نصیب من شده و من باید نجلا را بازی کنم.
*راجع به ویژگیهای جزئیتر این سریال صحبت بکنیم بالاخره بازیگرهای روبرو در فصل اول با بازیگر دیگری مواجه بودند. میخواهم مثالی بزنم خانم شریفینیا در این سریال خیلی با شما همراهتر و هماهنگتر هستند. اینکه بازیگر یک جوششی را با خودش به متن تمام صحنهها میآورد نشان از قدرت بازیگر دارد. سمپاتیک شدن شما با همبازیهایتان مثل «حسام منظور» و مخصوصاً کاراکتر شیرین با بازی خانم شریفی نیا در این فرایند چگونه اتفاق افتاد؟
باید به این نکته اشاره کنم که در شرایط خیلی بدی وارد این پروژه شدم. من چهارشنبه قرارداد بستم و روز یکشنبه جلوی دوربین بودم و این خیلی فرصت کمی بود برای اینکه من گروه و عوامل را بشناسم.
حتی دو جلسه دورخوانی داشتیم که در یک جلسه اول کل عوامل بودند، دومین جلسهاش حتی نصفه نیمه من عوامل را دیدم و حتی برای تمرین کردن لهجه هم وقتی نداشتم. من از همان اول هم به آقای «تقیانیپور» هم گفتم اجازه بدهید من فصل اول نجلا را نبینم، اگر قرار است نجلای یک را ببینم به این دلیل است که روابط نجلای یک را با کاراکترهایی که پیرامونش هستند و رخدادهای مرتبط فصل اول تحلیل کنم.
خوشبختانه این انتخاب خیلی کمکم کرد، به اضافه اینکه تیم بازیگریمان خیلی باهم هماهنگ بودند و همه با هم کمک میکردیم که با هم دیده شویم. هدف در سریال نجلا این بود که همگی به یک موفقیت کلی برسیم. اتفاقی که در نجلای 2 اتفاق افتاده به دلیل حضور تک تک بچههایی بود که هدفی را دنبال میکردند و فقط به شخص من مربوط نمیشد.
*این هماهنگی با بازیگرها در پشت صحنه به همین شکل بود.
مخاطبان پرسوناژ من و ثریا را خیلی تهاجمی و خیلی با خشونت توام با درگیری دیدند، ولی من و خانم طهماسبی در پشت صحنه دو تا دوست خیلی خوب و عالی هستیم و پس از هر سکانسی که با هم داشتیم یکدیگر را در آغوش میگرفتیم، شدت انرژی که در سکانسها با هم داشتیم بسیار زیاد بود. این احساس خوب را هم در پشت صحنه بیشتر باهم داشتیم. من از بازی کردن مقابل آقای منظور لذت بردم، در کنار ایشان و آقای هاشمی و دیگر دوستان به دلیل تجربهای که داشتند خیلی از آنها یاد گرفتم. ما در پشت صحنه شبیه تیمی بودیم که قرار است به جام قهرمانی دست پیدا کند. چنین حسی را نسبت به هم داشتیم و همدیگر را حمایت میکردیم، اینطوری نبود که بخواهیم همدیگر را رها کنیم. *پول و پارتی چه کارکردی در جریان بازیگری دارد؟
شما در مقاطعی مواجه هستید با یک سری بازیگر که نه تجربهای داشتند و نه اتفاقی را رقم زدهاند، در یک دوره زمانی آمدهاند و به سرعت از این عرصه کنار گذاشته شدند. خب این افراد از طریق چه فرآیندی وارد این عرصه شدند؟ یک سری آدمها را میبینید که خودشان را حفظ میکنند و من خیلی کم افراد کمی را دیدهام که در طولانی مدت خودشان را حفظ کردهاند و این کار بسیار سختی است. شما از قبل باید خودتان را آماده کرده باشید. یعنی آوردهای داشته باشید که بخواهید به جریان بازیگری تزریق کنید. دنیایی که باید طولانی مدت درون آن حضور پیدا کنید و این کار بسیار سختی است و من خیلی کم میبینم که این اتفاق بخواهد در این عرصه بیفتد.
*این عرصه بیرحم است و از بیرحمیهایی که در 12 سال گذشته تجربه کردید، بگویید.
من بیرحمیها را از منظر زن بودن تجربه کردم، از طرفی شما به هر شغلی که نگاه بکنید این بیرحمی در بدنه آن وجود دارد. در جامعه ما نگاهها روی شغل ما متمرکز است چون بیشتر توی چشم است. من الان 12 سال است دارم کار میکنم ولی به شخصه خودم زنی هستم که اجازه نمیدهم از یک حدی افراد در ارتباط با حرفه من بخواهند قدم ناشایستی در مقابل من قدم بردارند.
اگر میگویم در این 12 سال تواناییهایم دیده نشده به دلیل این است که فرصتی به من داده نشد. امثال من خیلی زیاد بودند و هستند. توقع داشتم در این یازده سال به عنوان کسی که تحصیل کرده این حرفه است، خیلی بهتر با من برخورد بشود.
در چهارچوبهای تحصیلی ما این ساختار حاکم نیست که بگویند یک استعداد درخشان وجود دارد و ما او را از دانشگاه کشف کردیم. یک همچین چیزی در یک ساختار اجرایی تحصیلی ما وجود ندارد.
من در فیلمهای سینمایی مثل «ماجرای نیمروز» و شیار 143 کار کردم و پس از بازی در این دو در پروژههای دیگری قرارداد بستم.
در خیلی از پروژهها متأسفانه تمرین هم میکردم اما خیلی شیک بازیگری که از قبل تعیین شده بوده توسط تهیهکننده جایگزین میکردند، به راحتی با احساسات من در سنین کمتری بازی شد. من در این 12 سال با این سختیها روبرو بودم، به راحتی از من عبور کردند. من خوشحالم که نجلا را بازی کردم و با افتخار این موضوع را اعلام میکنم، به دلیل اینکه واقعا روی پای خودم ایستادم و مبارزه کردم و برای رسیدن به خواستهام جنگیدم.
*راهنماییهای اشتباه همکاران و سینماگران تاثیری در این روند داشته است؟
وقتی ماجرای نیمروز را بازی کردم خیلی از این بچههای سینما به من گفتند که سریال کار نکن و من واقعا اشتباه کردم سریال کار نکردم. زمانی که مخاطب من را نشناسد من هر هنری هم داشته باشیم نمیتوانم خودم را به نمایش بگذارم مخاطب من را نمیشناسد.
اتفاق در بازیگری از طریق بازی کردن در سریال برای من سریعتر رخ میداد. من دو الی سه سال این کار را انجام ندادم و بعد از دو سال تصمیم گرفتم سریال کار کنم تا اول مردم من را بشناسند و بعد شروع کنم به یک سری اتفاقهایی که حالا از نظر هنری برای من مهم است.
*این هدایتگری برای نپذیرفتن و بازی کردن در سریال های تلویزیونی با چه آسیبهایی توام بود؟
وقتی سینما را از سریال یا تئاتر تفکیک میکنی و مرزبندی ایجاد میکنی پس تو آرتیست نیستی. اولین چیزی که در دانشگاه به من یادم دادند این بود که هنر چیزی است که محدودیت ندارد. هنر محدودیت ندارد و با این روش هدایت محدودیت برای آن تعیین میکنند، به خاطر زد و بندی که خودشان و آن گنگهای مشخص سینمایی دارند تا در سینما محدودیت ایجاد کنند.
زمانی که کرونا اتفاق افتاد، خیلی از سینماها تعطیل شدند و همان کسانی که در سینما باهم گروه بودند و کار میکردند رفتند در شبکه نمایش خانگی کار کردند.
یعنی هیچ تغییری پیش نمیآید و عرصهای برای من و جوانانی مثل من وجود نخواهد داشت. مثل من خیلی وجود دارد، خیلی شرایط سختی است، بازیگرهای بهتری در تئاتر وجود دارد ولی در جایگاهی که باید باشند، نیستند.
من با زحمت در طول این 12 سال شرایط فعلی را برای خودم رقم زدم و واقعا کسی کمکم نکرد که در این شرایط بخواهم به آن هدفی که دلم بخواهد در زمان درست برسم.
12 سال گذشت و در این 12 سال شاید خیلی زودتر از اینها باید اتفاقی برای من میافتاد، ولی زمانی اتفاقات خوب پشت سر هم میافتد که هیجان درونی من خاموش شده اما به کارم عشق دارم و همیشه این حس و حال درون من قطعا زنده است. ولی ای کاش که برای نسل بعد من که قرار است وارد این عرصه بشوند این اتفاق و این حسی که من تجربه کردم مثل رنجشها و دردهایی این 12 سال، برای نسل بعدی اتفاق نیفتد.
*خانم دهقانی من با یک صورت مسئلهای مهمی در صحبتهای شما مواجه شدم. شما مدیوم تلویزیون را اولاتر از سینما میبینید و تلویزیون را حتی از تئاتر و تولیدات شبکه نمایش خانگی مهمتر میدانید. در مدیوم تلویزیون بازیگر بیشتر دیده میشود؟ من در این 12 سال خیلی مسیرها را رفتم، شما اگر قرار است سینمایی کار بکنید باید یک اتفاق عجیب و غریب در سینما را رقم بزنید، از طرفی چند تا فیلم سینمایی میتوانید بازی کنید که مردم بخواهند شما را بشناسند؟ چند تا تئاتر میتوانید بازی کنید که مخاطب خودش را داشته باشد. تنها مدیومی که میتواند مخاطب خودش را اول جذب بکند و بعد بازیگر یک برد و بعد هنری پیدا بکند، تلویزیون است. البته عوامل دیگری هم دخیل است اما تلویزیون مدیومی است که مخاطب خودش را جذب میکند و اثر بازیگر مثل کالایی استکه توسط تلویزیون پخش و تبلیغ میشود. تا آن تبلیغات برای شما وجود نداشته باشد کار شما خریداری نخواهد داشت.
من ماجرای نیمروز، شیار 143 و لیلاج را در کارنامهام دارم، با بازیگرهای خیلی خوبی هم کار کردم ولی متأسفانه آن چیزی که دلم میخواست اتفاق برای من نیفتد.
به دلیل روابطی که هست فرصتی برای من وجود نداشت و اگر قرار است خیلی با یک چارچوب و استایل خیلی درستی پیش بروید، قطعا باید از یک مدیومی شروع کنید که مخاطب بیشتری دارد و تلویزیون مخاطب خودش را دارد ما نمیتوانیم منکر این حرف بشویم.
*خانم دهقانی یک نکتهای میخواستم بپرسم من نمیخواهم بخش منفی ماجرا را ببینم میخواهم یک ذره مثبتتر به ماجرای #ME_too ایرانی نگاه کنیم. کدام یک از کارگردانهای مرد با شما در طی این پروژهها رفتار محترمانه و حرفهایتری داشتند؟
آقای خیرالله تقیانی پور، آقای محمدحسین مهدویان، آقای علی توکلیان، آقای ابولفضل جلیلی، آقای ژکان و آقای سیروس مقدم خیلی محترمانه برخورد کردند. رفتار آقای ژکان که اولین همکاریام با ایشان کلید خورد، خیلی محترمانه بود. من اصلا رفتارهایی مبتنی بر آزار حتی به صورت کلامی را تجربه نکردم. اما وقتی میروی قرارداد میبندی، تمرین میکنی خیلی شیک یک بازیگر دیگری را جای تو بدون هیچ دلیلی میگذارند بیشتر آزار دهنده است، ما کار هنری میکنیم ولی دریغ از درک روحیه هنری در برخی پروژهها.
*به عنوان یک دهه هفتادی جنگ را در سریال نجلا تجربه کردید چه چیزی از محتوای سریال برای خود شما جذاب بود.
من فکر میکنم رزمندگان هشت سال دفاع مقدس ما تکرار نشدنی هستند، به دلیل اینکه خیلی شهامت میخواهد که جانت را کف دستت بگذاری و از زندگی کردن چشم پوشی کنی. اگر امروز من دارم به راحتی درباره هنر، سینما، بازیگری صحبت میکنم و نظر میدهم به خاطر افرادی بوده که جانشان را کف دستشان گذاشتند و رفتند. بزرگترین ایثار یعنی اینکه فردی میتواند به این درجه برسد و از همه چیز بگذرد. به نظر من تکرار نشدنی هستند و بسیار دردناک، حتی فکر کردن به آن واقعا دل آدم را میشکند و میرنجاند.
*این استنباط را در نجلا چگونه تجربه کردید؟
در کار ما سابقا عشقی وجود داشت. میخواهم بگویم که سالیانی است که ما معنی عشق را در فیلمهایمان نمیبینیم، نسل من دارد از این حیطه خارج میشود، داریم به سمت و سوی فیلمهایی میرویم که یا در بستر جدایی رخ میدهند یا در بستر خیانت. معنی عشق از بین رفته و عشقی شبیه عشقهای اسطورهای در فیلمهایی که ساخته میشود، نمیبینم، نیست. ولی در نجلا دوباره احساس کردم مفهوم عشق جانی گرفته و در بستر جنگ تعریف میشود. واقعا نمیشود هیچ کلمه یا واژه معادلی برای آن استفاده کرد.
فقط میتوانم بگویم که اگر رزمندگان ما نبودند مثل خیلی از کشورهایی که مظلوم در تصرف یک سری از استعمارگران قرار دارند، آنوقت کشوری نداشتیم که بگوییم وطنمان، خاکمان، میهنمان و دربارهاش بخواهیم سوال بکنیم. من حتی در شرایط فعلی قدردان مرزبانهایمان هستم. من قدران همه کسانی هستم که از خاکمان و وطنمان در هر لباسی، دفاع کردند و امیدوارم که سالیان سال امثال چنین افرادی سایشان بالای سر ما و بالای سر کشورمان باشد. *در کشور ما رزمنده بودن برای حفظ مرزهای کشورمان همچنان امتداد دارد.
باید قدردان رزمندههایی باشیم که در مقابل داعش جنگیدند تا آرامش کشورمان حفظ شود. نسل من میخواهد بدون ترس و دلهره به زندگیاش ادامه بدهد. قطعا سایه این رزمندگان در کشور من نبود، آرامش ما امتداد نداشت.
من در نجلا واقعا حس پرستارهایی که در جنگ تحمیلی سختی کشیدند را تجربه کردم. مقیاس تجربه نجلا برای من در نسبت با جنگی که در آن سالها رخ داده بسیار کوچیک است. ما حتی با سی و خردهای قسمت با پرداختن به این موضوع نمیتوانیم آن حس و حال را نشان بدهیم. اما باید به یاد رزمندههایمان به یاد پرستارهایمان و سایر افرادی که در صحنه و پشت صحنه جنگ بودند باشیم. خیلی از کسانی که دست به دست هم دادند تا ایران عزیزمان را حفظ کنیم و بتوانیم در آینده به فرزندان خودمان بگوییم که ما برای شما این سرزمین را حفظ کردیم و امیدواریم که آن را آبادتر کنید.
*خانم دهقانی شما حرفهایی که میزنید که من را مشتاق میکندبه پرسیدن بیشتر در این حوزه. چون دهه هفتادی هستید روی این بخش از مصاحبه تأیید میکنم در این چند سال به مزار شهدای هشت سال جنگ تحمیلی رفتهاید؟ بله. *حس شما در ملاقات با شهدا بر سر مزارشان چگونه است؟
یکی از اقواممان از شهدای جنگ تحمیلی هستند و یک بار مادر داشت برای ایشان فاتحه میخواند به مادرم گفتند، اینها نیازی به فاتحه ندارند ما از آنها باید بخواهیم که دستمان را بگیرند این حس را دارم که شهدای ما خیلی پاک بودند، خیلی پاکتر از آن چیزی که آدم بخواهد تصورش را بکند و شعار نمیدهم، چون به حس خودم اطمینان دارم.
منبع: روزپلاس