مدعیان مبارزه با نئولیبرالیسم در حال پاشیدن خاک به چشم مردم هستند / تحریم تجارت یعنی جلوگیری از تجارت آزاد که خلاف قانون اساسی آمریکاست / جنگ اقتصادی راهحل اقتصادی ندارد
اقتصادنیوز: تجارتفردا در گفتوگو با موسی غنینژاد، اقتصاددان و استاد دانشگاه، آثار تحریمهای آمریکا بر اقتصاد ایران را بررسی کرده است.
به گزارش اقتصادنیوز گزیده این گفتوگو به این شرح است:
*به نظر من، اینکه گفته میشد تحریم اثری روی عملکرد اقتصاد ایران ندارد، به وضوح یک شعار سیاسی بود که مضمون واقعی و علمی نداشت. چراکه اقتصاد ایران - همانند اغلب اقتصادهای دیگر در دنیای امروز - در عمل به اقتصاد جهانی وابسته است. به عنوان مثال، بخش عمدهای از صادرات ایران نفتی بوده و تجارت نفت نیز یک پدیده جهانی به حساب میآید؛ ما هرگز نمیتوانیم نفت را فقط به کشورهای دوست یا همسایه صادر کنیم، بنابراین وقتی حلقههای تحریم تنگتر شده و روی تحریم نفت متمرکز شد، آثار آن بیشتر به چشم آمد. هرچند، قبل از آن هم تحریمهایی که از ابتدای انقلاب علیه اقتصاد ایران اعمال شده بود، به نوعی ما را متاثر کرده و عملکرد اقتصادمان را دچار آسیب کرده بود.
*حتی قبل از سالهای اخیر که میتوان آن را دوران «تشدید تحریم» نامید، تحریمها تاثیرات بسیار بدی روی اقتصاد ما داشته است. مثلا اینکه ناوگان هوایی ما به شدت فرسوده است، ناشی از آن است که آمریکاییها از همان سالهای ابتدایی انقلاب ما را تحریم کردهاند. این تحریمها البته در طول چهار دهه گذشته نوساناتی داشته، اما در مجموع رو به تشدید بوده و نقطه اوج آن هم دوران «تشدید تحریم» بوده است که از ابتدای دهه 1390 آغاز شده و با دوره دوم ریاستجمهوری باراک اوباما و دوره اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ همزمان شده است.
*آمریکاییها در دوران «تشدید تحریم» دو جنبه مهم اقتصاد ایران را هدف قرار دادهاند. از یک طرف حلقه تحریم نفت را تنگتر کردهاند و از طرف دیگر نظام بانکی ایران را تحت فشار بیشتری قرار دادهاند و جلوی مبادلات بانکی ما با دنیای خارج را گرفتهاند. تشدید این دو تحریم، تاثیر واضحی بر عملکرد کلی اقتصاد ایران گذاشته است.
*وقتی درآمدهای نفتی کشور پایین آمد، دولت با مشکل بودجه مواجه شد. میدانید که در 50 سال گذشته بهطور میانگین حدود 30 درصد از بودجه عمومی دولت از محل صادرات نفت خام تامین شده است. اگرچه در ادوار مختلف نوساناتی در این زمینه دیده شده، اما بهطور میانگین این رقم وجود داشته که واقعا رقم بالایی است. نمیتوان به یکباره یا ظرف مدتی کوتاه 30 درصد منابع بودجه عمومی را نادیده گرفت یا با منابع دیگر جایگزین کرد. البته شعار تبدیل اقتصاد نفتی به اقتصاد غیرنفتی در تمام این سالها داده شده، اما تنها در حد شعار باقی مانده و هیچ کار عملی برای رفع این معضل انجام نشده است. در نتیجه یکی از بخشهایی که بیشترین ضربه را از تشدید تحریمها خورد، درآمدهای دولت بود. بخش دیگر هم حوزه بانکی ما بود. چراکه تحریمهای بانکی هیچگاه به این شدت اعمال نشده بود. تضعیف این دو بخش، بیشترین و بدترین اثرات را روی عملکرد اقتصاد ایران گذاشتند و همچنان نیز تبعات آن مشاهده میشود.
*سیاستگذاریهای غلطی که در دوران «تشدید تحریم» در کشور صورت گرفته، بیش از آنکه مربوط به تحریمها باشد، مربوط به تفکر اقتصادی حاکم بر کشور است. اصولا نحوه واکنش ما به یک معضل اقتصادی (مثل کاهش درآمدهای نفتی یا معضل یارانهها یا رکود اقتصادی) به تفکر اقتصادی حاکم بر سیاستگذاران اقتصادی برمیگردد. من بارها گفتهام - و دیگر اقتصاددانان نیز بر این نکته تاکید کردهاند - که در شرایط تنگتر شدن حلقه تحریمهای خارجی و محاصره اقتصادی باید اقتصاد را بیش از پیش آزاد کرد تا بتوانیم از پتانسیلهای اقتصادیمان بیشترین بهره را ببریم. ولی متاسفانه ما درست برعکس رفتار کرده و تحریم را بهانهای کردهایم تا سیاستهای کنترل قیمتها و سرکوب بازار را تشدید کنیم. این روش در همه حوزههای سیاستگذاری اقتصادی از جمله در سیاستهای ارزی و تجاری مشاهده میشود.
*این نکته را هم فراموش نکنید که یکی از مخربترین آثار غیرمستقیم تشدید تحریم، رواج و شیوع بیش از پیش فساد اقتصادی و رانتخواری است. وقتی دولت به بهانه تحریم، سیاستگذاریهای غلط خود را توسعه میدهد و تشدید میکند، رانتخواری و فساد اقتصادی گستردهتر میشود. پروندههای بزرگی که در دوران «تشدید تحریم» در قوه قضائیه شکل گرفته - همانند پرونده بابک زنجانی و امثال آن - از آثار غیرمستقیم تحریم و سیاستگذاریهای غلط دولت در ارتباط با آن بوده است.
*ما امروز گرفتار یک «جنگ اقتصادی» هستیم. هرچند من به لحاظ نظری این واژه و مفهوم را قبول ندارم، ولی به نظر میرسد در عمل این اتفاق افتاده است و سیاستمداران هر دو طرف مرتبا از این مفهوم حرف میزنند. آمریکاییها میگویند برای اجتناب از جنگ نظامی با ایران وارد جنگ اقتصادی شدهایم و ایران را تحریم کردهایم. ایرانیها هم میگویند ما درگیر یک جنگ اقتصادی هستیم که از جنگ نظامی چیزی کم ندارد. برخی حتی آن را با جنگ ایران و عراق مقایسه میکنند و میگویند تحریمهای آمریکا ابعاد عمیقتر و مخربتری نسبت به جنگ هشتساله داشته است.
*اگر وجود این جنگ را بپذیریم، طبیعی است که بحث دیگر فقط اقتصادی نیست و در دو سوی ماجرا، سیاستمداران حاکم بر آمریکا و ایران صفآرایی میکنند. من قبلا نقدهای بسیاری به نگاه سیاستمداران حاکم بر آمریکا در این مورد وارد کرده و گفتهام که تحریم در تضاد با اصول فکریای است که آمریکاییها مدعی دفاع از آن هستند. تحریم تجارت یعنی جلوگیری از تجارت آزاد که خلاف قانون اساسی آمریکاست. آنچه آمریکاییها امروز انجام میدهند، نشانه ریاکاری و غلبه دادن نگاه سیاسی بر اقتصاد است. آنها برای رسیدن به اهداف سیاسی خود، اقتصاد را به یک ابزار تبدیل کردهاند، وگرنه بر اساس ایدئولوژیها و آرمانهایی که آمریکاییها مدعی دفاع از آن هستند، این اقدامات به هیچ وجه قابل توجیه نیست. در کمپین ضدتحریم سال 1392 من به همراه شماری از اقتصاددانان ایرانی داخل و خارج کشور همین نکات را مورد تاکید قرار دادیم و برملا کردیم؛ ما تاکید کردیم که سیاستهای تحریمی آمریکا نهتنها اشتباه است، بلکه خلاف تجارت آزاد، منطق اقتصادی، اخلاق و حتی قانون اساسی کشورهای غربی از جمله آمریکا به حساب میآید.
*اما در سمت مقابل هم سیاستمداران ایرانی قرار دارند که وقتی میگویند درگیر جنگ اقتصادی هستیم، باید معنای درگیر شدن در جنگ را بدانند. جنگ در ذات خود یک مفهوم سیاسی است، نه اقتصادی؛ بنابراین جستوجوی راهحل اقتصادی برای آن بیمعناست. برای این جنگ باید یک راهحل سیاسی پیدا کرد و اینکه بگوییم راه دیپلماسی را به کلی میبندیم، معنا ندارد. چون این کار تن دادن به بنبست و اعتراف به آن است که راهحلی نداریم. سیاستمداران ما میگویند تحریم را دور میزنیم. مگر جنگ را میتوان دور زد؟ وقتی حلقه تحریم تنگتر شود، بالاخره آثار خود را نشان میدهد. امروز هم مقامات داخلی و هم سیاستمداران خارجی به این مساله اذعان دارند که تحریم فجایع بسیاری را رقم زده است.
*هرقدر بگوییم تحریم را دور میزنیم و راه عبور از آن را پیدا میکنیم، یا ادعا کنیم که با تکیه بر اقتصاد و ابتکار داخلی مسائل را حل میکنیم، یا شعار بدهیم که تحریم فرصت است، این حرفها واقعیتهای روی زمین را تغییر نمیدهد. باید واقعیتها را دید: این جنگ یک مساله سیاسی است و باید از مسیرهای دیپلماتیک و سیاسی حل شود.
*امروز متاسفانه عدهای از چپ و راست، از گروههای مذهبی و غیرمذهبی، از میان اقتصاددانان و سیاستمداران علم مبارزه با «نئولیبرالیسم» برداشتهاند و حرفهای پرتوپلا و یاوههای بیپایهای را مطرح میکنند که به شکلگیری یک رویکرد منطقی و منسجم در مقابل تحریم لطمه میزند. کسانی که میگویند هم تحریمها ناشی از نئولیبرالیسم است - چون ترامپ را مظهر نئولیبرالیسم معرفی میکنند - هم تجارت آزاد نئولیبرالیسم است، متوجه تناقض موجود در حرفهای خود نیستند. میگویند اگر تجارت آزاد شود، نئولیبرالیسم است و مردم بدبخت میشوند؛ اگر تحریم وجود داشته باشد هم نئولیبرالیسم است و مردم بدبخت میشوند! معلوم است که این حرف یاوه است، اما باعث میشود اقتصاددانان نتوانند به نوعی اجماع برسند و مثل دوره قبل، حرف منطقی و روشن خود را در مقابل تحریم بر زبان بیاورند. در آن دوره ما توانستیم به آمریکاییها این پیام را بدهیم که «شما دارید ریاکاری میکنید؛ شما مدعی آزادی هستید، ولی آزادی را نقض کردهاید. چراکه مهمترین آزادی، آزادی تجارت است». اما حضرات مبارزان با نئولیبرالیسم، با تجارت آزاد مخالفاند و وقتی کسی مخالف تجارت آزاد باشد، نمیتواند سیاستهای ضدتجارت آزاد آمریکا را افشا و محکوم کند.
*فکر میکنم در سالهای اخیر - به ویژه از سال 1396 به بعد - کسانی بزرگترین لطمه را به انسجام رویکرد اقتصادی دولت وارد کردند که مدعی مبارزه با نئولیبرالیسم هستند و معلوم هم نیست منظورشان از نئولیبرالیسم چیست. اینان در حال پاشیدن خاک به چشم مردم هستند و هم مردم را گیج کردهاند، هم سیاستمداران را ترساندهاند. در نتیجه سیاستمداران از مواضع اصولی خود که دستکم روی کاغذ از آن صحبت میکردند (هرچند هیچگاه آن را عملی نکردند) عقب نشستند. امروز در دولت آقای روحانی دیگر کسی حتی به صورت نظری هم از اقتصاد آزاد صحبت نمیکند. به نظر من برای جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته این طرز فکر باید عوض شود.
این مطلب برایم مفید است بلی 0 نفر این پست را پسندیده اند