مرگ اردشیر زاهدی؛ سورپریزهای داماد شاه در کهنسالی
داماد شاه که هفت سال همسر شهناز پهلوی بود و به وزارت خارجه و سفارت ایران در لندن و واشنگتن رسید و نام او یادآور پدرش بود که دولت ملی دکتر مصدق بود در اواخر عمر به گونه ای موضع گیری کرد که حامیان جنگ و تحریم و فشار حداکثری بر ایران را خوش نیامد خاصه وقتی گفت: اینها پستان مادر (ایران) را گاز می گیرند و ترامپ و خروج او از برجام را تقبیح کرد
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - اگر از اردشیر زاهدی در سالهای آخر عمر دو رقتار یا گفتار غافلگیر کننده و برای بسیاری خلاف انتظار سر نمیزد، مرگ او در 93 سالگی بازتاب گستردهای در رسانه های سلطنت طلب میداشت و متقابلا در داخل شاید کیهان یا رسانههای دیگر اصولگرا تیتر میزدند داماد عیاش شاه در سوییس مرد. در نظر اینان واژه «درگذشت» سزاوار همه نیست و برای برخی باید نوشت «مرد» و همین که ننویسند سقط شد یا هلاک شد یا به درک واصل شد مردگان باید کلاهشان را به آسمان بیندازند.
متقابلا نزد نیروهای ملی هم چه محبوبیتی داشت وقتی برای کودتای سیاه 28 مرداد 1332 تعبیر «قیام مردمی» را به کار میبرد و فرزند فرمانده کودتا و نخستوزیر بعد دولت ملی بود؛ سپهبد فضلالله زاهدی. دو رفتار و گفتار اما در سالهای پایانی عمر تصویر دیگری از او ترسیم کرد که اگرچه برخی به حساب دورافتادگی و سالهای طولانی اقامت در سوییس گذاشتند و بعضی ناشی از تمایل به خاکسپاری در میهن یا به اختلاف با خانواده سلطنتی پس از مرگ شاه دانستند اما به میهندوستی و نگرانی برای ایران فارغ از این که حکومت آن پادشاهی است یا جمهوری اسلامی نیز نسبت داده شد.
درست است که اردشیر زاهدی سیاستمداری نخبه در طراز رجال شاخص عصر پهلوی دوم و حتی در ردیف جعفر شریف امامی و امیر عباس هویدا هم نبود و به خاطر آن که پسر فضلالله زاهدی و همسر دختر شاه از ازدواج اول با ملکه فوزیه (شهناز پهلوی) بود ارتقا یافت اما هر چه بود وزیر خارجه و سفیر ایران در انگلستان و آمریکا بود و طرف مذاکرات بحرین هر چند که پس از قهری در لندن کنار کشید و از این رو اسرار بسیار در سینه داشت اگرچه به صفت شخصی طراز اول نبود.
آن دو اقدام در کهنسالی اما اینها بود: یکی یادداشتی در روزنامه آمریکایی و معتبر نیویورک تایمز در قالب آگهی و در تقبیح فشار حداکثری ترامپ و تحریم و تهدید ایران به جنگ: «مردم نجیب و شریف ایران - فارغ از این که چه نظری شاید درباره حکومت کنونی شان داشته باشند - در معرض تهدیدات خارجی همیشه در کنار هم باقی می مانند و از وطن خود دفاع می کنند... تاریخ به متجاوزان خارجی درس داده خیال خام خرد کردن ایران را رها کنند. گربه ها در آرزوی گرفتن موش می مانند. هیچ کس نمی تواند ایران را در هم بشکند و خرد کند و هیچ قلدری هرگز در قبال ملت ایران موفق نبوده است.» و دیگری ستایش سردار قاسم سلیمانی به عنوان «سرباز فداکار و شرافتمند وطن» و تقبیح اقدام تروریستی دونالد ترامپ و این دومی صدای براندازان خارجی را بیشتر درآورد. جز اینها حاضر نشد در تعبیر خود درباره 28 مرداد تجدیدنظر کند در حالی که اسدالله علم هم در خاطرات خود وقتی به 28 مرداد می رسد آن را «کودتا» میخواند و البته جز اردشیر زاهدی، پسر آیتالله کاشانی هم قبول ندارد 28 مرداد کودتا بوده اگرچه 25 مرداد را قبول دارد و جالب این که پدران این دو رابطه خوبی با هم داشتند. اردشیر زاهدی بیش از آن که به عنوان فرزند «تیمسار زاهدی» شهرت داشته باشد به عنوان «داماد شاه» شناخته میشد در حالی که زندگی مشترک آنان تنها 7 سال دوام آورد. این خاطره او جالب است که وقتی از وزارت خارجه استعفا کرد نخستوزیر (هویدا) می گوید: حالاحالاها با شما کار داریم، بمانید و او پاسخ میدهد: من دختر شاه را بیش از 7 سال نتوانستم تحمل کنم، تو را چگونه بیش از این تحمل کنم؟!
مشهور است که زبان رک و صریحی داشت و به آسانی از الفاظ رکیک استفاده میکرد و وقتی در جوانی و در مقام و منصب، چنین بوده قابل درک است که در کهنسالی و فارغ از ملاحظات دیپلماتیک و در اوج ثروت و مکنت و گرفتار بیماری تشدید شده بود. اردشیر زاهدی در بیروت درس خوانده بود اما در رشته کشاورزی و نه مانند پدر یک نظامی خلاق بود نه تکنوکرات برجستهای شد اما دامادی شاه او را به وزارت خارجه رساند و بعد سفیر شد و سفارت در آمریکا و بریتاینا کم از وزارت نداشت.
مشهور است که نام صادق قطبزاده وقتی بر سر زبانها میافتد که در دوره جوانی و دانشجویی در امریکا در مراسمی روی سن میرود و سیلی محکمی به گوش اردشیر زاهدی مینوازد تا تاوان رفتار پدرش با دکتر مصدق را او بپردازد هر چند که زاهدی پدر، خود یک چند وزیر مصدق بود و اگرچه فرماندهی داخلی کودتای براندازی دولت ملی را بر عهده داشت ولی در حضور دیگران و به عنوان امیر نیز به مصدق اسیر، احترام میگذاشت. روشن است که مخالفت صریح اردشیر زاهدی با تحریمهای خارجی و تهدید ترامپ به حمله نظامی و ستایش سردار سلیمانی به کام دشمنان جمهوری اسلامی تلخ نشست؛ خصوصا این جمله او در مصاحبه با تلویزیون فارسی بیبیسی: «ایرانیان خارج از کشور و طرفداران تحریم و جنگ علیه ایران، پستان مادر را گاز میگیرند.»
او از برجام و توافق هستهای دفاع میکرد و میگفت حتی اگر دیگران هم خارج شوند این سند اعتبار دارد و همین البته مخالفان مدعی داخلی برجام را در مضیقه قرار داد چرا که داماد محمدرضا شاه و آخرین سفیر او در آمریکا منصفانه سخن می گفت و منتقدان داخلی بر چهره جواد ظریف پنجه میانداختند و با مزه این که حالا همانها خواستار بازگشت آمریکای بایدن به همان برجامی هستند که می گفتند بد است و تضمین می خواهند نکند رییس جمهوری بعدی از ان خارج شود.
اردشیر زاهدی در 93 سالگی در مونتروی سوییس درگذشت و اسناد خود را به دانشگاه استنفورد سپرد و ظاهرا دو میلیون دلار را هم در احتیار آنان قرار داده تا به دانشجویان ایرانی که بخواهند بر روی آن تحقیق کنند پرداخت شود.
فارغ از این که ثروت او از کجا آمده بود درباره دست و دل بازی او افراد مختلف شهادت میدهند و به لحاظ شخصی او را سخاوتمند و گشاده رو و در بیان دیدگاه های سیاسی بد دهن توضیف میکنند. با این همه به دشواری میتوان نظر قطعی داد که بیزاری او از سیاستهای آمریکا به خاطر ایران دوستی و نگرانی از تجزیه ایران بود یا از شدت شاه دوستی و این که از نزدیک می دید شاه در آوارگی تا چه اندازه تحقیر شد.
ستایش سردار قاسم سلیمانی را خود به این حساب می گذاشت که فرزند سرباز وطن بوده و به سربازان وطن احترام می گذارد حال آن که جنس نظامی گری سردار سلیمانی با امثال زاهدی یکی نبود و مشخص نشد چون در دوران وزارت و سفارت و مذاکرات بحرین میدیده که چگونه از موضع بالا سخن میگویند خرسند شده ایران بعد انقلاب در مقابل آنها ایستاده و گوش به فرمانشان نیست. برخی معتقدند به خاطر آگاهی او از فساد دربار پهلوی بود اما درباره خوش گذرانی های اردشیر خان جوان خاصه در بیروت هم حکایت کم نیست.
با این همه میتوان در این سخن او تأمل کرد که مهمتر از نوع حکومت، موجودیت ایران است و 100 سال است که برای ایران خواب ها دیدهاند و نمیخواهند با این تنوع ادامه یابد و حفظ تمامیت و جلوگیری از دستاندازی بیگانگان به آن مهمتر از نوع حکومت است و داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی دولت هویدا نیز همین مضمون را تکرار میکرد.
از طنزهای روزگار این که اگر پس از پیروزی انقلاب، در ایران بود بی شک مانند وزیر خارجه دیگر - خلعتبری- و سال ها سفارت و سابقه دامادی شاه، اعدام میشد اما نبود و 40 سال بعد از جانب مخالفان جمهوری اسلامی متهم به حمایت از جمهوری اسلامی شد. کسی که به خاطر سابقه دامادی خانواده سلطنتی سابق در مصر نقش مؤثری در انتقال شاه به مصر داشت (و تنها دوستی با سادات مؤثر نبود) و شاه را کفن کرده بود قریب 40 سال بعد به حمایت از نظامی متهم می شد که در پی برانداختن سلطنت بنا شده بود. حال آن که آنچه نمی توانست با آن کنار بیاید اقدامات ترامپ چه در خروج از برجام و فشار اقتصادی و چه صدور فرمان ترور سردار سلیمانی بود.
شاید راز موضع گیری های اردشیر زاهدی را در مراسمی که چندی دیگر به یاد او و به بهانه رونمایی از اسناد اهدایی به دانشگاه استانفورد برگزار می شود ازسخنان هنری کیسینجر یا کاندولیزا رایس بتوان دریافت اما همین که آدمی داماد و سفیر آخرین شاه باشد و عکس آنان را پشت سر بگذارد ولی با آن جماعت هم نوایی نکند از او چهره متفاوتی ساخته بود ولو نام او یادآور پدری باشد که دولت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کرد.
----------------------------------
*درباره تیتر: هر چند اکنون تلفظ «سورپرایز» رایج تر است از «سورپریز» که تلفظ فرانسوی همین کلمه است اما در تیتر «سورپریز» آمده چون نسل قبل تر اصطلاحات فرنگی را با تلفظ فرانسه بیان میکردند چندان که میگوییم «میکروفون» و نه «مایکروفون» یا «منو» و نه «منیو»
لینک کوتاه: asriran.com/003PcQ