مسأله کدام است: پروژه تطهیر یا کارآمدی؟
جای این سؤال هست که بر ایران چه رفته است که بیش از 40 سال بعد از یک انقلاب بزرگ مردمی علیه دیکتاتوری رژیم سلطنتی، حالا تطهیر پهلوی برایش به مسأله تبدیل شده است؟
عصر ایران؛ امید جهانشاهی - وزیر فرهنگ و ارشاد در بازدید از موزه عبرت یا همان بازداشتگاه سابق کمیته مشترک ضدخرابکاری، که او آن را «از جلوهگاههای اصلی دوره شکنجه، خفقان و سیاهی دوره پهلوی» توصیف کرد، از لزوم مقابله با «پروژه تطهیر پهلوی» سخن گفت و آن را طرح رسانهایِ رسانههای معاند خواند.
دکتر جبلی رییس سازمان صداوسیما نیز مقابله با تطهیر پهلویها را به عنوان یکی از محورهای طرح تحول این سازمان معرفی کرده است. هفته گذشته، برخی رسانهها به این موضوع پرداختند که چرا تطهیر پهلوی در دستور کار معاندان قرار گرفته است، و یا اینکه چگونه میتوان با تطهیر پهلوی مقابله کرد.
اما فارغ از دیدگاهها و تحلیل هایی که در مورد اهداف معاندان و براندازان و یا در مورد شیوه های مقابله با تطهیر پهلوی ها بیان شده است، جای این سؤال هم هست که بر ایران چه رفته است که بیش از چهل سال بعد از یک انقلاب بزرگ مردمی علیه دیکتاتوری رژیم سلطنتی، حالا تطهیر پهلوی برایش به مساله تبدیل شده است. تأمل در این پرسش به مراتب بابرکتتر و آموزندهتر از تأمل در شیوه های مقابله است و اتفاقاً شیوه های مقابله هم از تامل در این پرسش به دست می آید.
مگر نه این است که شاه با کودتا به قدرت بازگشت و حکومتش چنان آکنده از فساد بود و فضای خفقان و سرکوبی ایجاد کرده بود که بسیاری از روشنفکران و هنرمندان و متخصصان را به اعتراض واداشت و گروه های سیاسی منتقد را راند و گروه های چپ را به مبارزه مسلحانه واداشت و در نهایت همه از مذهبی و غیرمذهبی، چپ و لیبرال، از نخبه و عامه به قیام برخاستند و انقلاب بزرگ 57 شکل گرفت.
از خاطرات چهره های سیاسیون ملی بگیرید تا خاطرات بسیاری نویسندگان، و حتی بسیاری از مدیران حکومت شاه تا خاطرات هنرمندانی مثل داریوش، خواننده مقیم لس آنجلس، در همه جا یادی و ردی از سرکوب و فساد حکومت پهلوی است. مساله اصلی این است که چه بر ایران ما رفته است که رسانه های معاند به تطهیر پهلوی حداقل امیدوار شده اند.
بی شک و تردید پروژه رسانه ای تطهیر پهلوی شکست خورده است و البته که برای مقابله با آن باید مدام و به روش های اقناعی و جذاب برای نسل جوان فسادها و سرکوب های رژیم پهلوی را یاداوری کرد، اما صدبار مهم تر و درس آموزتر این است که مرور کنیم چه بر این کشور گذشته که تطهیر چنان رژیمی به مساله تبدیل شده است.
ساده انگاری است که مقابله با جریان تطهیر پهلوی را صرفاً رسانه ای بدانیم. جوانی که مصرف خبری و در نتیجه گرایش سیاسی اش متاثر از حس ناامیدی از بهبود شرایط اقتصادی فعلی کشور است، را نمی توان با ساخت مستند به آینده امیدوار و از گرایش های افراط گرایانه بازگرداند.
راه مقابله با جریان تطهیر پهلوی و هر تهدیدی از این دست که ریشه در ناامیدی و بی اعتمادی دارد، تنها و تنها در اصلاح وضعیت مشارکت و فعالیت احزاب و فعالان سیاسی و مدنی، و توانمندسازی نهادهای مردم نهاد و جامعه مدنی و رسانه های دارای استقلال حرفه ای و شفافیت اداری و اقتصادی است.
ضعف در این موارد است که زمینه ساز بروز ناامیدی و بی اعتمادی می شود. ضعف در این موارد است که بعد از یک انقلاب بزرگ و باشکوه مردمی علیه یک رژیم نامشروع و سرکوب گر و فاسد، حالا با چالش مقابله با تطهیر خاندان پهلوی مواجه شده ایم. ضعف در این موارد، همان حکایت سنگهای بسته و صدای براندازان است.
بزرگ نمایی قدرت رسانه های ایران اینترنشنال و من و تو در واقع تکنیکی است برای پوشاندن این ضعف هاست که وجود دارند.
از سوی دیگر، برای مقابله تا حدی می توان بر قدرت تبلیغات رسانه ها حساب کرد و نباید همه بار امیدآفرینی و ایجاد اعتماد در جامعه را بر دوش رسانه های رسمی گذاشت. مساله اصلی اصلاح نگاه ها و ساختارهاست. جامعه مدنی و شعارهای «زندگی»، امید و اعتماد را تقویت می کنند.
ضمن اینکه، خدمت رسانه رسمی و دلسوز به نظام سیاسی فقط این نیست که سفید نمایی کند.
خدمت رسانه های رسمی به این است که امکان نقد منصفانه، و شفاف سازی داشته باشند. برای مثال اگر کسی که سودای وزارت دارد، برای جلب توجه دولت بعدی گفت چند جوان در حال ساخت لامبورگینی هستند اما حیف که این دولت حمایت نمی کند و نگاهش به داخل نیست وگرنه الان لامبورگینی ایرانی داشتیم؛ رسانه های رسمی باید با شفاف سازی و رسواگری جلوی پیشرفت یک فرد نالایق و در نتیجه ضربه خوردن اقتصاد کشور را بگیرند.
نگوییم مردم آگاهند و خود می دانند که مثلاً رونق صنعت خودروسازی در کره ربطی به درِ پارکینگهایشان ندارد و به این حرفها می خندند و لطیفه می سازند.
اتفاقاً همین خندیدن ها و جوک ساختن ها را باید جدی گرفت که در واقع اعتراض به سکوت نهادها و رسانه های بزرگ رسمی است. این سکوت ها به امید و اعتماد مردم ضربه می زند.
شفاف نشدن ها و ابهام ها به تدریج دلهای مردم را دور و آنها را مایوس می کند یعنی بستری می شود برای جعل ها و دروغ ها و این به اصطلاح «پروژه تطهیر».
تماشاخانه