"ملودی گوشنواز خیابان" برای علی ربیعی!/ آنچه یک معترض باید بداند
"نخبه حکمرانی" کیست و با نخبه علمی چه تفاوتی دارد؟ پاسخ این سوال میتواند جامعه را به سمت حل مشکلات خود راهنمایی کند.
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. 7:30 هر روز با بسته ویژه خبری - تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
دیر اما ضروری!
آنچه یک معترض باید بداند
محمد سلامتی، از فعالان اصلاح طلب در بخشی از یک مصاحبه با شماره شنبه گذشته روزنامه آرمان ملی پیرامون حوادث روزهای گذشته گفته است: درست است که این حق همه آحاد اجتماع است که اعتراضات خود را نسبت به مسائل جامعه منعکس کنند و کسی حق ندارد این حق را از آنها سلب کند. اما تکتک همین آحاد جامعه نیز باید به امنیت، یکپارچگی کشور و وحدت ملی متعهد و معتقد باشند. این ویژگی موجب میشود تا قشر وسیعی از مردم با حفظ این معیارها از ابراز مطالبات بحق و درست توسط معترضین حمایت کنند.
او در عین حال می افزاید: اما صحنه اعتراضات کمتر می تواند فضای سالم خود راحفظ کند. این صحنه بهترین شرایط را میتواند برای سوءاستفاده دشمنان خارجی و سرمایه گذاری آنها برای ایجاد اغتشاش و در نهایت بیثباتی و ناامنی و ارضای خواستهای خائنین داخلی به وجود آورد. تخریب، آتش زدن اموال عمومی و خصوصی و ایجاد درگیری و خشونت از هر طرف که باشد مورد قبول مردم نیست و باید به دیده ظن نگریسته شود. یا دست توطئه گران در میان است و یا در حالت خوشبینی، بیتدبیری علت آن است که در هر صورت معترضین برای خدشهدار نشدن اهدافشان باید مراقب آن باشند.[1]
*صحبت های مصلحانه سلامتی اگرچه از جانب یک رجل اصلاح طلب و اگرچه بسیار دیر؛ اما از مصادیق تبیین است و سمت صحیحی را در قبال اعتراض و اغتشاش نشان می دهد.
مع الوصف بیان این نکته نیز ضروریست که در بحبوحه اغتشاشات شاهد بودیم سعید حجاریان در یک مقاله خواستار همدلی عاطفی_انسانی و حقجویانه با اغتشاشگران خیابانی شده بود و یا در سمتی دیگر دیدیم که محمدرضا تاجیک، از دیگر تئوریسین های اصلاح طلب نیز تحلیلگرانی که حوادث اخیر را به حق "اغتشاش" نامیده بودند؛ سگ مسلک خطاب کرد.[2]
در عین حال بایستی این حقیقت را نیز پذیرفت که صدای غالب در اردوگاه اصلاحات؛ آنچه که سلامتی در فقره بالا می گوید، نیست و بلکه این صدای اغتشاش خواهانی مثل حجاریان و تاجیک و ربیعی است که پژواک اصلی جناح چپ را شکل می دهد!
لازم به ذکر است که مسئله اعتراض نه تنها به رعایت های مورد اشاره سلامتی نیاز دارد بلکه پیش نیازهای الزامی دیگر از قبیل لزوم اخذ مجوز و داشتن مبنای فلسفی برای اعتراض نیز دارد که همه این موارد بایستی در کنار یکدیگر مورد توجه باشد.
***
"ملودی گوشنواز خیابان" برای علی ربیعی!
علی ربیعی، فعال چپ و سخنگوی دولت روحانی که پس از اغتشاشات آبان 98 تأکید کرده بود "حکایت همچنان باقیست"(!) اخیرا و پس از حادثه تروریستی شیراز هم یادداشت دیگری نوشت و تأکید کرد که "صدای خیابان ترسناک نیست"!
«صدای خیابان ترسناک نیست» عنوان یادداشت علی ربیعی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: صداها و فریادهای بلند در خیابانها و دانشگاهها و بوقهای اعتراضی ماشینها ترسی ندارد. من از صداگذاریها، خشونتافزایی، کوکتل مولوتوف به دست دادنها و تئوریسازیها با نام «دفاع مشروع» نگرانم.
به گزارش اعتمادآنلاین، ربیعی می افزاید: نتیجه پراکندن تخم کینه و خشونت، پدید آمدن حادثه تلخ در شاهچراغ شیراز بود. به خون غلتیدن زائران بیگناه بر سر سجاده نماز تا زد و خوردهای خونین خیابانها هیچ سعادت و خوشبختیای برای جامعه ایران به همراه نخواهد داشت. از سویی غمگینانه نشستهام و حوادث چهل روز اخیر ایران را با دقت دنبال میکنم. میاندیشم، دریغا علائمی که اندیشمندان علوم اجتماعی مطرح کردند از سوی متولیان و سیاستگذاران درک نشد و حتی بیانکنندگان واقعیتهای پیش روی جامعه مورد بیمهری قرار گرفتند.
او تصریح می کند: هنوز هم بر اساس آنچه نوشتهام، معتقدم فقر نهادینه شده - فقری که دامن دهکهای زیادی را گرفت و سبب سقوط طبقه متوسط شد - نسلهایی که خواستهها، نیازها و سبکهای زندگی پر از رمز و رازهای ناشناخته را در خود داشت، دیده نشدند؛ زنانی که سالها درصدد دیده شدن و انسدادشکنی بودند اما درک نشدند؛ سیاستهایی که بدون توجه به این تغییرات همچنان کوبنده، تبلیغ شده و در فضایی دیگر سیر میکرد، تحریمشکنیهایی که میتوانست افقگشایی داشته باشند و به بهانههای دستاوردهای ناچیز سیاسی راهش مسدود و ناامیدیهای گسترده را دامن زد و در سال1400 بسته شدن روزنه صندوقهایی که میتوانست تسلابخش تغییرات نسلی باشد جملگی سببساز زمینهای برای برخاستن فریادها از صداهای شنیده نشده بودند.
ربیعی در بخش دیگری از یادداشت خود نیز می نویسد: تاکنون برای شنیدن صدای معترضان، بسیار نوشته شده و اکنون میخواهم با هموطنانم که در خیابان ندا سر دادهاند، بگویم اجازه ندهید صدای شما صداگذاری شود و به قول خودشان سوار موج داخل شده و به وسیله یک رسانه با پولهای یک کشور ناسالم برای ایران جریانسازی شود. با نفی خشونت و پشتوانه ساختن این روزها برای گفتوگوی بزرگ، میتوانیم آیندهای بهتر را در این مقطع، تاریخسازی کنیم. برخی مفاهیم مثل آزادی و عدالت هرگز کهنه نمیشوند. اصلاحات نیز چنین مفهومی است.[3]
*از این بگذریم که صدای خیابان اتفاقا ترسناک است وقتی فرماندهان کت و شلواری اغتشاش و "بانیان آشوب" از مدت ها قبل وقوع آن را خبر داده بودند و هنگامی که همان ابتدای کار، پرچم ایران توسط جماعت خیابانی به آتش کشیده شد...
سوال اساسی اینجاست که علی ربیعی چرا به یکباره و پس از وقوع حادثه تروریستی حرم شاهچراغ به یاد آورده که باید خطر کوکتل مولوتوف و خشونت را به خیابانی های دست پرورده خود و دوستانش یادآوری کند؟!
اصلا آیا این واقعا یک یادآوری است (که به زعم ما نیست!) یا یک سفیدشویی و بازی "کی بود کی بود من نبودم" برای ربیعی و امثال او که تا پیش از این بصورت تلویحی مشغول همراهی با حرکت خیابانی بوده اند؟!
چرا علی ربیعی در گفتگوی اوایل مهرماه گذشته خود ضرورتی ندید که خطر خشونت را به خیابانی ها یادآوری کند؟![4]
چرا ربیعی در آن گفتگو؛ اراذل و اوباش را "جامعه" می خواند و از حکومت می خواست که انگشت در چشم جامعه نکند؟!
آیا واقعا همان روزها مشخص نبود جماعتی که آتش می زند و می کشد و پرچم می سوزد؛ جامعه نیست و مشکلش هم نه فقر و نارضایتی که عداوت با حکومت مقتدر اسلامی و صاحب کارنامه در ایران است؟
ما این دیر آمدنِ شاید عمدی ربیعی و این نمایش مخالفت با خشونت در صبح روز وقوع یک حادثه تروریستی را به قضاوت مخاطبان محترم می گذاریم...
ساده لوحی است اگر کسی تصور کند فتنه کف خیابان بصورت خودجوش و بر اساس یک مطالبه معقول بوجود آمده است. چه اینکه در هنگامه جولان بی عقلی حتما بایستی دنبال "عروسک گردانان" گشت...
لازم به تأکید است که اشاره ربیعی به عبارت "فقر نهادینه شده" نیز حرف صحیحی نیست و جامعه ما نه با بحران فقر که با بحران گرانی مواجه است. بحرانی که در صورت توجه مسئولان و رأی خوب مردم بلافاصله مرتفع می شود و ابزار دست سیاه نمایان نیز از آنان گرفته خواهد شد.
سیاه نمایی و القای فقر از لوازم وقوع "فتنه اقتصادی" است که همه باید مراقب آن باشند. برخی محافل تحلیلی معتقدند اغتشاشات اخیر نیز در ادامه آبان 98 یکی از پیش لرزه های فتنه اقتصادی بود که مجددا تأکید می شود شناخت فرماندهان کت و شلواری این حرکت شوم یک ضرورت تبیینی و امنیتی است.
***
"نخبه حکمرانی" کیست و با نخبه علمی چه تفاوتی دارد؟
حجت الاسلام علی لطیفی، معاون وزیر آموزش و پرورش اخیرا طی سخنانی در نشست "هماندیشی هستههای حل مسئله" در قم گفت: بر ما لازم است تا در مورد حل مسائل نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز سهم حوزههای علمیه در حل این مسائل و مشکلات، گفتگو کنیم تا به راهکار اجرایی برسیم. به گزارش ایرنا، وی به نیازمندیهای انسانی در حوزهی حل مسئله اشاره کرد و افزود: متاسفانه ما افراد و اشخاص را نادیده گرفتهایم و نیازمند افرادی با ویژگیهایی خاص هستیم که بتوانند درک صحیحی از مسأله و حل آن داشته باشند. معاون وزیر آموزش و پرورش افزود: افراد هستند که مسائل را حل میکنند، نه دانشها. واقعیت این است یک بدنهی دانشیِ صامت، هیچ کاری نمیتواند انجام دهد؛ بلکه افراد هستند که توانایی حل مسئله را دارند. وی که در جمع اساتید و فضلای طرح جامع شهید بیاضیزاده سخن میگفت، در پایان افزود: ما نیازمند افرادی با ویژگیهایی خاص هستیم تا بتوانند درک صحیحی از مسأله و حل آن داشته باشند.[5]
*این صحبت های راهبردی رمز اساسی پیشرفت بیشتر در حکمرانی اسلامی است.
رمزی که به ما و به کارگزاران نظام یادآوری می کند یک حکومت با بکارگیری نخبگان و مقدم داشتن آنهاست که می تواند بر سرعت پیشرفت خود بیافزاید و مشکلات را مرتفع کند.
مقوله ای که در سمت مقابل آن یک آفت بزرگ قرار دارد و آن "انزوای نخبگان" است. همان که علی (ع) را خانه نشین و سپس شهید کرد، همان که امام مجتبی (ع) را میان لشکر اعداء تنها گذاشت و همان که حسین (ع) را در صحرای تَف به شهادت رساند.
در اشاره به سخنان حجت الاسلام لطیفی بیان این نکته ضروریست که جامعه و مسئولان باید با این حقیقت کنار بیایند و آنرا بالتمامه هضم کنند که اولا نخبگی حکمرانی با نخبگی علمی متفاوت است و این نخبه حکمرانی است که اسباب نمو نخبه علمی را فراهم می آورد و ثانیا "نخبگی" در سرجمع مجموعه ای از شرایط و خصلت ها و تلاش ها شکل می گیرد و البته نخبگان نیز محدودند.
همان تعداد محدودی که اگر جامعه ای به مصداق تواصی امیرالمومنین علی (ع) در نهج البلاغه؛ دچار "تقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِل" باشد؛ آنها را به قعر انزوا می اندازد و طبعا جامعه ای که نخبگانش منزوی باشند نه تنها اولویت های خود را نخواهد شناخت بلکه دچار مشکلات لاینحل و دردهای بی درمان می شود.
جامعه باید توسط حلقه ای بهم پیوسته از نخبگان اداره شود. و هرگونه خلل در این حلقه به معنی جایگزینی اراذل به جای افاضل است و دردهای بیدرمان جامعه نیز ناشی از وجود همین خللهاست.
مسئله الزام استفاده از نخبگان و ترویج تحلیل های صحیح در جامعه از تأکیدات موکد مقام معظم رهبری است.
***
1_https://www.armanmeli.ir/fa/main/detail/344612
2_mshrgh.ir/1426396
3_https://www.etemadonline.com/fa/tiny/news-579982
4_mshrgh.ir/1422264
5_https://irna.ir/xjKSw9