جمعه 9 آذر 1403

نقدی بر مستند «قوی‌دل»؛ از بچه اردک زشت درون تا قویی بلند پرواز

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
نقدی بر مستند «قوی‌دل»؛ از بچه اردک زشت درون تا قویی بلند پرواز

مستند قوی‌دل به قصه یک بابای ایرانی می‌پردازد که بوی نوستالژیک می‌دهد و به‌خاطر مریضی پسرخوانده‌اش برای احقاق حقوق انسان‌هایی که به‌خاطر خون‌های آلوده، مبتلا به بیماری ایدز شده‌اند، به پا می‌خیزد.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم؛ مستند قوی‌دل، ساخته علی فراهانی صدر به قصه یک بابای ایرانی می‌پردازد که بوی نوستالژیک می‌دهد و به‌خاطر مریضی پسرخوانده‌اش برای احقاق حقوق انسان‌هایی که به‌خاطر خون‌های آلوده، مبتلا به بیماری ایدز شده‌اند، به پا می‌خیزد و بار دیگر این سؤال را در ذهن ایجاد می‌کند که معیار ارزش انسان چیست؟

از زمانی که در تاریخ سینما چگونه گفتن مهم‌تر از چه چیزی گفتن شد، انسان فیلم‌ساز را به واکاوی عناصری واداشت تا چگونه گفتن را جذاب‌تر کند و کارگردان این اثر هم برای بیان حرف مهم خود از انرژی و خلاقیت جوانی بهره برده و با به‌کارگیری درست عناصری همچون فیلمنامه، شخصیت‌پردازی، فرم، ریتم و.... تمام تلاش خود را بکار می‌برد تا وجدان‌های خفته را به بیداری دعوت کند.

فیلم‌ساز قوی‌دل می‌داند که پیام و حرفش باید بلند و انسانی باشد تا علی‌رغم محدودیت زمانی سوژه، اثری خارج از زمان و مکان خلق کند و پویایی و زنده‌بودنش را در تمام اعصار انسانی حفظ کند.

اما فیلم ساز برای این مهم چه کرده است؟

تاریخ سینما اعم از داستانی یا مستند نشان داده که پرداختن به فطرت پاک انسانی و استفاده از کهن‌الگوها یکی از مضامین پرمخاطب و پایدار است و با جستاری در قرآن متوجه می‌شویم که خداوند در سوره شعرا مهم‌ترین وظیفه هنرمندان را انتخاب مضمون انسان‌ساز می‌داند، از طرفی افلاطون هم در اتوپیا و مدینه فاضله خود، علی‌رغم بیرون انداختن خدای هنر، فرم شعر را نگه می‌دارد با این شرط که مضمون در خدمت جامعه انسانی باشد.

ازاین‌رو آیه 227 سوره شعرا بیان می‌دارد که یکی از وظایف هنرمند مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم می‌باشد و فیلم ساز قوی دل با انتخاب این تم کهن الگویی، اثرش را برای همیشه در ذهن مخاطب زنده نگه می‌دارد و برای این مهم روی مرزی لغزنده از جدیت و طنز حرکت می‌کند؛ چرا می‌داند حرف‌های مهم انتقادی را باید بصورت طنز بیان کرد و از جدیت صرف پرهیز کرد که مبادا چوب در لانه زنبور مفسدان قدرتمند و مصلحت اندیشان ترسو نکند و در عین حال نِشتر هوشیاری را به جامعه هدف خود بزند.

اما جدای از مضمون، کارگردان به سراغ سوژه‌ای می‌رود که بین کاراکتر یا تیپ بودن در چرخش است، گاهی همچون کاراکتری فعال و متفاوت از افراد جامعه خود عمل می‌کند و گاهی یک بابای تیپ می‌شود، آن هم از نوع ایرانی‌اش.

بابایی جذاب که شخصیتی خاکستری دارد و از بطن جامعه برخاسته و علی‌رغم رمانتیک بودن و دراماتیک بودن، شیطنت‌های خاص یک بابای ایرانی را دارا است و همین مسئله موجب علاقه‌مندی مخاطب به او و همذات پنداری برای تداوم در همراهی با فیلم می‌شود.

اما در این میان خلاقیت فرمی کارگردان و بازسازی‌های آیکونیک و نمادین او و قاب‌هایی زیبا و به قائده در ارتقائ و افزایش قدرت درام و سوژه نقشی بسزا دارد. برای نمونه در دنیای مستندسازی قانونی تجربی و عقلانی وجود دارد که بیان می‌کند:

کلیت فیلم را اول بگو، تیرخلاص را آخر بزن!

البته این قانون در مشرق‌زمین سابقه تاریخی دارد و برای مثال خداوند در سوره یوسف بیان می‌دارد که بهترین قصه‌ها و قصه گفتن را برای شما تعریف می‌کنیم و در آیه اول این سوره، کلیت قصه را بیان می‌کند و برای این کلیت، 110 آیه به قصه سرایی می‌پردازد و دوباره در آخر داستان، آیه اول را تکرار می‌کند تا مخاطب را هوشیار کند که وارثان و حاکمان نهایی زمین، انسان‌های صالح هستند.

کارگردان قوی‌دل هم در اثر خود از این تکنیک استفاده کرده، با این تفاوت که با یک تیر چند نشان می زند و بجای نمایش کلیشه‌ای و تکنیکی چند نما برای تعریف کلیت فیلم، دست به خلاقیت می‌زند و این کلیت را در کنار معرفی خصوصیات شخصیت و سوق مخاطب به لایه های درونی او در قالب یک درام کوتاه بیان می‌کند.

درامی که نشان می‌دهد چگونه سوژه عاشق دنیای فیلم و هنر می‌شود و کارگردان با نمایش اولین ساخته کوتاه او، کلیت فیلم قوی‌دل را در ناخودآگاه مخاطب مستند می‌کارد، ساخته‌ای که نشان می‌دهد همه بر اثر فشار و زور به یک سمت می‌روند؛ اما برخی در این میان مخالفت می‌کنند و به جهت مخالف می‌روند.

البته هر چند فیلمساز در پایان فیلم با نمایش صحنه‌ای از سوژه و آموزش او به نوه‌هایش بیان می‌دارد که این نسل مبارز و مطالبه‌گر ادامه خواهد داشت؛ اما به‌نوعی می‌توان گفت اگر کارگردان، این فیلم کوتاه را در آخر مستند دوباره نمایش می داد، مخاطب نسبت به کلیت و حرف اصلی فیلم بیش‌ازپیش هوشیار می‌شد و به‌نوعی کارگردان تیرخلاص را به ذهن او می‌زد، تیرخلاصی که خلاصه و موجز تمام فیلم است و مخاطب برای همیشه آنرا به یاد خواهد سپرد...

همچنین فیلمساز برای تقویت مضمون فیلم به‌جای پرداختن به قانون علی معلولی عقلی و تکنیکی صرف در فیلمنامه، پا را فراتر گذاشته؛ برای مثال کارگردان نمایی را نمایش می‌دهد که سوژه از دیدار با رئیس قوه قضا ناامید شده و در جویی نشسته و به موش‌ها غذا می‌دهد؛ لذا او بدینوسیله بیان می‌دارد که علت و معلول در دنیا مستند قوی‌دل فراعقلی و از نوع عمل و عکس‌العمل کائناتی است و به‌قول‌معروف از هر دست بدهی، از همان دست می‌گیری و اینجاست که خبرنگاری او را می‌بیند و ملاقات او را با رئیس دستگاه قضا هماهنگ می‌کند؛ از خود می‌پرسیم چرا کارگردان این نما را حذف نکرد تا همه چیز در فرایندی از قوانین علی معلولی شانس نشان داده شود، پاسخ روشن است؛ او با نشان‌دادن نمای غذادادن به بچه موش‌ها، بذری را در ناخودآگاه مخاطب می‌کارد که عمل خیر و نیکو بی‌پاسخ نخواهند ماند و به قول قران هر کسی حسنه‌ای را انجام دهد، ده برابر مثل آن به او باز خواهد گشت.

گزارش ویدئویی از "سینما حقیقت"| پرونده جنجالی خون‌های آلوده با «قوی‌دل» باز شد

در پایان قوی دل پس از هفت سال تلاش بی وقفه موفق می شود حق و حقوق زائل شده را به صاحبانش برگرداند اما کارگردان با نمایش چند کپشن، ضدقهرمان را زنده نگه می‌دارد، ضد قهرمانی که مسئول اصلی ظلم به بیماران است و نه‌تنها از محاکمه قسر در می‌رود؛ بلکه عذرخواهی هم نمی‌کند و بدین ترتیب چرخه خیر و شر ادامه پیدا می‌کند و این انسان است که باید در این چرخه ارزش خود را کشف کند و مخاطب با رجوع به ناخودآگاه متأثر خود از فیلم، یاد این جمله حضرت علی (ع) می‌افتد که ارزش انسان به‌اندازه همت اوست و شخصیت قوی‌دل به مخاطب یادآوری می‌کند تا دل‌قوی دارد و بچه اردک زشت درون خود را به قویی زیبا و بلندپرواز تبدیل کند.