نقشی از رستم بر متروکه شهری که شاهنامه پنج سده پس از تخریبش سروده شد
تهران - ایرنا - شاهنامه پنج سده پس از تخریب شهری که از آن توصیف شد، سروده شد و محتوای آن از دهنامههایی که به زبان پهلوی بوده و در بین بزرگان و مکان های مقدس نگهداری میشده، نشات گرفته شده است.
در سفری به تاجیکستان، در سال 2007 در شهر دوشنبه پایتخت این کشور از آثار خانه (موزه) باستان شناسی تاجیکستان دیدار کردم. در اینجا بخشی از موزه را به آثار بدست آمده از شهر کهن پنجکنت اختصاص داده بودند. شهر پنجکنت دهه ها پیش از حمله و فتح منطقه بدست اعراب، ویران و غیر مسکون شده بود. باستان شناسان روس در این منطقه کاوش های باستان شناسی انجام داده بودند. بخشی از آثار موزه تاجیکستان آثار بدست آمده از این کاوش های باستان شاسان روس بود.
در میان این آثار، سردر چوبی بزرگی بود (احتمالا سر در تالار) به قطر بیش از یک و نیم متر که آن را به مربع هایی (به گمانم سی در سی سانتی متر) تقسیم و بر هر یک از این مربع ها صحنه هایی از نبردها یا موارد دیگر حکاکی کرده و نقوش برجسته پدید آورده بودند. در یکی از این قسمت ها نبرد رستم و اکوان دیو را دیدم. شگفت زده شدم. اینکه شاهنامه حدود بیش از پنج سده پس از متروک شدن پنجکنت سروده شده و چگونه فردوسی می توانسته از این اطلاعاتی که پس از کاوش های باستانشاسان بدست آمده آگاهی داشته باشد؟ یقینا فردوسی نمی توانسته این آثار را دیده باشد. با سرپرست موزه که یک پروفسور باستانشاسی آکادمی علوم تاجیکستان بود، موضوع را در میان گذاشته و در باره این شباهت پرسش کردم. وی پاسخ داد که این موضوع نشان می دهد که پیش از فردوسی این داستان ها وجود داشته و فردوسی همان گونه که در شاهنامه مندرج است، از دهنامه هایی که به زبان پهلوی بوده و در بین بزرگان و مکان های مقدس نگهداری می شده، بهره گرفته و داستان ها و روایت هایی که در شاهنامه آورده است، همه از نظر تاریخی مستند، هستند. می گویند از حسنین هیکل سردبیر نشریه معروف الاهرام مصر پرسیدند که چرا بعد از حمله اعراب به مصر، زبان و فرهنگ شما عربی شد ولی ایرانیان بعد از حمله اعراب زبان خود را حفظ کردند و عرب نشدند؟ حسنین هیکل پاسخ داد: شما شاهنامه و فردوسی داشتید و ما نداشتیم. بناهای آباد گردد خراب ز باد و ز باران وز تابش آفتاب بنا کردم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی نمیرم از آن پس که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام.
*س_برچسبها_س*