دوشنبه 5 آذر 1403

نقش ادبیات در مسئله «رومینا»

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
نقش ادبیات در مسئله «رومینا»

عباس جهانگیریان می‌گوید: کار ادبیات آموزش غیرمستقیم است و اگر دختر یا پسری قبل از این‌که وارد رابطه عاطفی شوند، کتاب‌هایی درباره این ماجراها بخوانند و با این مسائل آشنا شوند تا حدودی می‌تواند جلو این وقایع را بگیرد.

این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفت‌وگو با ایسنا، در پی اتفاقی که برای «رومینا، دختر 14ساله تالشی» رخ داده است و کشته شدن او به دست پدرش، درباره پرداختن به مسائل نوجوانان و نقش ادبیات در جلوگیری از خشونت‌های خانگی اظهار کرد: واقعه رومینا چهار ضلع دارد؛ یک ضلعش خود رومیناست، ضلع دیگر مردی است به نام بهمن، یک ضلع هم پدرش و یک ضلع هم جامعه، این‌ها از هم جدا نیستند. قبل از این‌که درباره ادبیات بگوییم باید درباره آموزش و پروش بگوییم، زیرا بچه‌های ما از هفت‌سالگی پشت میز و نیمکت آموزش و پرورش می‌نشینند. اتفاقی که باید در آموزش و پروش ما بیفتد این است که آموزش و پرورش باید خود را نو کند و از شیوه‌های سنتی آموزش دست بکشد. الان مفهوم سواد عوض شده و یادگیری مهارت‌های زندگی در اولویت است. بچه‌ای در سن رومینا چیزی از زندگی، عشق و رابطه عاطفی نمی‌داند. این بچه کجا باید با این مفاهیم آشنا شود؟ بخشی را در خانواده و بخشی هم در آموزش و پروش. اما آموزش و پروش ما تعریف درستی از آموزش و پرورش ندارد، تعریف آن‌ها از آموزش و پرورش ادامه شیوه سنتی است که در کشور ما از زمان دارالفنون بوده و گاهی اتفاق‌هایی افتاده و محتوا را کمی تغییر داده‌اند، اما باز هم سنتی است و مفهوم عوض نشده است.

او افزود: شیوه آموزش از نظر ما بهره‌مندی از تئاتر و موسیقی است؛ این‌که از امکانات هنری و بصری برای انتقال مفاهیم آموزشی استفاده کنیم. بحث ما فقط رومینا نیست؛ ما هر هفته چند خودکشی و قتل داریم. رومینا بخشی از ماجرا است که بلد شده، اما در همین مدت چهار قتل ناموسی دیگر اتفاق افتاده است. فکر می‌کنم نویسنده‌ها، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان می‌توانند با مسئولان آموزش و پروش گفت‌وگو کنند و تعریف خودشان را از آموزش و پرورش به آن‌ها ارائه بدهند، البته باید گوش شنوایی در آموزش و پرورش باشد که این‌ها را جمع‌بندی کند و تغییر و تحولی در نظام آموزشی به‌وجود بیاورد.

جهانگیریان سپس با اشاره به گسترش خودکشی در بین نوجوانان و خودسوزی دختران در ایلام، گفت: قبل از ادبیات، قوه قضایه، وزارت بهداشت، بهزیستی و تلویزیون نقش مهمی در آموزش مهارت‌های زندگی به بچه‌ها و خانواده‌ها دارند. یک دختر یا یک پسر باید بداند بهداشت روابط اجتماعی و بهداشت روان چیست تا اگر در یک رابطه شکست خورد دست به خودکشی نزند، اگر کسی به او توجهی کرد عاشق نشود و دنبالش نرود. این‌ها مسائلی است که باید در آموزش و پرورش مطرح شود. زمانی در تلویزیون مجموعه‌ای درباره پیشگیری از جرایم کار می‌کردیم، یک مجموعه مستند آموزشی داشتیم و به مردم می‌گفتیم چه کار کنند که دچار جرایم نشوند. از طرف دیگر قوه قضاییه نباید این پرونده‌ها را ببندد. در هیچ جای دنیا این پرونده‌ها را مختومه اعلام نمی‌کنند بلکه آن‌ها را در اخیار روان‌شناسان و جامعه‌شناسان قرار می‌دهند تا مطالعات آسیب‌شناسی داشته باشند. مثلا چه عواملی باعث ایجاد قتل شد؟ چه عواملی باعث شد رومینای 9ساله وارد رابطه عاطفی شود؟ بعد این مسائل وارد ادبیات و هنرهای دیگر شود تا آن‌ها از منظر خودشان بر روی این مسائل کار و آن‌ها را به مفاهیم آموزشی تبدیل کنند.

او در ادامه خاطرنشان کرد: اگر دختر یا پسری قبل از این‌که وارد رابطه عاطفی شوند، کتاب‌هایی درباره این ماجراها بخوانند و با این مسائل آشنا شوند این تا حدودی می‌تواند جلو این وقایع را بگیرد. نمی‌خواهم بگویم ادبیاتی داریم که پیشگیری از این اتفاق‌ها در آن هست اما در آینده می‌توانیم داشته باشیم. ژان پیاژه می‌گوید: «تربیت امری گفتنی و شنیدنی نیست بلکه مفاهیم تربیتی از طریق تصویر وارد حافظه می‌شود، سپس آن‌جا پالایش شده و به ضمیر ناخودآگاه می‌رود و تأثیر تربیتی ماندگار می‌شود»، پس اگر ادبیات بر روی مفهومی کار کند و بچه‌ای چنین چیزی را در کتاب بخواند سعی می‌کند اشتباهی را که شخصیت آن داستان کرده است، نکند. بچه با خود می‌گوید چون آن شخصیت فلان کار را کرده، این بلا سرش آمده؛ ممکن است بلافاصله بعد از خواندن کتاب چنین چیزی را نگوید، اما این تصویر ذهنی در ناخودآگاهش ثبت می‌شود و در درازمدت به عمل تبدیل می‌شود. من داستانی درباره خودکشی نوشته‌ام که هنوز ناتمام است؛ این داستان روایت دختری است که می‌خواهد خودکشی کند و با خود می‌گوید، من چرا به دنیا آمده‌ام. این دختر با یک نویسنده از طریق کتاب‌هایش آشنا می‌شود. این نویسنده کم‌کم این دختر را به زندگی علاقه‌مند می‌کند و به او می‌فهماند که همه این دنیا چیزی نیست که تو فکر می‌کنی. او پنجره‌های کوچکی برای این دختر باز می‌کند و تفکر، شخصیت و زاویه دید این دختر به زندگی تغییر می‌کند. دختر به جایی می‌رسد که با خود می‌گوید من چرا می‌خواستم خودکشی کنم، چقدر احمق بودم! این جمله «من چقدر احمق بودم» را همه کسانی که یک روز قصد خودکشی داشتند و نجات پیدا می‌کنند به کار می‌برند.

نویسنده «سایه هیولا» درباه این‌که چگونه می‌توانیم از طریق ادبیات خشونت خانگی را کاهش بدهیم، گفت: زمانی که فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری را در جشنواره فجر دیدم، همان موقع بحث‌هایی درباره فیلم شکل گرفت. من نیز در رمان «جنگ که تمام شد بیدارم کن» به این موضوع پرداخته بودم و در آن‌جا قتل ناموسی اتفاق می‌افتد اما توسط برادران. شغل و میزان سواد پدر رومینا را نمی‌دانم اما احساس می‌کنم کسی که در روستا زندگی می‌کند باید آدم زحمت‌کشی باشد و البته افکار بسته و متعصبی دارد که با عنوان غیرت تعریف می‌شود. ممکن است چند عامل دست به دست به دست هم بدهند و این خشونت شکل بگیرد؛ مثلا ممکن است برادر این آدم فیلم و عکسی نشان بدهد و بگوید «تو غیرت داری؟ این دختر تو آبروی ما را برده است.» این جملات می‌تواند این پدر را تحریک کند که دست به چنین عملی بزند. به نظرم پدر رومینا به تنهایی قاتل نیست، بلکه قاتل جامعه است. شون اوکیسی - نمایشنامه‌نویس ایرلندی - جمله خوبی دارد که می‌گوید: «به‌راستی مجرمان بیرون زندانند.» یکی از مجرمان که بیرون از زندان است می‌تواند کسی باشد که پدر را به سمت جنایت سوق داده است، جامعه‌ای که روی این آدم کار نکرده است. قبلا در خانه‌های بهداشت برای روستاییان درباره مسائل مختلف کلاس می‌گذاشتند و بر روی بهداشت روانی و جسمی آن‌ها کار می‌کردند اما این خانه‌های بهداشت کم‌کم تحلیل رفتند.

او در پایان خاطرنشان کرد: می‌توان در رمان مفاهیم بسیاری را آورد، کار ادبیات آموزش غیرمستقیم است. آموزش مستقیم ناپایدار و زمان تأثیرگذاری‌اش کوتاه‌مدت است، اما آموزش‌های درازمدت و همیشگی از طریق ادبیات، هنر، سینما و تئاتر منتقل می‌شود. در واقع بستر انتقالش ادبیات و هنر است. تا زمانی که تربیت به رفتار تبدیل نشود، تأثیرگذار نیست. کار ادبیات این است که مفاهیم تربیتی را به رفتار تبدیل کند.

انتهای پیام