نکند در تله گرفتار بمانیم
ما راهی جزء کاستن از تنش ها و برقراری آرامش در برون و درون جامعه خود نداریم و برای بازگرداندن امید و "حول حالنا" در سال جدید، می بایست اندیشه ای نو در کالبد نظام حکم رانی جاری گردد.
عصر ایران؛ سجاد بهزادی - سال 1401 هم سپری شد. آرزوی هر ایرانی این بود که وطن ققنوسوار از خاکستر خویش برخیزد و با تدبیروعقلانیت راه توسعه را در پیش بگیرد. اما گویی به جای تدبیر در تله گرفتار شدیم و مسائل حل نشده سال 1401 هم به انبوه مسئله های حل نشده تمام سالهای گذشته اضافه شد. ما جبران مافات نکردیم و حالا کالبدی که نسیم اصلاحات می خواست در آن جان بدمد، نفس هایش به شماره افتاده است. در سال 1401 عده ای تلاش کردند تا شمشیرسنت برای ستیز با عقلانیت، تیزتر شود و تنها کام خود را شیرین تر کنند. تا حدودی موفق هم شدند و این امر سبب زوال اندیشه هایی شد که بوی مدرنیته و اصلاحات می داد. ما در سال 1401 بیمهابا وارد دهان کوسه شدیم و برخی ملت ها و دولت ها در بخش هایی از این کره خاکی مدام علیه ما شعار دادند. کار به جایی رسید که دبیر شورای راهبردی روابط خارجی هشدار داد."یک پروژه بسیار خطرناک علیه ایران درگذر است؛ مراقب باشیم... پروژه بدنامسازی، امنیتی سازی و مشروعیت زدایی از جمهوری اسلامی بسیار خطرناک است." اگر حکم رانی درست نباشد و شما در تله بی تدبیری گرفتار باشید دیگرفرقی نمی کند بر روی ثروتی از نفت و گاز زندگی می کنید و یا اینکه کشور تهی از هر گونه منابع باشد. می توان دومین کشور انرژی خیز جهان بود اما در عین حال نتوان از زمستان سرد به سادگی عبور کرد و یا اینکه زن بلوچ در «فنوج» استان سیستان و بلوچستان به علت استرس ناشی از مشاهده «صف دریافت سهمیه نفت» دچار «سکته قلبی» کند و جانش را از دست بدهد و بعد یکی از بستگان این بلوچ با سخنی زهر آلود بگوید "ما تمام عمرمان را در «صف» های مختلف میگذرانیم. صف نان، صف بنزین، صف گاز، صف نفت و... سیستان و بلوچستان ته دنیاست و مردمانش هیچ امکاناتی ندارند." نگذاریم سخن عده ای که بر این باورند، این نوع از حکم رانی در جمهوری اسلامی ذاتا تنش آلود است و جامعه هرگز روی آرامش نخواهد دید، بیش از این در لایه های جامعه نهادینه شود. این دیدگاه فضای نومیدی را تقویت می کند و می بایست عملکرد سیستم به گونه ای باشد که این دیدگاه هر سال نحیف تر و کم فروغ تر ظاهر شود. ما برای اینکه در تله های غرب و شرق گرفتار تر نباشیم راهی جز ارتباط با همه عناصر جهانی نداریم. اسفندی که در حال تمام شدن هست، نشانه ی خوبی برای این استدلال است. دو اتفاق مهم در اسفند ماه 1401 رخ داد که هر کدام در جای خودش، نشان داد که عوامل خارجی چقدر در ثبات و یا تنش داخلی کشورما تاثیر مستقیم دارند. دیدید مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی به ایران دعوت شد و با لبخند رضایتش، نشان داد که می توان با یک کنش هدفمند ره چند ساله را یک شبه طی نمائیم؟ دیدید با عربستان تفاهم نامه ای امضاء شد و نشانه های امید دوباره به جامعه بازگشت؟ این نشانه ها به ما می گوید که باید اتفاق بزرگ تری در سال 1401 رخ دهد و آن هم توافق هسته ای است. اگر برجام از وضعیت کما بیرون نیاید، تاثیرات دیگر عوامل تنش زدایی به حداقل می رسد وما در تله ای بزرگ تر همچنان گرفتار خواهیم ماند.
راه گفت وگو را باز کنیم و آن را تنها نسخه نجات بخش چالش های داخلی و خارجی بدانیم. گفت و گو و توافق به معنای سرسپردگی نیست. گفت وگو و توافق در دنیای دیپلماتیک، آغاز یک بازی است. آن گاه شما باید به جامعه درون و دمکراسی واقعی دل ببندید و گرنه در این بازی شکست خواهید خورد و مدام به نفع رقیب عقب نشینی خواهید کرد. ما نیازمند نوعی همزیستی جهانی با حفظ کرامت جامعه ایران هستیم و این امر دست یافتنی است. این واقعیت را باید پذیرفت که عزت و کرامت انسانی در فقر و تهیدستی نیست. افتخار یک کشور به انزوا و شریک نبودن در معادلات جهانی نیست. تلاش کنیم سال 1402، سال حل شدن مسئله ها باشد و نه انبوه تر شده آن ها. وجدان واخلاق خود را قاضی کنیم؛ کدام یک از مسئله های بزرگ و کوچک کشور، با تنش و وضعیت بی قراری قابل حل وفصل است؟
پس ما راهی جزء کاستن از تنش ها و برقراری آرامش در برون و درون جامعه خود نداریم و برای بازگرداندن امید و "حول حالنا" در سال جدید، می بایست اندیشه ای نو در کالبد نظام حکم رانی ما جاری گردد. نباید در بر همان پاشنه بچرخد و گرنه روزگاری سیاه تر و تله ای بزرگ ترهمه را در خود خواهد بلعید.
تماشاخانه