نگاهی به جامعه هخامنشیان / درس راست گویی در مدارس
اگر به مشکلات ایران دو سده اخیر نظر کنیم، در حالی که وسعت ایران از عصر قاجاریه تا به امروز، بسیار کوچکتر از ایرانِ عصر هخامنشی بوده، متوجه عمق کارآمدی حکومت هخامنشیان میشویم.
در نوبت پیشین نوشتیم که شاهنشاهی یا امپراتوری هخامنشی، دولتی بود با وسعتی چشمگیر، که تقریبا به صورت فدرالیستی اداره میشد؛ چراکه ملل گوناگونی تحت حاکمیت این دولت بودند. همچنین درباره نظام سیاسی و اداری و نحوه کشورداری هخامنشیان توضیحاتی دادیم و اینک توضیحاتی درباره نظام اجتماعیِ شاهنشاهیِ هخامنشیان.
به گزارش عصر ایران، «خانواده» در عصر هخامنشیان، مثل سایر نقاط جهان در آن روزگار، بر بنیان پدرسالاری استوار بود. با این حال آزادیهای اجتماعی زنان، چنانکه پیشتر توضیح دادیم، چشمگیر بود. آزادیهای اجتماعی زنان در شاهنشاهیِ هخامنشیان به مراتب بیشتر بود تا در تمدن اسلامی. با اینکه امپراتوری هخامنشیان 1100 سال قبل از خلافت اسلامی پا به عرصه تاریخ نهاده بود.
زنان در جامعه تحت حکمرانی هخامنشیان حق رفت و آمد آزاد داشتند و در خانه ماندن و مردان بیگانه را نشناختن، نشانه فضیلت اخلاقی آنها نبود. با این حال مورخان نوشتهاند از زمان داریوش بزرگ، آزادی زنان کمتر از قبل شد. این محدودیت البته بیشتر شامل حال زنان ثروتمند میشد چراکه ثروت آنان یکی از ابزارهای کسب نفوذ و قدرت سیاسی بود؛ بنابراین کنترل بیشتری متوجه زنان ثروتمند شد.
تبعیض دیگر بین زنان و مردان، برخورداری مردان از حق ازدواج با چند زن و وضع قوانین سفت و سخت درباره وفاداری زنان بود. این نکته را محمد عبدالقدیرویچ داندامایف، مورخ روس، در کتاب «تاریخ اقتصادی و سیاسی هخامنشیان» نوشته است. داندامایف عضو آکادمی علوم روسیه و ایرانشناس و هخامنشیشناس بود.
فرزندزایی، یکی از وظایف اصلی زنان در عصر هخامنشی بود و از این حیث تفاوتی بین ایران و سایر کشورهای آن روزگار نبود. زادن فرزند مذکر، طبیعتا مطلوبتر از فرزند مونث بود چراکه مردان در جنگ به کار میآمدند و ارتش هخامنشیان نیز ارتشی بزرگ بود.
خانواده برخوردار از فرزندان متعدد نیز خانوادهای مطلوب در آن روزگار بود و مممولا به خانوادههای پراولاد، کمکهایی از طرف پادشاه اعطا میشد.
شاهنشاهی هخامنشیان، دولت بزرگ و کارآمدی بود و در آن روزگار هنوز جهان لبریز از مردمان نشده بود؛ بنابراین عجیب نبود که یک دولت کارآمد خواستار افزایش جمعیت تحت حکمرانیاش باشد. چنین خواستهای اگر از سوی یک دولت ناکارآمد مطرح شود، عجیب است.
فرزندان پسر، نقش مهمی در تولید اقتصادی و - چنانکه گفتیم - دفاع نظامی ایفا میکردند. آنها پنج سال نخست زندگی خود را تحت مراقبت ویژه مادرانشان بودند و پس از آن، تربیتشان زیر نظر پدر صورت میگرفت.
در طبقات بالاتر، تعلیم و تربیت فرزندان جدیتر گرفته میشد. معمولا تعلیم و تربیت فرزندان در طبقات بالای جامعه، بر عهده روحانیان بود که در خانهها یا معابد انجام میشد. نوجوانانی هم که برای فرماندهی نظامی یا منشیگری در دیوانسالاری امپراتوری برگزیده میشدند، غالبا از خانواده نجبا و اشراف بودند.
تعلیم و تربیت، به معنای آموزش و پرورش امروزی، متعلق به فرزندان خانوادههای نجبا و اشراف بود. این ویژگی، نشانه تبعیض طبقاتی جامعه ایران در عصر هخامنشیان بود که البته در آن روزگار چیز عجیبی نبود، ولی به هر حال، چنان تبعیضی امروزه نمیتواند مایه تفاخر ایرانیان باشد.
در واقع ایرانیان دوستدار تمدن باستانی ایران، باید به نقاط قوت آن دوران مفتخر باشند نه اینکه از نقاط ضعفش دفاع و یا نقاط ضعف را انکار یا توجیه کنند.
مدارس در آن دوران معمولا دور از بازار دایر میشد چراکه در مدارس بر «راستی» و «پرهیز از دروغ» تاکید میشد و بازار محلی پنداشته میشد که آلوده به دروغ و تقلب است. رونویسی و خواندن اوستا، رکن اساسی دروس مدارس بود.
در ایران عصر هخامنشی نیز مثل صدر اسلام بر آموزش تیراندازی و سوارکاری تاکید میشد و ایرانیان فرزندان خود را از همان کودکی به سمت یاد گرفتن این ورزشهای رزمی و نیز آموختن فنون نظامی سوق میدادند.
ساختار طبقاتی جامعه هخامنشیان در کل به این صورت بود که خانواده سلطنتی در رأس هرم قرار داشت. سپس خاندانهای بزرگ پارسی قرار داشتند. سپستر مستخدمین دولت و دبیران که طبقه اداری کشور را تشکیل میدادند. تجار و کسبه و دهقانان و کارگران نیز طبقات پایین جامعه را تشکیل میدادند.
علت فرودستی طبقاتی تجار این بود که جامعه هخامنشیان، برخلاف مثلا انگلیس قرن هفدهم میلادی، مبتنی بر سرمایهداری تجاری نبود.
مرتضی راوندی در کتاب «تاریخ اجتماعی ایران» به این نکته اشاره کرده است که بردهداری به عنوان یک نظام اقتصادی، در امپراتوری هخامنشیان رایج نبود؛ برخلاف امپراتوری روم؛ بنابراین باید گفت یکی از پایههای اقتصاد هخامنشیان، کشورگشایی آنها و مالیات و خراجی بود که از ملل سرزمینهای فتح شده میگرفتند.
پایه دیگر اقتصاد ایران در عصر هخامنشیان، کشاورزی و دامداری بود. نظام کشاورزی و شبانی، در خود ایران پایه اقتصاد بود، ولی تجارت و مشاغل صنعتی عمدتا در دست ملل تابعه نظیر مصریان و فینیقیان بود.
ایجاد راهها و جادهها طولانی در دوران حکمرانی داریوش، در خدمت تسهیل تجارت بود. یکی از دلایل این اقدام هم اهمیت بیشتر تجارت در سرزمینهای دورتری نظیر مصر بود. از دیگر نقاط قوت حکومت هخامنشیان، ایجاد سازمان منظم و متمرکز دولتی برای رسیدگی به امور کارگران و پیشهوران و نیز تقسیم کار و پرداخت مزد بود.
الواح بدست آمده از تخت جمشید نشانگر وجود سلسلهای از مقررات برای تعیین حقوق کارگران در آن دوران است. رومن گیرشمن، باستانشناس فرانسویِ اوکراینیتبار، در کتاب «ایران از آغاز تا اسلام» درباره الواح تخت جمشید نوشته است:
«در آنجا حقوقِ وظیفه کارگران دقیقا تعیین شده و مزد یک کودک، یک زن، یک مزدور و یا یک پیشهور مشخص شده است. حتی مزد روحانیان که در خدمت دین بودند ثبت شده است... در این زمان، سازمانها و مراکزی برای جمعآوری کارگر ایجاد شده بود که شعبههایی در ممالک مختلف شاهنشاهی داشته است.»
اگر به مشکلات ایران دو سده اخیر نظر کنیم، در حالی که وسعت ایران از عصر قاجاریه تا به امروز، بسیار کوچکتر از ایرانِ عصر هخامنشی بوده، متوجه عمق کارآمدی حکومت هخامنشیان میشویم.
شاهنشاهی هخامنشی دست کم 220 سال دوام آورد و نهایتا نیز با حمله امپراتوری قدرتمند اسکندر از بین رفت، ولی پادشاهی قاجاریه 129 سال دوام آورد، پادشاهی پهلوی نیز 53 سال.
ولی نکته اساسی این است که قاجاریه و پهلوی، به لحاظ جغرافیایی، ایران به مراتب کوچکتری را اداره میکردند. جمهوری اسلامی هم. البته مشکلات جهان جدید طبیعتا بیشتر از مشکلات آن دوران است، ولی تداوم و به ویژه کارآمدی حکومت هخامنشیان هم قابل تحسینبرانگیز بوده.
همچنین باید افزود که قاجاریه و پهلوی نه با حمله دشمن قدرتمند خارجی، بلکه در پی مخالفت نیروهای داخلی ساقط شدند. پادشاهی قاجاریه با انقلاب مشروطه متزلزل شد و سرانجام با کودتا به پایان خط رسید، پادشاهی پهلوی هم با انقلاب مردم ایران سرنگون شد.
از میان اخبار