نگاهی به نمایش «مکبث زار»؛ خلیدن روح به واسطه تئاتر
نمایش «مکبث زار» به کارگردانی مسعود پشتکوهی "تقلایی رنگین بود" برای به شکوه رساندن زنان و یا بهتر بگوییم تقلای خونین "مکبث" برای بابای زار شدن.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نمایش «مکبث زار» تلفیقی از آیینهای بومی ایرانی و شرقی است با "نمایشنامه مکبث" شکسپیر که البته با نگاه انتقادی روز مسعود پشتکوهی درباره وقایع اخیر در هم آمیخته و این به وضوح به تماشاگر اعلام و انتقال داده میشود.
اثر نمایشی مکبث زار کاری از گروه تئاتر "تی توک" به سرپرستی پشتکوهی در سال 88 با نام "سگ اولی میداند چرا پارس میکند مکبث" تولید و به عنوان اثر برگزیده تجربههای نو جشنواره معرفی شد.
در خلاصه داستان این نمایش چنین آمده: مکبث در جزیره هرمز، برای رسیدن به پادشاهی اهل هوا «اجنیان» دانکن بابای بزرگزار را به قتل میرساند.
این نمایش اثر برگزیده شبهای مسکو، نمایش تقدیر شده در جشنواره مونیخ، شرکت در جشنواره آونییون فرانسه، و اجرا در انستیتو تئاتر گیتس مسکو، را به دست آورده و در کشورهای ارمنستان، آذربایجان و هند نیز اجرا شده است. همچنین در شهرهای آمل، شهرکرد، یزد و بندرعباس روی صحنه رفته است.
این اثر نمایشی در بازتولید خود با تغییراتی در میزانسن و گروه بازیگران در بخش بینالملل جشنواره تئاتر فجر حضور پیدا کرد و با استقبال بینظیری در دو روز اجرای خود روبرو شد و چراغ تئاتر را پشتکوهی به جد روشن و محفل هنرمندانه تئاتر را گرم نگه داشت.
مسعود پشتکوهی در این اثر با تکیه بر مراسم زار، آیینهای بومی و فولکلور جنوب ایران را با تلفیق داستان "مکبث" اسکاتلندی به تصویر میکشد. با نگاهی به شیوهها، نمادها، رنگ و فرم و حرکت رجوعی به هنر کابوبی"ژاپن" کاتالاکی "هند"، بوتو "ژاپن" و کمدیا دلارته "ایتالیا" میکند.
اما اینبار بر خلاف آنچه در شروع نمایش بهنظر میرسد که داستان مکبث که سرشار از حضور جادوگران و فضای مالیخولیایی است با نشانهها و نمادهایی از آیین زار شرقی همخوانی مناسبی پیدا کرده، در میانه نمایش میفهمیم که نه تنها نتوانسته در این امر موفق باشد بلکه مداما تماشاگر را به شگفتی میکشاند، نه از حیث خلاقیت بلکه از حیث پرش محتوا، رنگ، فرم، طراحی لباس، حرکت، آوا و زبان و عدم همخوانی این عناصر هنری و محتوایی در نمایش "مکبث زار".
پشتکوهی در جشنواره چهل و یکمین فجر تلاش کرده رگههایی از انتقاد اجتماعی سیاسی خود را نیز حول محور وقایع اخیر کشور به تصویر بکشد و به نفع زنان و کودکان با عقیده قربانی شدن آنها به واسطه بیتوجهی مردان و حتی بیتوجهی حاکمان، طراحی جدیدی از دیالوگپردازی داشته باشد این ناهمخوانی و عدم یکدستی فرم و محتوا بیشتر میشود.
این ناهمخوانی در میانه نمایش به اوج خود میرسد تا آنجا که با بازی ضعیف بازیگر نقش "لیدی دانکن" و فرزندش موجب فرود و افت ریتم نمایش میشود. و صحنه ناگهان با مرگ فرزند لیدی دانکن و خود لیدی توسط خائنین حکومتی با دیالوگهای ضعیف و دست دوم اما معترضانه، ناتمام تماشاگر به را به صحنه بعدی پرتاب میکند.
در نمایش «مکبث زار» مکبث و لیدی مکبث و به طور شاخص خود مکبث به عنوان قدرت اول سرزمین با پردازشی خودخواهانه، منفعتجویانه و ضد زن برای بابای زار شدن در تمام سیر نمایش پشت کوهی تقلایی رنگین از جنس نور و فرم و حرکت دارد و در واقع نقد و اعتراض اجتماعی است با زبان هنر که البته شریفانه و هنرمندانه صورت پذیرفت اما کاش به خلیدن روح زن در سالن نمایش نمیانجامید.
در سیر محتوای تصویری این نمایش، بر خلاف استفاده از دیالوگهای زن زندگی، تصاویر و البته محتوای کلی، علیه روح لطیف زنانه میتاخت، وقتی که زن جرم و جنایت را میزایید، از زایش نوع بشر سر میپیچید، همسر را به مثابه ابزاری برای قدرت میدید، منشأ مرگ و قتل و خیانت و بیمهری بود و آغازگر ویرانی سرزمین و در پایان در پی رقص مرگبار ارواح خبیث لانه گرفته در جان مکبث، در مرکز صحنه خود نیز کفن پیچ میشد و بیحرمت از صحنه خروج میکرد، چون زنان آواره بیسرزمین....
و اینجا است که مکبثزار برای تماشاگر خصوصاً تماشاگر زن به مثابه خلیدن روح است به واسطه تئاتر.
درباره تلفیق مراسم آیینزار ایران با مکبث شکسپیر هم باید اینچنین گفت:
آیینزار نام یک مراسم خاص و کمی ترسناک است در جنوب ایران، به ویژه هرمزگان جزیره قشم برای خارج کردن جن و ارواح خبیثه از بدن افراد انجام میشود که بیمار شدهاند و در اصطلاح «هوایی» شدهاند و یک روح سرگردان وارد کالبدشان شده.
مراسمی که همراه با موسیقی با فلسفه درمان انجام میشود و در اصل از آفریقا به ایران آمده و هدف و ریتم موسیقی مشابهی با مراسم زار در آفریقا دارد.
«زار» نیز نوعی باد فرازمینی یا همان «جن» است که سوار بر موج دریا و از طریق بادهای موسمی وارد سواحل جنوبی کشور میشود و به صورتهای مختلف در بدن افراد رسوخ میکند و تنها راه درمان آن برگزاری مراسم زار است توسط بزرگ سرزمین.
حالا چرا در داستان مکبث پشتکوهی "بابا زار" که خود، مبتلا به بیماری زار است و حاکم بزرگ سرزمین و تنها فردی است که میتواند بیماری زار را از بدن خارج کند، توسط مکبث کشته میشود و بیماری زار و وجود ارواح خبیثه در بدن و روح مکبث میماند تا آنجا که به زن، سران سرزمین و سرزمین خود خیانت میکند و موجب از دست رفتن حاکمیت، سرزمین، پادشاهی و حتی مرگ و آوارگی بزرگان و سران سرزمین میشود، خود جای تأمل و سؤال دارد.
" چوب خیزران" که در واقع در آیین زار وسیله بیرون راندن ارواح خبیثه است نیز در نمایش مکبث زار آکسسواری است که مدام در دست مکبث است و در صحنه صحنه نمایش با آن افراد فرودست را آزار و اذیت میکند و مورد ضرب و شتم و ظلم قرار میدهد و یا موجب مرگ، نابینایی و معلولیت میشود نیز نکته قابل توجه دیگری است خصوصاً که در این نمایش مکبث، نماد و جایگاه قدرت اول کشور را دارد و حاکم شهر است. حاکمی که از هوشمندی و مدیریت کافی برخوردار نیست و عقیده دارد حاکمیت نباید موروثی باشد و از این رو "دانکن" را میکشد تا خود حاکم شایسته سرزمین هرمز باشد.
دبیر جشنواره تئاتر فجر: روشنفکر، دیکتاتور نمیشود اما روشنفکرنماها دیکتاتور فرهنگی و هنریاند / برخی تحریمکنندگان درخواست 3 یا 4 میلیارد پول داشتند! + ویدئوارتباط دیگر این نمایش که آمیختهای از مراسم آیینی هرمزگان، با داستان دراماتیک شکسپیر و ترکیب عجیب آن با دیالوگهای روشنی درباره "زن، زندگی، آزادی" است، پیامی است که بازیگران و کارگردان به وضوح به آن اشاره میکنند.
هرچند که آوازهای فولکلور جنوب ایران و استفاده از سازهای بومی ایرانی، ژاپنی، آفریقایی و هندی و البته هنرنمایی فوقالعاده تیم موسیقی زنده حال و هوای متفاوت و گرمابخشی به اجرا داده بود و "نور" به عنوان بازیگری کار کشته و ورزیده در لحظه به لحظه نمایش همراه اکت و دیالوگ و میزانسن بازیگر نفس نفس میزد و همراه با تمپوی موسیقی، همآوایی میکرد و بازیگری هوشمند بود اما همچنان باید گفت که نمایش مکبث زار خلیدن روح آدمی بود به واسطه تئاتر.
در پایان سپاس از مسعود پشت کوهی (کارگردان) برای در صحنه بودن، در صحنه ماندن و در صحنه سخت هنرمندانه کشور، بدیعانه شگفتی آفریدن که البته به قول خودش که در پایان نمایش در میان صدای ممتد تشویق تماشاگران بر حضور هنرمندانهاش امضاء زد و گفت: تئاتر کار نکردن کار اشتباهی است چون تئاتر خانه ما است و کسی خانهاش را ترک نمیکند حتی اگر ناراحت باشد.
«پشتکوهی» تلاش کرد با تمام ناراحتیها، تفاوت عقیده و سبک اما محترمانه، هنرمندانه و هوشمندانه در پردازش دیالوگ، فرم، حرکت، رنگ، نماد و نشانههای تصویری اعتراض و نقد اجتماعی و سیاسی خودش را به ظریفترین شکل ممکن در حساسترین جشنواره تئاتر ایران روی صحنه به تصویر کشاند.
نویسنده: مریم شعبانی (پژوهشگر، منتقد و کارگردان تئاتر)