شنبه 26 آبان 1403

هم‌داستانی سدسازان و بندسازان در ماجرای سیل

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
هم‌داستانی سدسازان و بندسازان در ماجرای سیل

سیل روزهای 20 تا 22 دی ماه در جنوب استان سیستان و بلوچستان، یکی از مخرب‌ترین سیل‌های چند دهه‌ی اخیر کشور بوده است. به گفته‌ی مدیرکل دفتر مدیریت بحران آن استان، خسارت واردشده به راه‌ها، خانه‌ها و بخش کشاورزی، بیش از سه هزار و سیصد میلیارد تومان بوده است. قطعا اگر خسارت ناشی از بیکاری چند هفته ای مردم، ارزش خاک فرسایش‌یافته، ارزش درختان چندین‌ساله که از بین رفته و زمان زیادی برای کاشت...

با وجود این، مسوولان سازمان جنگل‌ها و مراتع گفته‌اند که «اگر اقدامات مرتبط با آبخیزداری و آبخوانداری در استان سیستان و بلوچستان اجرا نشده بود، خسارت سیلاب بیش از آن چیزی بود که اکنون مشاهده شده است» (حسین‌پور، مدیرکل دفتر کنترل سیلاب، همشهری 28 دی). در واقع، به جای اعتراف به این که این نوع آبخیزداری نتوانسته جلوی سیل‌های مخرب را بگیرد، یک فرض واهی را به‌جای واقعیتی موجود، در تأیید ساخت‌وسازهای خود پیش می‌کشند. فرض واهی این است که خسارت می‌توانست بسیار بیشتر باشد، اما واقعیت این است که خسارت‌هایی بی‌سابقه و باورنکردنیپیشآمده است. وزیر نیرو نیز همان‌گونه که در نخستین روزهای پس از سیل‌های بهار گذشته گفته بود که اگر سدها نبودند، خسارت سیل بسیار بیشتر می‌شد و باید سدهای بیشتری بسازیم، این بار هم از عزم جدی وزارت نیرو برای تکمیل و ساخت سدهایی دیگر در سیستان و بلوچستان گفت (خبرآنلاین، 29 دی). کارشناس برجسته‌ی وزارت نیرو در امور سیل نیز سخنان تأمل‌برانگیزی داشت: «با کم‌تر از بیست درصد خسارت واردشده به استان لرستان (ده هزار میلیارد تومان) می‌توانستیم سد مخزنی معشوره را برای کنترل و مدیریت سیل بسازیم» (مصطفی فدایی‌فرد، شرق، 1 بهمن). فدایی‌فرد، رییس کمیته‌ی تخصصی ارزیابی سیلاب، سخن شگفت‌انگیز دیگری هم دارد: «تأثیر شگرف سدهای بزرگ در کنترل و مدیریت سیلاب بر کسی پوشیده نیست... سد گلستان در اولین آبگیری خود به‌دلیل خالی بودن مخزن، سیلاب بسیار شدید مرداد 1380 گرگانرود را به‌طور کامل کنترل کرد... و در استان هرمزگان نیز اولین آبگیری سد مخزنی سرنی، همزمان شد با سیلاب مهیب دی ماه 98 و آن را مهار کرد...» (خبرگزاری مهر، 28 دی). یعنی اگر برای هر سیل، یک یا چند سد خالی بسازیم یا داشته باشیم، می‌توانیم آن را مهار کنیم! البته، فدایی‌فرد در نوشتار پرتناقضی همچنین گفته است: «احداث سدهای مخزنی بیشتر و یا افزایش گنجایش مخازن سدهای موجود، برای عملی کردن کنترل سیلاب می‌توانند نقش مؤثری داشته باشند... [اما] سدهای مخزنی در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توانند سیل‌های با دوره‌ی بازگشت محدودی را کنترل و مدیریت کنند» (همشهری 26 بهمن). جمله‌ی دوم فدایی‌فر و اشاره‌ی او به لزوم رعایت «حریم و حرمت رودخانه‌ها و سیلاب‌دشت‌ها» و تأکید بر لزوم تلفیق دانش بومی و دانش روز در مدیرین منابع آب در همان نوشتار، نکته‌های مثبتی را در بر دارد که امید است در مجموعه‌ی دولت رواج یابد.

واقعیت روشن این است که موجودیت سدها دربرگیرنده‌ی تناقض‌های حل‌ناشدنی است. سد را پیشاز هر چیز، برای اندوختن آب می‌سازند و اگر مدیران سد آن را خالی کنند تا سیل احتمالی را مهار کند، دست به قمار بزرگی زده‌اند. زیرا ممکن است که بارندگی به آن میزانی نباشد که پیش‌بینیشده است. از سوی دیگر، دیواره‌ی سدها چونان یک رسوب‌گیر عمل می‌کند و حجم خود را به‌سرعت بر اثر جمع شدن گل‌ولای که در سیلاب‌ها بسیار هم زیاد است، از دست می‌دهند. این، اتفاقی است که در سیل اخیر سیستان و بلوچستان هم رخ داد؛ به گفته‌ی دکتر مهدی معتق استاددانشگاه لایبنیتز هانوفر و مرکز علوم تحقیقات زمین آلمان، تصویرهای ماهواره‌ای نشان داده است که سرریز شدنسدهای بیشین و زیردان و شکسته شدن بند آبخیزداری کالدان، اثر تخریبی سیلاب‌های سیستان و بلوچستان را تشدید کرده است. مخزن سدها به‌طور معمول نمی‌توانند سیل‌های سنگین را در خود جا دهند، چرا که سیلاب‌ها به‌صورت ناگهانی بروز می‌کنند و مدیران سد نمی‌توانند تصمیم به‌هنگام و مناسب درباره‌ی ذخیره کردن آب یا خالی کردن مخزن برای مهار سیل بگیرند. سدها، به‌ویژه در ایران، بر اثر از دست دادن بخش بزرگی از حجم خود بر اثر رسوب، کم‌تر از آن‌چه که انتظار می‌رود توان مهار سیلاب‌های ناگهانی را دارند.

اگر گفته‌های مدیران وزارت نیرو و سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری را کنار هم بگذاریم، به نظر می‌رسد که گویا همگی ایشان و همه‌ی سازمان‌های متبوع‌شان کار خود را بسیار خوب انجام داده‌اند! نظر خودستایانه‌ی آنان چنین است که طرح‌های سدسازی بسیار کارآمد بوده‌اند؛ آبخیزداری از نوع ساخت هزاران بند در دره‌های فرعی کوهستان‌های کشور، خوب عمل کرده؛ و خلاصه همه‌چیز درست است جز این که نمی‌بایست باران زیادی ببارد، و می‌بایست بودجه‌ی بیشتری به آقایان می‌دادند تا ساخت‌وسازهای بیشتری صورت گیرد! این مدیران، کشته نشدن مردم در سیل سیستان و بلوچستان را هم به حساب خود می‌گذارند و نه ناشی از پیش‌بینی‌هایهواشناسی که از چند روز قبل، بارندگی‌های بسیار شدید و احتمال بروز سیل را اعلام کرده و اخطار داده بودند! در اظهارات ساخت‌وسازگرایان، مانند همیشه، این نکته به‌عمد ناگفته گذاشته می‌شود که اگر با کارهای سازه‌ای می‌شد جلوی سیل را گرفت یا خسارت آن را کم‌تر کرد، چرا در سه چهار دهه‌ی اخیر باوجود ساخت صدها سد بزرگ و هزاران بند کوچک، پیوسته تعداد و خسارت سیل‌های مخرب بیشتر شده است؟

در همین سیل سیستان و بلوچستان، آورد سیلاب بنا به گفته‌ی مسوولان، در نقاط مختلف بین 6500 تا 14000 مترمکعب بر ثانیه بوده است. اگر میانگین را حدود ده‌هزار مترمکعب بگیریم، فقط پنج ساعت زمان لازم است تا سدی مانند زیردان (با حجم 200 میلیون مترمکعب) حتی اگر کاملا خالی از آب و رسوب باشد، پر شود. پس از آن، سد سرریز می‌کند و سیلاب با حجمی شاید بیشتر و به‌صورتی خطرناک روان می‌شود. ضمن این که از نظر اقتصادی و زیست‌محیطی امکان ندارد که بتوان بر همه‌ی مسیرهای رواناب سد زد. از این‌رو، کاملا روشن است که سدها نمی‌توانند سیل‌های بزرگ را مهار کنند، و بلکه خطر آن را افزایش می‌دهند. مضحک و همچنین غم‌انگیز است که تقی‌زاده خامسی، مدیر آب و آبفای وزارت نیرو می‌گوید که سد زیردان که از زمان تکمیل (1390) آبگیری نشده بود، در سیل دی ماه سرریز کرد (ایرنا، 25/10/98). یعنی این سد یا بی‌فایده بوده و یا با سرریز شدن سبب تشدید آسیب‌های سیل شده است. سعیدی رییس شورای شهرستان چابهار هم گفته که سدسازی در این منطقه اشتباه بوده است (تسنیم 15/7/97) چرا که شبکه‌های آب‌رسانی زیر سدها با گذشت سالیان دراز تکمیل نشده‌اند. برای نمونه، سد پیشین که در سال 1370 تکمیل شده و سد زیردان، هیچ‌یک دارای شبکه‌های وعده‌داده شده برای رساندن آب آشامیدنی و کشاورزی نیستند.

بندها هم با ایجاد اختلال در رویش گیاهان کنار دره و کم کردن اثر مثبت بوشش گیاهی در جذب بارش‌ها، و همچنین به‌علت ماهیت موقتی و ناپایدار خود، هنگام روان شدن سیل‌های سنگین نمی‌توانند به آرام‌سازی جریان آب کمک کند. بازدیدهای میدانی نشان می‌دهند که سازه‌های «آبخیزداری» در بارندگی‌های شدید بهار و دی ماه نقشی در کاهش خسارت سیل نداشته و بسیاری از آن‌ها هم خراب شده‌اند. به‌علاوه، بندهای ساخته‌شده به بهانه‌ی آبخیزداری، سبب آبشاری شدن جریان سیلاب در پایین‌دست خود و افزایش فرسایش خاک شده‌اند.

آشکار است که اختلاف میان وزارت نیرو و سازمان جنگل‌ها و مراتع، بر سر این که سدسازی برای مدیریت منابع آب بهتر است یا آبخیزداری، فقط رقابت بر سر جذب بودجه است. هر دوی این سازمان‌ها، تأکید خود را بر فعالیت سازه‌ای (که برای گرفتن بودجه مناسب‌تر است) گذاشته‌اند و نه بر حفاظت از ساختار طبیعی آبخیزها که همانا کوهستان‌ها و دشت‌های کشور هستند.

* در این یادداشت منظور از «بند»، check dam یا گابیون و دیگر سازه‌هایی است که توسط «سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخیزداری» به‌عنوان سیل‌بند، با توجیه آرام‌سازی سیلاب و رسوب‌گیری رواناب‌ها، در دره‌ها ساخته می‌شود.

*کنشگر محیط زیست

4747

کد خبر 1353235