جمعه 9 آذر 1403

هنر و ادبیات انقلابی3/ اپرت‌های نمایشی بزرگترین میراث انقلاب مشروطه برای هنر

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
هنر و ادبیات انقلابی3/ اپرت‌های نمایشی بزرگترین میراث انقلاب مشروطه برای هنر

بزرگترین میراث انقلاب مشروطه برای ما، اپرت است، در واقع همان اپرای کوچک و یک نمایش موزیکال بود. در ایران در شرایطی که تنها پیشینه نمایش، تعزیه است، ناگهان بدون هیچ پیشینهای اپرت ظهور می‌کند.

- اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم، سعید تشکری

هنر و ادبیات انقلاب گفت سوم: اپرت‌های انقلابی تا شبه داستان و گزارش نویسی (2)

ما در گفت پیشین، برای عصر مشروطه، سه میراث هنری قائل شدیم و به دو مورد از آن‌ها یعنی عرصه ادبیات داستانی و نمایشنامهنویسی پرداختیم و در این گفت، میخواهیم به شکل ویژه درباره اپرتهای نمایشی در دوران مشروطه صحبت کنیم و به تاثیرات انقلاب مشروطه در این حوزه بپردازیم.

 اپرت‌های نمایشی 

اینطور تصور می‌شود که تعزیه، به عنوان یک میراث نمایشی و مراسم آیینی از گذشته، در دوران مشروطه، به شدت رشد میکند. اساس تعزیه، شیپور و دهل و سنج است. دهل در روستاها کاربرد خبرباش هم دارد و در کوچهها جارچیها برای گفتن خبری از سوی حکمرانان از همین ساز استفاده میکردهاند. شیپور هم سازی بود که ساختار نظامی داشت به این مفهوم که سربازها از آن استفاده میکردند، ما در تعزیه هم کاربرد داشت. اما در دوران مشروطه چه دگرگونی در این سازها شکل می گیرد؟

هنر و ادبیات انقلاب 2 / اپرت‌های انقلابی تا شبه داستان و گزارش‌نویسی در مشروطه یادداشت | ادبیات مشروطه چه تعهدی به دوران خود داشت؟

بزرگترین میراث انقلاب مشروطه برای ما، اپرت است، که توسط برشت در آلمان و بسیاری دیگر در سراسر دنیا مورد استفاده قرار میگرفت و در واقع همان اپرای کوچک و یک نمایش موزیکال بود. در ایران در شرایطی که تنها پیشینه نمایش، تعزیه است و حزن انگیز، ناگهان بدون هیچ پیشینهای اپرت ظهور میکند. شاعران اقصی نقاط کشور با هنری آشنا میشوند به نام تئاتر. نویسندگان و نمایشنامهنویسان وجه غالب غایبند و شاعران پرکار. روشنفکران تحصیلکرده ایرانی از فرنگ به وطن باز میگردند و علاقه زیادی دارند تا در ایران هم مثل فرنگ تئاتر اجرا کنند اما هیچ متنی ندارند و به شدت علاقه‌مند هستند که این متنها درباره مشکلات مردم باشد.

نسخ تعزیه از صفویه به این طرف برای آنها تکراری بود و تنها تفاوت میان نسخههای مثلا بروجرد و خراسان، در آواهای این شهرها بود. مثلا در خراسان اگر سه تار ساز تعزیهخوانی بود در جای دیگر ساز دیگری بود و یکسری تفاوت در لهجهها بود و هیچ کدام شروع نمیکردند به نوشتن تعزیههای جدید، تعزیههایی که برای جامعه آن روز ایران باشد. در زمان مشروطیت که به دورن قاجار میرسد، خانمها نذر برگزاری تعزیه در خانههایشان میکردند و همراه با گروههای روضهخوانی، گروههای تعزیه را دعوت میکردند به خانههایشان و تعزیه زنانه و مردانه برگزار میکردند. و در همچین شرایطی بود که، اپرت شکل میگیرد.

اپرت را چه کسی مینویسد؟ طبیعتا نویسنده و ما نویسنده نداشتیم. دو گروه میآیند و این کار را انجام میدهند، گروه اول که نمایشهای بزرگ جهان، مثل مولیر و شکسپیر را معادلسازی میکنند و ایرانی شدهاش را مینویسند، تا برای مردم قابل فهم باشد، اینها در حقیقت تئاتر را با آن مفهوم عظمتاش دریافتهاند. اما گروه دومی هستند که میآیند و برای شرایط روز کشور، متن مینویسند. اگر بخواهیم پیشینه و آغاز اپرتنویسی و نمایش موزیکال خودمان را بررسی کنیم، فقط میتوانیم به عصر مشروطه اشاره کنیم، که همراه موسیقی، در دوران مشروطه به اوج بلوغ خود میرسد اوج بلوغی که هنوز مورد کنکاش قرار نگرفته است.

در جشن‌های مهرگان، سده و نوروز رقصندگانی شرکت داشتند که با نهادن «سیماچه» بر چهره بازی می‌کردند. اما هیچ یک از این مراسم در حد هنر نمایش رشد نیافت. نمایش در شکل‌های سنتی چون پرده‌داری، شبیه‌خوانی، نقالی، خیمه شب‌بازی و تعزیه رواج یافت. انواع معرکه‌گیری‌های سرگرم‌کننده، مثل کچلک‌بازی، بقال‌بازی و سیاه‌بازی، بین مردم محبوبیت داشت. اما این نمایش‌ها، چون جنبه‌ای انتقادی داشتند، حمایت طبقه حاکم را برنمی‌انگیختند و جریان عمده نمایشی در قالب «تعزیه» شکل گرفت. تعزیه سوگ نمایشی از زندگی و مصائب خاندان پیامبر اسلام (ص)، به‌ویژه واقعه کربلاست. وقتی در زمان صفویه، تشیع دین رسمی ایرانیان شد، تعزیه اهمیت بیشتری یافت و در دوره قاجار به‌دلیل حمایت شاهان و بازرگانان شکوفا شد.

آشنایی با نمایش به مفهوم جدید آن، از نتایج سفرهای ایرانیان به کشورهای اروپایی است. ناصرالدینشاه در سفر به اروپا با «تئاتر» آشنا شد. اولین نمایش‌ها نیز با حمایت او، به‌وسیله میرزا علی‌اکبرخان مزین‌الدوله نقاش‌باشی در تالار دارالفنون به روی صحنه رفت. از این رو، او را بانی تئاتر مدرن ایران دانسته‌اند. پس از بازگشت محصلان اعزامی به اروپا و شکل‌گیری نهضت ترجمه، نمایش‌نامه‌های مولیر به زبان فارسی ترجمه شد. در این سال، میرزا حبیب اصفهانی (12121272) در نشریه اختر (چاپ استانبول) مقالاتی درباره نمایش نوشت و میرزا رضاخان طباطبایی (12501310ش) روزنامه نمایشی تئاتر را منتشر کرد.

از بهترین نمایش‌نامه‌های ترجمه‌شده می‌توان به میزانتروپ یا گزارش مردم‌گریز اثر مولیر ترجمه میرزا حبیب اصفهانی و داستان غم‌انگیز اتللوی مغربی اثر ویلیام شکسپیر ترجمه ناصرالملک اشاره کرد. اما یکی از معروف‌ترین مترجمان آثار نمایشی میرزا جعفر قراجه‌داغی است که در 1250ش نمایش‌نامه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده (11911257ش) را با عنوان تمثیلات از زبان ترکی به فارسی برگرداند. آثار طنزآمیز و انتقادی آخوندزاده، که در قفقاز با نمایش اروپا آشنا شده بود، سرمشق نمایش‌نامه‌نویسانی چون میرزا آقا تبریزی قرار گفت.

میرزا آقا به‌دلیل طنز تندوتیز آثارش، پنهان‌کاری می‌کرد و نام خود را بر نمایش‌نامه‌هایش نمی‌نهاد؛ از این رو، نوشته‌های او با عنوان مجموعه مشتمل بر سه قطعه تئاتر منسوب به میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله (برلین، 1301ش) منتشر شد.

این نمایش‌نامه‌ها پیش از چاپ به‌صورت کتاب، در روزنامه اتحاد تبریز چاپ شده بود. لازمه پیشرفت فن نمایش، آزادی در بیان عقاید و انتقاد است که در زمان قاجار وجود نداشت. اما از آغاز مشروطه، آزادی‌خواهان از تئاتر به‌عنوان یکی از بهترین وسایل برای انتقاد اجتماعی بهره بردند و با تشکیل گروه‌های نمایشی، آن را ترویج کردند.

روشنفکران تئاتر را عامل بیداری و تربیت مردم می‌دانستند و غالبا نمایش‌نامه‌های سیاسی انتقادی را بر صحنه می‌بردند و درآمد نمایش‌ها را صرف ساختن مدارس جدید و توسعه کتابخانه‌های عمومی می‌کردند. از میان این گروه‌ها، می‌توان به «انجمن اخوت» به سرپرستی ظهیرالدوله، شرکت علمیه فرهنگ» با مشارکت عبدالله مستوفی، محمدعلی فروغی و سیدعلی نصر و «گروه تئاتر ملی» محقق‌الدوله و «کمدی ایران» نصر اشاره کرد.

در شهرستان‌ها نیز گروه‌های نمایشی شکل گرفت: ارامنه اصفهان آثار متنوعی را روی صحنه بردند؛ بیوک‌خان نخجوانی در تبریز گروه تئاتر آذربایجان را شکل داد؛ اقتباس‌های حسن ناصر از آثار مولیر (از 1289ش) و تشکیل «مجمع امید ترقی» را می‌توان سرآغاز تئاتر گیلان دانست؛ در مشهد نیز از دهه 1290ش تجار روس و روشنفکران ایرانی به‌کارهای نمایشی می‌پرداختند.

دروه‌های قفقازی و روسی نیز برای اجرای نمایش به ایران می‌آمدند و نمایش‌هایی توأم با رقص و موسیقی (اپرت) اجرا می‌کردند. جمشید ملک پور، مولف کتاب «ادبیات نمایشی در ایران»، این نمایشنامه را دارای ساختار و بافت نمایشی مناسبی میداند و معتقد است که اشعار و ابیات آن با استحکام تمام سروده شده است. از آنچه گفته شد چنین بر می‌آید که داستان شیدوش و ناهید، یک داستان بزمی و رزمی است. ابوالقاسم جنتی عطایی در کتاب بنیاد نمایش در ایران، ابوالحسن فروغی را «آفریدگار نخستین درام منظوم ایران» نامیده و او را دانشمند نامدار و شاعر کم نظیر دوران خود معرفی کرده است.

به عقیده او، این نویسنده نخستین کسی است که درامی منظوم بر طبق قوانین و اصول صحیح درام نویسی به نام «شیدوش و ناهید» سروده است.

درام دینی و درام سیاسی در یک جا به کمک آگاهی توده‌های مردم میرود، داستانهای باقی مانده در دست ما، در دیوان های شاعران بزرگ دوران، مثل نسیم شمال و ملک الشعرای بهار و پروین اعتصامی و امثال این ها وجود دارد و این محصول دوران عصر مشروطه است.

پس اگر عنصر مشروطیت، تجددخواهی است، این عنصر در عرصه هنری شکلی از دو اثر را به خود می‌گیرد که در شمایل روشنفکری به شکل اپرت ظهور می‌کند و در شمایل مذهبی به شکل نوشتن تعزیههای جدید ظاهر می شود، مثل تعزیه عباس هندو، که داستان اش در عصر قاجار نوشته میشود و یک تعزیه نو و جدید است. هنرمندان شروع میکنند به نوشتن تعزیه های جدید، که اگر ما بین قصه و داستان، یک رابطه غنی بگذاریم، می بینیم که قصه نویسی ما، در هنر تعزیه، به شدت رشد می‌کند، و به مثابه آن در شکل جهانی، اپرت هم خیلی رشد می‌کند و کمک می‌کند تا نویسندگان به کمک موسیقی و نمایش در عصر مشروطیت یک اعلام حضور جدید و آداپتاسیون هنری داشته باشند و این میراث مشروطه هستند.

بنابراین می‌توانیم بگوییم، این سه گام اپرت، تئاتر و ترجمه در دوره مشروطه مثل طفلی است که جای اینکه اول راه رفتن یاد بگیرد، یکباره شروع می‌کند به دویدن و خودش را اثبات می‌کند و این میراث مشروطه است که برای ما باقیمانده است. ولی در حوزه ادبیات داستانی اتفاقی نمی افتد، و ادبیات تنها در ترجمه و در اپرت نمایشی شکل میگیرد....

ادامه دارد....

انتهای پیام /