سه‌شنبه 4 آذر 1404

هیزم نامرئی در پرونده «الیت»

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
هیزم نامرئی در پرونده «الیت»

آتش‌سوزی گسترده در جنگل‌های هیرکانی به‌ویژه منطقه «الیت» در استان مازندران، بار دیگر پرسش‌های جدی درباره مدیریت بحران، هماهنگی نیروها، و نحوه بهره‌گیری از تجربه نیروهای داوطلب و متخصص را در ایران زنده کرده است.

منطقه حفاظت شده چهارباغ، دهم آبان درگیر حریق شد که 23 روز طول کشید. بالاخره در روز دوشنبه سوم آذر مسوولان از پایان عملیات اطفای حریق خبر دادند. البته در این سه و نیم هفته چندین بار مسوولان از کنترل آتش سخن گفتند با این حال، روز بعد بار دیگر درختان و مراتع در این محدوده در مساحتی گسترده سوختند و خاکستر شدند.

چه عاملی باعث حریق شد؟ مسوولان در پاسخ به این سوال از عامل انسانی نظیر شکارچیان، افراد متخلف یا حفاران غیرمجازی نام برده‌اند که هنوز شناسایی نشده‌اند. با این حال پرسش‌های مهم‌تری هم وجود دارد مثل اینکه، ریشه تبدیل شدن این حریق به یک بحران و فاجعه چه بود؟ آیا امکانات نداشتیم؟ نیروی کاربلد نبود؟ چرا تجهیزات اطفای حریق اینقدر دیر رسید؟ آیا غفلتی از سوی متولیان اتفاق افتاد؟ این سوال‌ها را مردم بارها مطرح کرده‌اند. امید سجادیان کارشناس محیط زیست از عدم هماهنگی به عنوان هیزم نامرئی این حریق نام می‌برد.

دهم آبان حریق در منطقه حفاظت شده چهارباغ شروع شد، در روزهای اول یعنی همان ساعت‌های طلایی اطفای حریق، نه هلیکوپتری بود و نه ایلوشین و نه حتی حضور نیروهای زبده. مردم محلی و فعالان محیط‌زیست خودشان در کار اطفای حریق بودند. به تدریج دامنه حریق گسترش یافت و انتقادات نسبت به بی‌توجهی به جنگل های هیرکانی به عنوان یکی از مهم ترین زیستگاه‌های ایران در شبکه‌های اجتماعی شدت گرفت.

در نهایت رضا افلاطونی رئیس سازمان منابع طبیعی و معاون وزیر جهاد کشاورزی 30 آبان یعنی 20 روز پس از شروع حریق و پس از نشستن پروازش از کنفرانس تغییر در برزیل در فرودگاه امام، یکراست به چالوس و منطقه الیت رفت. شینا انصاری رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست هم یک روز بعد یعنی اول آذر بازدیدی از منطقه داشت و در جریان تحولات قرار گرفت.

با این حال کارشناسان از تاخیر سه هفته‌ای در این بازدیدها انتقاد کردند، ضمن اینکه جای برخی از متولیان و مسوولان نیز خالی بود. درباره حضور مسوولان دو دیدگاه وجود دارد، برخی حضور آنها را عامل اختلال در عملیات امداد و نجات می‌دانند و در مقابل گروهی معتقدند با حضور مسوولان عالی‌رتبه، امکان دریافت کمک و تجهیزات بیشتر می‌شود. در همین راستا آنها می‌گویند حضور متولیان در همان هفته اول می‌توانست باعث ورود سریع تجهیزات و اطفای حریق در روزهای طلایی باشد.

 فرماندهی واحد، لازمه اطفای حریق

امید سجادیان، فعال باسابقه حوزه محیط‌زیست که در چندین عملیات اطفای حریق حضور داشته در گفت‌وگو با «دنیای اقتصاد» با اشاره به اینکه در یک هفته اول ما با سردرگمی در عملیات اطفا مواجه بودیم، می‌گوید: وقتی نیروهای مختلف بدون فرماندهی واحد وارد منطقه می‌شوند، سرعت عمل افزایش پیدا نمی‌کند، بلکه آشفتگی بیشتر می‌شود. در چنین شرایطی، حتی حضور نیروهای متخصص هم ممکن است اثربخش نباشد چون نمی‌دانند چه کسی فرمانده عملیات است، این موضوع را به ویژه در یکی دو هفته اول می‌دیدیم.

این کارشناس می‌گوید به دلیل نبود فرمانده عملیات، انرژی نیروها تلف می‌شود، آنها نمی‌دانند کجا باید بروند، چه کسی باید تصمیم بگیرد، و حتی بالگردها چطور باید استفاده شوند، او اضافه می‌کند: حتی پس از آنکه هلیکوپترها رسیدند، خلبان چند بار از طریق بی‌سیم هشدار داده که افراد غیرمتخصص وارد محدوده پرواز نشوند، اما به دلیل نبود مدیریت واحد، افراد زیادی تنها به قصد کمک یا حتی تجربه «بالگرد سواری» وارد نقطه خطر می‌شدند.

این فقط یک مشکل نظم نیست؛ یک مشکل ایمنی است. در مناطق کوهستانی، شلوغی و حضور افراد بدون ماموریت مشخص می‌تواند جان نیروها را تهدید کند. سجادیان توضیح می‌دهد که پس از چند روز، مدیریت بحران استان بالاخره کنترل منطقه را به‌طور متمرکز در دست گرفت؛ اقدامی که به‌نظر او اگر زودتر انجام می‌شد، می‌توانست زمان اطفا را کوتاه‌تر کند.

او می‌گوید: منطقه فقط یک گلوگاه ورودی دارد. اگر مدیریت بحران از ابتدا کنترل ورودی، اسکان، تدارکات و هدایت نیروهای داوطلب را در دست می‌گرفت، بخش بزرگی از آشفتگی حل می‌شد. او اضافه می‌کند: در عرصه‌های سخت‌گذر هیرکانی با دره‌های عمیق، پرتگاه‌ها و مسیرهای ناشناخته، نیرویی ارزشمند است که آشنا به منطقه باشد. در مقابل ورود نیروهای ناآشنا به زمین، روند کار را کند می‌کند.

بسیاری از مردم این پرسش را مطرح کرده‌اند که چگونه ممکن است یک حریق جنگلی بیش از سه هفته طول بکشد، سجادیان در این باره می‌گوید: شناسایی اولیه در هیرکانی به‌مراتب دشوارتر از زاگرس است. در زاگرس معمولا دود از فواصل دور دیده می‌شود. اما در هیرکانی به دلیل پوشش فشرده، توپوگرافی پیچیده و ارتفاعات تو در تو، تشخیص دود اولیه بسیار سخت است. این بدین معناست که حتی اگر حریق کوچک در مرحله اول شناسایی نشود، آتش زیرزمینی یا سطحی می‌تواند ساعت‌ها بدون دیده‌شدن پیشروی کند تا زمانی که شعله‌ها از لایه تاج‌پوش بیرون بزنند.

به علاوه بارش کم و مواد سوختنی فراوان را شاهد بودیم. در سال‌های اخیر، کاهش رطوبت هوا باعث شده مناطق شمال کشور با وجود تصور همگانی از مرطوب بودن آن در برخی از فصول به‌شدت مستعد اشتعال شوند. البته تمام این موارد نافی اقدام دیرهنگام مسوولان نیست. سجادیان با بیان اینکه ماده سوختنی فراوان، رطوبت کم هوا و باد در وسط شیب‌های جنگلی می‌تواند یک لکه آتش را در چند ساعت به جبهه‌ای بزرگ تبدیل کند و هر دود کوچکی باید جدی گرفته شود، می‌گوید: یکی از مشکلات جدی این حریق‌ها عدم پایش مداوم است.

همین موضوع باعث شد که بارها مسوولان اعلام کنند که حریق خاموش شده اما دوباره شاهد روشن شدن آن باشیم. اگر پایش دقیق نباشد، آتش زیر خاکستر در نقطه‌ای دور از دید می‌ماند و بعد دوباره شعله‌ور می‌شود. حضور داوطلبان بدون ساماندهی می‌تواند باری بر دوش عملیات باشد، سجادیان با بیان این مطلب می‌افزاید: همدلی ارزشمند است، اما حضور بی‌برنامه نیروها بار لجستیکی و تدارکاتی ایجاد می‌کند.

تعداد زیاد نیرو بدون امکانات اسکان، حمل‌ونقل و تجهیزات مناسب می‌تواند روند عملیات را مختل کند. به گفته این کارشناس محیط زیست، اولویت با نیروهای آموزش‌دیده محلی است. او می‌گوید: پنج نیروی آموزش‌دیده و حرفه‌ای، ارزش عملیاتی بیشتری از 30 نیروی با تجربه اما ناآماده دارند. در این راستا نیرو باید طبق نیازسنجی مدیریت بحران باشد؛ نه بر اساس فراخوان‌های احساسی در شبکه‌های اجتماعی.

او با بیان اینکه اگر قرار باشد از نیروهای غیربومی استفاده شود، باید طبق یک سلسله‌مراتب عملیاتی باشد، اضافه می‌کند: نیروهای داوطلب بایستی ابتدا از شهرستان‌ها و مناطق اطراف انتخاب شوند. چنین ساختاری امکان مدیریت لجستیک، اسکان، و توزیع تجهیزات را ساده‌تر می‌کند. او ادامه می‌دهد: تجهیزات، ایمنی و آمادگی جسمانی؛ سه ضلع عملیات موفق در اطفای حریق هستند. اگر یکی از این موارد کم باشد، عملیات کارآیی ندارد. در هیرکانی، شدت دود بیشتر از زاگرس است. بنابراین بدون تجهیزات ایمنی حضور نیروهای داوطلب می‌تواند خطرناک باشد.

درس‌های تجربه‌شده از این حریق چیست و چگونه می‌شد از همان ابتدا بهتر عمل کرد؟ او می‌گوید: وجود تیم‌های آماده‌باش منطقه‌ای، شناسایی نقاط بحران، تجهیزات در دسترس، داشتن دستورالعمل اطفای حریق آن منطقه و داشتن یک فرماندهی واحد می تواند خسارت‌های حریق را کاهش داده و کنترل آن را آسان کند. برای مثال در این آتش‌سوزی استفاده از «دمنده» به عنوان یکی از ابزارهای اطفای حریق می‌توانست به دور شدن برگ‌ها از آتش کمک کند و نقش آتش‌بر را داشته باشد.

 ممنوعیت گردشگری به شمال نه ممکن است و نه اثرگذار

بارش‌ها در سال جاری بسیار کم بوده و سامانه‌های هواشناسی نشان می‌دهد تا هفته آتی هیرکانی بارانی نخواهد داشت. همین موضوع باعث شده برخی از ممنوعیت گردشگری در شمال برای جلوگیری از حریق دوباره صحبت کنند. با این حال سید محمود قاسمپوری استاد گروه محیط‌زیست دانشگاه تربیت مدرس معتقد است، از نظر قانونی ممکن است «مقررات موقت منع ورود مردم به جنگل» تا قبل از شروع بارندگی تصویب شود، اما در عمل اجرای چنین تصمیمی به‌ویژه در جنگل‌های هیرکانی بسیار دشوار و تقریبا غیرممکن است.

او اولین دلیل این موضوع را وسعت بسیار زیاد جنگل‌های هیرکانی می‌داند. به گفته این استاد دانشگاه، جنگل‌های هیرکانی کمتر از 2‌میلیون هکتار وسعت دارند و مرزهایشان هزاران کیلومتر خط دسترسی دارد.

چنین محدوده‌ای قابل «محصورسازی» یا «کنترل ورودی» نیست مگر با حضور هزاران نیرو، که عملا غیر ممکن است. وجود صدها روستا، قشلاق، ییلاق و راه محلی داخل جنگل دومین چالشی است که قاسمپوری به آن اشاره می‌کند. در واقع برخلاف پارک‌های ملی یا مناطق حفاظت‌شده کوچک، جنگل‌های شمال محل زندگی مردم هستند. ده‌ها هزار نفر برای کار کشاورزی، دامداری، زنبورداری، الواربرداری قانونی، و تردد روزمره از مسیرهای جنگلی استفاده می‌کنند.

سومین دلیل فقدان زیرساخت کنترلی و نیروی انسانی است. سازمان منابع طبیعی، محیط‌زیست و یگان‌های حفاظت هم‌اکنون با کمبود شدید نیرو مواجه‌اند. همین نیروها در کنترل شکار غیرمجاز، آتش‌نشانی، پایش تخریب و قاچاق چوب نیز کمبود دارند. اضافه شدن «کنترل ورود مردم» عملا از عهده ساختار موجود خارج است.

چهارمین چالش به وجود هزاران مسیر غیررسمی برمی‌گردد. هزاران جاده فرعی، مسیر کارگری، راه مالرو، و دسترسی تفرجی وجود دارد که هیچ دروازه یا نقطه کنترل ندارد. بستن چند جاده اصلی کمترین تاثیر را خواهد داشت؛ مردم از مسیرهای فرعی وارد می‌شوند. هزینه اجتماعی و اقتصادی بسیار زیاد پنجمین مشکل اجرای چنین طرحی است. منع کامل ورود، باعث اختلال در گردشگری محلی، اقتصاد روستاها، فعالیت باغداران و دامداران و کسب‌وکارهای خرد می‌شود. ایجاد نارضایتی گسترده محلی، اجرای دستور را عملا ناممکن می‌کند.

ششمین چالش خطر افزایش رفتارهای مخفیانه است. تجربه نشان می‌دهد زمانی که ورود قانونی محدود شود، مردم از مسیرهای مخفی و بدون نظارت وارد می‌شوند؛ این امر خطر آتش‌سوزی و خسارت را بیشتر می‌کند، چون نظارت طبیعی جمعیت از بین می‌رود. در سال‌های گذشته تلاش‌هایی برای محدودسازی ورود در برخی نقاط صورت گرفت اما منجر به درگیری محلی، عبور غیرمجاز، فشار اجتماعی و بازگشت سریع به وضعیت قبل شد. مجموع دلایل ذکر شده از سوی قاسمپوری نشان می‌دهد این تصمیم قابل اجرا نیست و حتی نتایج معکوس برای حفاظت جنگل دارد. عدم وضع یک قانون شکست خورده که از همان ابتدا نتیجه آن مشخص است بهتر از صرف وقت برای آن است.

در این شرایط که خبری از باران نیست و هر جرقه می‌تواند فاجعه دوباره‌ای را در هیرکانی رقم بزند، به نظر می‌رسد راهکار در پایش‌های دقیق مناطق و رسیدگی به حریق‌ها با قدرت تمام در همان ساعت‌های اولیه باشد تا بدل به فاجعه‌ای دوباره مشابه «الیت» نشود. در کنار آن راهنمایان گردشگری و توریست‌هایی که برای تفریح به این مناطق سفر می کنند نیز لازم است در این روزهای پرخطر از روشن کردن هر گونه آتش در جنگل‌ها خودداری کنند تا هیرکانی بتواند از گردنه خشکسالی به سلامت عبور کند.