پاسخ به ادعاهای غیرعلمی یک جمعیت شناس
در پی نوشته اخیر محمد میرزایی استاد دانشگاه در حوزه جمعیت و مولفه های جمعیتی کشور، صالح قاسمی کارشناس این حوزه نسبت به گفته های وی انتقاد کرد و پیشنهاد مناظره رسانه ای با وی را داد.
در پی نوشته اخیر محمد میرزایی استاد دانشگاه در حوزه جمعیت و مولفه های جمعیتی کشور، صالح قاسمی کارشناس این حوزه نسبت به گفته های وی انتقاد کرد و پیشنهاد مناظره رسانه ای با وی را داد.
خبرگزاری مهر؛ گروه جامعه: در پی نوشته و ادعاهای اخیر محمد میرزایی استاد دانشگاه در حوزه جمعیت و مؤلفههای جمعیتی کشور، صالح قاسمی کارشناس این حوزه نسبت به گفتههای وی انتقاد کرد.
قاسمی طی مطلبی نوشت: طی روزهای گذشته برای چندمین بار در سالیان اخیر جناب دکتر محمد میرزایی دوباره دست به قلم شدند و با رویکرد و تیتری کاملا ژورنالیستی نوشتاری را در یک روزنامه زرد و نه در یک نشریه علمی و تخصصی منتشر کردند. یادداشتی غیرحرفه ای و با شائبه سوگیری سیاست که برخلاف همه دادههای جمعیت شناختی و تحلیلها و فراتحلیل های تحولات جمعیت ایران و بدون ارائه هیچ استدلال و استنتاج دقیق علمی و آماری، درصدد عادی سازی روند سالخوردگی جمعیت ایران است و بس.
از همین رو و به عنوان یک نویسنده و پژوهشگر حوزه تحولات جمعیت لازم میدانم برای تنویر فضای کنونی سوالاتی را با جناب دکتر محمد میرزایی مطرح نمایم و البته برای بررسی دقیق مطالب مورد ادعای ایشان پیشنهاد روشن بنده برگزاری یک مناظره علمی و تحلیلی در حضور رسانه هاست که منتظر پاسخ ایشان خواهم ماند. و اما سوالاتی که بایسته است جناب دکتر میرزایی صریح و با فوریت به آنها پاسخ دهند.
1- سوال مهم مطرح اینکه چرا هرگاه گفتمان لزوم افزایش فرزندآوری به مقطع نتیجه گرفتن، قانونگذاری در مجلس و طراحی اقدام در دولت و سایر نهادها قرار میگیرد، حضرتعالی احساس تکلیف کرده و طی یک اقدام غیرحرفه ای و غیر آکادمیک درصدد عادی سازی و عادی نمایی روند تحولات کشور برای مسئولین و رسانهها برمیآیند؟ آیا این اقدام که نمونههای مشابه مکرری دارد یک اتفاق مکرر است یا حاکی از یک رویکرد سیاست زده و یا احتمالا غیر ملی است؟
2- جناب دکتر میرزایی باید توضیح دهند که از خلط معنایی سالمندی فردی و بیولوژیک با سالخوردگی جمعیت کشور چه هدفی دارند؟ هر عقل سلیمی با اندک بهرهای از مفاهیم جمعیت شناختی میداند که مطالعات جمعیتی ناظر به سالخوردگی ساختارهای جمعیتی جامعه است و ابعاد کلان و پیامدهای اجتماعی سالمندی هرم سنی جمعیت را مورد مطالعه و مداقه قرار میدهد. آیا مطالعات تخصصی و آکادمیک تحولات جمعیت به معنی توهین به سالمندان و به منزله اسائه ادب به پیران خواهد بود؟
بدیهی است سالمندی بیولوژیک و سالمندان از منظر فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی، افرادی بسیار محترم و شایسته تکریم هستند، اما صدالبته از این مفهوم انسانی و دینی نمیتوان نتیجه گرفت، حالا که سالمندان عزیز هستند، پس نباید درصدد حفظ جوانی یا جوان سازی جامعه خود باشیم و افزایش حداکثری نسبت جمعیت سالمندان را در دستور کار قرار دهیم و سالخوردگی جامعه را جشن بگیریم. راستی چرا همه کشورهای جهان در صدد حفظ جوانی و یا جوان سازی ساختار سالخورده جمعیت خویش هستند؟ شاید از منظر جناب دکتر میرزایی این کشورها هم سالمند ستیز و بی توجه به ارج و قرب و تجربه سالمندان هستند؟ و یا شاید ایشان از جمعیت شناسی درکی دارند که هیچیک از جمعیت شناسان و جامعه شناسان جهان نمیتوانند درک کنند؟
3- تناقض گویی و تحریف تعاریف ثابت بینالمللی نیز از جمله رفتارهای غیر علمی و غیر حرفهای است که دکتر میرزایی در این یادداشت و برخی نوشتارها و مصاحبههای پیشین ایشان مشهود است. تعریف مقبول سنین سالمندی در مفاهیم سازمان بهداشت جهانی و صندوق جمعیت سنین بالای 60 سال را شامل میشود و این مفهوم با سنین بالای 65 سالگی که ناظر به بازه پس از سنین کار و فعالیت (working age) است کاملا متفاوت است.
دکتر میرزایی باید بفرمایند، در حالی که خود ایشان طی سالیان گذشته مکررا از همین تعریف رایج سنین بالای 60 سال برای سالمندی استفاده میکردند، چگونه است که با جابجایی تعریف بینالمللی از 60 سالگی به 65 سالگی، درصدد کمتر جلوه دادن نسبت جمعیت سالمندان و عادی سازی و ناچیز نمایی آمار سالخوردگی جمعیت کشور است؟
4- نام بردن از ژاپن نیز یکی دیگر از نکات تعجب برانگیز این یادداشت بود. شاید بهتر بود جناب دکتر میرزایی بجای اینکه مثل مسئولین دولت پس از جنگ، رؤیای ژاپن اسلامی را در سر بپروراند، با اندکی پژوهش پی میبردند که ژاپن تکنولوژیک و مدرن، بخاطر سالخوردگی جمعیت و به همین واسطه بخاطر فشار اقتصادی سالمندان بر جامعه و بار تکفل اجتماعی آنها، در حال حاضر بدهکارترین کشور جهان است. ایکاش ایشان میفرمودند که همین کشورهای غربی زمانی توانستند رشد و توسعه صنعتی و اقتصادی را تجربه کنند که در پنجره جمعیت بودند و ساختار سنی جوانی داشتند و در ادامه دومینوی بحرانهای اقتصادی سالهای اخیر این جوامع توسعه یافته نتیجه همین سالخوردگی ساختار جمعیتی این کشورهاست. اساسا رویکرد این کشورها در پذیرش گسترده نیروی کار مهاجر و جوان از کشورهای آسیایی و آفریقایی برای کنترل بحرانهای اقتصادی است که در شرایط کنونی گریبانگیر این جوامع شده است. جناب دکتر میرزایی چرا در ذکر تجارب جهانی همه واقعیت را نمیگویند؟
5- آقای دکتر میرزایی که با ژستی وطن دوستانه و حتی با توسل به مفاهیم دینی و ادبی تلاش میکنند خود را دلسوزتر از رهبر معظم انقلاب (مدظله) و باسوادتر از همه جمعیت شناسان و جمعیت پژوهان ملی و بینالمللی نشان دهند، باید با صراحت پاسخ دهند، چرا وقتی در حوالی سال 1380 نرخ باروری کل کشور از مرز نرخ جانشینی نیز تقلیل یافته و کاهش یافت، احساس تکلیف ملی، شرعی و علمی نکردند، و چرا یقه خویش را ندریدند و فریاد نکشیدند و دست به قلم نشدند؟
6- جناب دکتر میرزایی که مدعی نیم قرن فعالیت جمعیتی شدهاند، چرا نفرمودند که بر پایه تجارب موجود جهانی و منطبق بر مفاهیم جمعیت شناختی آیا پس از سقوط نرخ باروری به کمتر از نرخ جانشینی اساسا امکان افزایش آن به بالاتر از نرخ جانشینی چه اندازه است؟ آیا در دنیا کشوری هست که پس از کاهش TFR به زیر نرخ جایگزینی موفق شده باشد به بالاتر از آن ارتقا یابد؟ آیا این اظهار نگرانی ایشان مبنی بر خطر رشد ناگهانی نرخ باروری و نرخ رشد، یک دغدغه علمی و واقعی است یا یک ادعای ژورنالیستی برای ایجاد نگرانی و ترس در بین مسئولین و تصمیم سازان کشور برای جلوگیری از اجرای سیاستهای کلی جمعیت است؟
7- «جنگ جمعیتی» حقیقتی است که طی سالیان اخیر مکررا از طرف جناب دکتر میرزایی مورد استهزا و انکار قرار گرفته است. سوال و ابهام دیگری که مطرح است اینکه در حالی که حاکمان و سیاست مداران غربی خود بر این واقعیت اذعان دارند، ایشان، چرا و برای تأمین منافع چه کسانی، این حقیقت مستند و مسلم موجود جهانی را انکار و پنهان میکنند؟ اگرچه اطمینان دارم دکتر میرزایی این اسناد را میشناسند، صرفا جهت اطلاع ایشان و سایر کارشناسان حوزه جمعیت شناسی، به چند نمونه از این اسناد بطور اختصار اشاره نموده و توصیه میکنم موارد ذیل الذکر را جستجو و دقیق مطالعن نمایند.
الف - تئودور روزولت (Therodore Roosevelt) رئیسجمهور اسبق آمریکا در 3 ژانویه 1913 طی نامهای به چارلز داونپورت (Charles Davenport) از بیولوژیستهای برجسته آمریکایی و طرفدار ایدئولوژی اصلاح نژادی انسانها مینویسد: من شدیدا دوست دارم که انسانهای غیرمفید و نادرست به طور کامل از زاد و ولد منع شوند. افراد کم عقل جهان باید عقیم شوند تا نتوانند فرزندی از خود به جای بگذارند. باید روی زاد و ولد افراد و جوامع مطلوب و مفید جهانی تمرکز کرد و...
ب - برتراند راسل (Bertrand Arthur William Russell) فیلسوف مشهور انگلیسی در کتاب تأثیر علم در جامعه (1953) مینویسد: من وانمود نمیکنم که کنترل بارداری تنها راه جلوگیری از افزایش جمعیت است. جنگ تا کنون در این رابطه ناامیدکننده ظاهر شده است، اما شاید جنگ باکتریایی مؤثرتر باشد. سه راه برای ثبات جمعیت یک جامعه هست: کنترل بارداری، کشتن نوزادان یا جنگهای بسیار مخرب، و یا بدبخت کردن عموم مردم، به استثنای یک اقلیت قدرتمند و مفید و...
ج - هنری کیسینجر (Henry Alfred Kissinger) نظریهپرداز و وزیر خارجه اسبق آمریکا در سال 1974 برنامهای را ارائه کرد که طی آن از غذا به عنوان یک سلاح استفاده میشود. این برنامه را در «یادداشت شماره 200» (NSSM200) در سند دکترین امنیت ملی سال 1974 میتوان دید. عنوان این یادداشت «پیامدهای جهانی رشد جمعیت جهان برای امنیت و منافع آمریکا» نام داشت و یک سال بعد به عنوان سیاست رسمی جرالد فورد، رئیس جمهور وقت آمریکا به تصویب رسید. این یادداشت، یک طرح مخفیانه برای کاهش جمعیت در کشورهای کمتر توسعه یافته با استفاده از کنترل جمعیت و به طور ضمنی، جنگ و قحطی بود و...
د - ساموئل هانتینگتون (Samuel P. Huntington) در بخشی از مصاحبه خود درباره تمدن اسلام و چین و چالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان گفت: تمدن اسلام تمدنی است که چالش آن تا حدودی متفاوت از دیگر چالش هاست. چرا که این تمدن اساسا ریشه در نوعی پویایی جمعیت دارد. رشد بالای زاد و ولد که در اکثر کشورهای اسلامی، شاهد آن هستیم این چالش را متفاوت کرده است. امروزه بیش از 20 درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله تشکیل دادهاند. توسعه جمعیت مسلمانان بسیار بالاتر و بیشتر از کل جهان میباشد. این تحول باعث تغییر موازنه دینی جهان میشود و این افزایش بیشتر از افزایش تعداد مسیحیان خواهد بود. ترکیب جمعیتی چنین رشدی، ممکن است عواقب اجتماعی و سیاسی زیادی داشته باشد؛ زیرا جوانان به دنبال اصلاحات، انقلاب و اعتراضات هستند. این نسلی است که نیروهای اجتماعی را برای سازمانها و نهضتهای اسلامی آماده میکند. در دهه 70 و 80 بود که انقلاب ایران ایجاد شد. افزایش 20 درصدی جمعیت جوانان در الجزایر، در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 منجر به پیروزی مسلمان در انتخابات شد. از سوی دیگر، جمعیتهای بزرگتر نیازمند منابع بیشتری هستند. این مسئله ظرف بیست سال آینده، باعث مهاجرت دسته جمعی جوانان مسلمان جویای کار به غرب خواهد شد که با توجه به ظهور پدیده اسلام گرایی و مقابله با ارزشهای فرهنگی غرب، برای غرب یک خطر محسوب میشود و...
ه - برژینسکی (Zbigniew Brzezinski) یکی از نظریه پردازان و سیاست گذاران کهنه کار امریکایی و از اعضای مهم تشکیلات بیلدربرگ و از طراحان پروژه نظم نوین جهانی است در مصاحبهای با روزنامه والاستریت ژورنال میگوید: از فکر کردن به حمله پیش دستانه علیه تأسیسات هستهای ایران اجتناب کنید و گفتگو ها با تهران را حفظ کنید، بالاتر از همه بازی طولانی مدتی را انجام دهید چون زمان و آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع بقای رژیم کنونی نیست و...
سوالات و ابهاماتی که درباره رویکرد جناب دکتر میرزایی مطرح است، بسیار فراتر از مطالبی است که در این نوشتار مطرح شد، لذا مشتاقانه در انتظار برگزاری یک مناظره علمی و رسانهای هستم تا نکات دقیقتر و بیشتری را با ایشان مطرح کنم.