سه‌شنبه 6 آذر 1403

پیشنهادهای کسالت بار و ملال‌آور سرآشپز اسکار

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
پیشنهادهای کسالت بار و ملال‌آور سرآشپز اسکار

امسال این مسئله از همیشه پررنگ‌تر بود که حتی بر تعداد تماشاگران تلویزیونی این مراسم (که براساس آمار، گویا نصف سال‌های قبل بوده‌اند) و خود حاضرین در مراسم هم تاثیر گذاشت.

به گزارش مشرق، مراسم اسکار که معمولا در ماه فوریه (اسفند) برگزار می‌شد، این بار به دلیل شرایط کرونایی با حدود دو ماه تاخیر 26 می‌(ششم اردیبهشت) برگزار شد. شیوه برگزاری این مراسم نیز متفاوت از تمام نود و دو دوره قبلی‌اش بود و در دو تالار یونیون استیشن و دالبی تئاتر در لس‌آنجلس به مرحله اجرا رسید. مراسمی که از آن با عنوان یکی از قابل پیش‌بینی‌ترین - از نظر برگزیدگان - و بی‌رمق‌ترین - از نظر اجرا - دوره‌های اسکار یاد شد. به همین بهانه با سعید مستغاثی، منتقد و پژوهشگر سینما و رئیس پیشین انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران درباره جنبه‌های مختلف نود و سومین دوره مراسم اسکار به گفت‌وگو پرداختیم.

با توجه به شرایط کرونایی و کمبود فیلم خوب و شاخص در یک سال اخیر، به نظرتان چه اصراری به برگزاری مراسم اسکار بوده و چه اهمیتی داشته که دست‌اندرکاران آکادمی از خیر آن نگذشتند؟

اگرچه سال گذشته به دلیل وضعیت فاجعه‌باری که در آمریکا وجود داشت و بیش از نیم‌میلیون نفر در اثر این بیماری فوت کردند، تقریبا اغلب پروژه‌های سینمایی هالیوود تعطیل شد و یا بسیاری به نمایش در نیامدند. حتی اواسط سال وضعیت اکران فیلم‌ها، آنقدر خراب بود که از سوی روسای برخی حلقه‌های سالن‌های سینمایی آمریکا، پیش‌بینی تعطیلی همیشگی و نابودی هالیوود اعلام شد. اوایل پاییز هم لیندسی‌بار، منتقد سینما درباره احتمال برگزاری مراسم اسکار گفت که: «دانستن اینکه امسال چه بر سر اسکار خواهد آمد، آسان نیست.»

به نظرم با توجه به این موضوع، آکادمی اسکار با کمک برخی کمپانی‌ها به تکاپو افتادند که به اصطلاح برای خودشان فیلم جمع کنند و چون سالن‌های سینما تعطیل بود، خیلی سریع قانون خودشان را تغییر دادند که فیلم‌های نمایش داده شده از طریق اینترنت نیز می‌تواند در قضاوت‌های اسکار حضور داشته باشند! یعنی اصل اسکار (که نمایش فیلم‌ها بر پرده عریض سینماست) را زیرپا گذاردند تا خود مراسم به هر ترتیب برگزار شود.

حاصل آن شد که تعدادی فیلم تولید سال‌های قبل و قبل‌تر (مثل «گری هاوند» محصول 2018) در کنار یک سری تولیدات ضرب العجلی قرار گرفتند مثل فیلم «زن جوان آتیه‌دار» که بنا به گفته کارگردانش تولید آن فقط 23 روز به طول انجامید!! به این ترتیب سعی کردند سبد فصل جوایز را به زور هم که شده، پرکنند. نتفلیکس و آمازون هم به کمک آمدند و این فیلم‌ها را روی فضای مجازی به نمایش درآوردند.

نکته قابل تامل در این شیوه ضرب‌العجلی باعث شد، زمان اغلب فیلم‌های امسال به زیر دو ساعت و بسیاری در حد 100 دقیقه و حتی 90 دقیقه برسد. همین فیلم «گری هاوند» که یک فیلم جنگی سوپر پروداکشن به شمار می‌آمد، در کمال حیرت حدود 80 دقیقه بود، در حالی که این نوع آثار پرخرج و یا فیلم‌هایی که برای اسکار انتخاب می‌شدند معمولا بیش از دو ساعت، حدود دو ساعت و نیم و حتی نزدیک به سه ساعته بودند.

جمله معروفی بود که می‌گفتند اعضای آکادمی اسکار برای انتخاب فیلم‌ها، آنها را کیلویی می‌سنجند، یعنی هرچه طولانی‌تر بودند، شانس بیشتری برای انتخاب داشتند! اگر نگاهی به تاریخچه 92 دوره قبلی این مراسم بیندازیم، متوجه می‌شویم که اغلب آثار برگزیده اسکار بهترین فیلم، زمانی مابین دو تا سه ساعت و حتی بیشتر تا چهار ساعت و نیم هم داشته‌اند (مثل «برباد رفته» و «پاتن» و «ارباب حلقه‌ها» و...). کمتر در میان آنها می‌توان فیلم‌های زیر دو ساعت پیدا کرد.

به هر حال این نوع مراسم ویترین سینمای هالیوود محسوب می‌شود و حاصل یک سال را نمایش می‌دهد. این مراسم حکم نوعی به قول معروف «پیشنهاد سرآشپز» را دارد و برای فیلم‌هایی که مدنظر هالیوود و با ایدئولوژی آن سازگار هستند، پروپاگاندا راه می‌اندازد و تبلیغات می‌کند و بازار درست می‌نماید. در واقع برگزاری آن از خود تولید فیلم در هالیوود مهم‌تر به نظر می‌رسد.

مراسم اسکار امسال در برگزاری چه تفاوت‌هایی با دوره‌های اخیر داشت و چرا آنقدر با انتقاد مواجه شد؟ آیا شرایط تحمیلی کرونایی عامل این برگزاری انتقادآمیز بود یا عوامل دیگری؟

طبعا شرایط کرونایی از عوامل مهم این تفاوت بود اما این مراسم سالهاست که خیلی تکراری و کسالت‌بار شده. دیگر از آن ابتکارات خبری نیست و به نظرم اگر امسال مسئله کرونا هم نبود بازهم همان تکرارهای خسته‌کننده و ملال‌آور وجود داشت، همان فرش قرمز و نمایش لباس‌ها و مدل‌ها و جواهرات و عکاس‌ها و.... در واقع می‌توان گفت که امسال از قضا، کرونا کمی هم به داد این مراسم رسید و به دلیل محدودیت‌ها، دیگر نتوانستند مثل همیشه آن را در سالن بزرگ کداک تئاتر برگزار کنند. همین محدودیت باعث شد، طراحی تصویری آن را برعهده امثال استیون سودربرگ بگذارند که به هر حال فیلمساز به اصطلاح مستقل به حساب می‌آید که چندان با سیستم استودیویی جور نبوده و به قول معروف این کاره نیست یعنی اهل پروپاگاندا برای یک مراسم هالیوودی نیست. از همین روی مراسم امسال مثل فیلم هایش، خیلی کوچک و حقیر به نظر آمد که به مذاق خیلی‌ها خوش نیامد!

و مورد دیگر که البته سالهاست به کسالت و ملال این مراسم افزوده، قابل پیش‌بینی بودن جوایز و برگزیدگان آن است که امسال این مسئله حتی به قطعیت پیش‌بینی‌ها رسید و دیگر نمی‌شد عنوان «حدس» و «گمانه» را برآن گذارد. یعنی این بار علاوه‌بر بخش سینمایی و هنری این مراسم که به همین دلیل سالهاست به حاشیه رفته، همان فرش قرمز و نمایش مد و لباس و عکس گرفتن با بازیگران که به اصل آن بدل شده بود هم کم رنگ شد و در واقع دیگر هیچ چیز از مراسم اسکار باقی نماند!

اینکه می‌گویید مراسم پیش‌بینی‌پذیر شده، دلیلش چیست؟ چه الزامی است که جذابیت مراسم را فدا می‌کنند؟

سالهاست که تقریبا دو سه ماهی قبل از برگزاری مراسم اسکار، ده‌ها انجمن نقد فیلم و ده‌ها کانون و اتحادیه هنری و چندین مراسم اعطای جوایز، از کل700-800 فیلمی که هر سال در آمریکا تولید شده و هزاران فیلمی که در سایر کشورهای جهان ساخته می‌شوند و بعضا توسط نهادهای سینمایی آن کشورها برای آکادمی اسکار ارسال می‌گردند، تنها حدود 15 الی 20 و در نهایت 25 فیلم را در لیست‌های خود قرار داده و اکثرا انتخاب‌ها و برگزیده‌های این خیل عظیم انجمن‌های نقد و اتحادیه‌های هنری و مراسم اهدای جوایز، با اندکی بالا و پایین، عین هم می‌شود. این خیلی عجیب نیست؟! گویی همه براساس یک پیمان نامشخص از Big Brother (برادر بزرگ در دوران قدرت و تسلط حزب کمونیست شوروی بر سایر احزاب مشابه در بلوک شرق) اطاعت می‌کنند!

البته امسال این مسئله از همیشه پررنگ‌تر بود که حتی بر تعداد تماشاگران تلویزیونی این مراسم (که براساس آمار، گویا نصف سال‌های قبل بوده‌اند) و خود حاضرین در مراسم هم تاثیر گذاشت. امسال وقتی فهرست‌های مختلف یاد شده و نامزدها و برگزیدگان انجمن‌ها و کانون‌ها و مراسم فوق اعلام شدند، تقریبا 19 فیلم به همراه سه چهار فیلم نه چندان با اهمیت دیگر از میان تولیدات هالیوود، در همه این فهرست‌ها به چشم می‌خوردند. انگار یک بخشنامه نانوشته همه انجمن‌های نقد و حلقه‌های منتقدان از غرب آمریکا و لس‌آنجلس و سانفرانسیسکو و تا شرق مانند نیویورک و واشنگتن و بعد هوستن و سیاتل و... و حتی لندن و استرالیا و... و کانون‌های کارگردانان و تهیه کنندگان و نویسندگان و بازیگران و... و مراسم گلدن گلوب و بفتا و حتی جوایز مستقل‌ها (که قاعدتا بایستی حداقل با جوایز اسکار از بیخ و بن متفاوت باشند) را مجبور کرده بودند که همین حدود 20-25 فیلم را انتخاب کرده و 700-800 فیلم دیگر را نادیده بگیرند! بنابراین پیش‌بینی برگزیدگان مراسم اسکار که پایان بخش فصل جوایز هر سال است، کار چندان دشواری به نظر نمی‌رسد. این در حالی است که براساس تعاریف خود غربی‌ها، سینما عرصه سلیقه و کثرت‌اندیشی است. در یک جشنواره با تغییر هیئت داوران، اساسا فهرست برگزیدگان بخش اصلی آن جشنواره تغییر می‌کند. در همین سینمای ما که آنچنان هم گسترده و وسیع نیست اما خیلی بیشتر از آن مدعیان آزاد اندیشی غرب، این مسئله وجود دارد.

شما ملاحظه بفرمایید هر سال مثلا جشنواره فیلم فجر برای خود یک سری فیلم را انتخاب می‌کند و جشن خانه سینما به یک سری دیگری جایزه می‌دهد که اغلب با برگزیدگان جشنواره فیلم فجر متفاوت هستند. انجمن منتقدان سعی می‌کند فیلم‌هایی را برگزیند که اصلا در میان منتخبین دو جشن قبلی نبوده‌اند و مجلات سینمایی هم هر کدام ساز خود را می‌زنند! اما چگونه است که در غرب و هالیوود، نوعی تک‌صدایی سؤال برانگیز، کثرت اندیشی را در زمینه فیلم و سینما زیر علامت سؤال برده است؟

به نظر می‌آید این سؤالی است که هر منتقد فیلم، هر کارشناس سینما و هر تماشاگر حرفه‌ای هنر هفتم باید از خود بپرسد و سرسری و با پاسخ‌های «به هرحال» و «به هر صورت» از آن عبور نکند. پاسخ این سؤال می‌تواند سرنخ و کلید ورود به یک سری بحث‌ها پیرامون واقعیت وجود تم و درونمایه واحد برای فیلم‌های برگزیده فصل جوایز باشد. این می‌تواند باب ورود به بحث چگونگی و منشاء تعیین این تم واحد برای فیلم‌های هرسال این فصل باشد که برچه اساس و توسط چه کسانی تعیین شده، چگونه القاء و تبلیغ می‌شود و چه ارتباطی با ایدئولوژی هالیوود و چالش‌های آن سال غرب دارد.

برویم سراغ فیلم‌های منتخب، امسال چه تم و محتوایی غلبه داشت؟

امسال با توجه به آنچه در مورد محدودیت‌های کرونایی عرض شد که بر تولید و نمایش فیلم‌ها، تاثیر بسیار گذارده بود (که حتی چند ماه قبل آن، احتمال لغو مراسم می‌رفت) همچون سال‌های قبل، یک تم واحد ایدئولوژیک بر همه برگزیدگان و منتخبین حاکم نبود. مستحضر هستید در دوره‌های قبل در کنار همه عناصر ایدئولوژیک هالیوود مثل سکولاریسم و اومانیسم و نژادپرستی و سرمایه‌سالاری و سبک زندگی غربی و....، همواره یک تم خاص که به چالش‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و حتی نظامی روز غرب مرتبط بود، برای انتخاب برگزیدگان و نامزدها در نظر گرفته می‌شد. از طرف دیگر اوائل ماه سپتامبر 2020، آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا که مراسم اسکار را برگزار می‌کند، چهار سری استانداردهای جدید برای نامزدهای بهترین فیلم این مراسم اعلام کرد که در سری اول، انتخاب کاراکتر اصلی و یا کاراکترهای مکمل از میان زنان، همجنس‌گراها و تراجنسیتی‌ها یا تمرکز قصه فیلم برروی این اقلیت‌های جنسی و جنسیتی و یا اختصاص 30 درصد از نقش‌های ثانویه به همین اقلیت‌ها را لازم شمرده بود. استانداردهای دیگر هم به عوامل تولید ارتباط داشت.

بنابراین امسال بنا به همین قوانین تازه ایدئولوژیک، بیشتر فیلم‌های برگزیده نیز با نگاه ایدئولوژی آمریکایی یا هالیوودی نسبت به همین اقلیت‌ها انتخاب شدند. به طور مشخص می‌توان آن را به تم «1- شخصیت زن‌های عصیانگر با ویژگی‌های فمنیستی و 2- رنگین پوستان درجه دو، شکست خورده و عقده‌ای» تعبیر کرد. ضمن اینکه به دلیل همان محدودیت فیلم‌ها، علاوه بر آن تم اصلی، سایر عناصر ایدئولوژیک مثل نژادپرستی و همجنس‌بازی و سبک زندگی غربی و ادای دین به تاریخ ایدئولوژیک و برجسته ساختن سیستم‌های تمدن غربی مثل سیستم قضایی آمریکا در برخی برگزیدگان عمده شده بود.

این توجه به اقلیت‌های نژادی و زنان در اسکار را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

نگاه همان نگاه ایدئولوژیکی است که سال‌هاست در هالیوود و در اسکار جریان دارد. نگاه به اقلیت‌های نژادی براساس همان نژادپرستی حاکم بر غرب صلیبی / صهیونی است. یعنی در نهایت آنها را همواره افرادی درجه دو به حساب آورده که انواع و اقسام خصلت‌های منفی را دارا هستند.

مثلا در فیلم «میناری» (که نامزد دریافت 5 جایزه مهم اسکار امسال از جمله بهترین فیلم و کارگردانی بود و یک اسکار هم برنده شد) ماجرای یک خانواده کره‌ای روایت می‌شود که سالهاست به آمریکا مهاجرت کرده‌اند و اینک دچار بحران اقتصادی شده‌اند. اما در این فیلم، برخلاف واقعیات موجود و نژادپرستی رایج در آمریکا، رابطه آمریکایی‌ها با آن خانواده کره‌ای بسیار مهربانانه و مشفقانه در حد آثار به اصطلاح پریانی تصویر شده و اگر آسیبی در سرزمین به اصطلاح فرصت‌ها، گریبانشان را گرفته، نتیجه بلندپروازی‌های طمع‌ورزانه و عملکرد غیرعاقلانه خود کره‌ای‌ها نشان داده می‌شود و نه آمریکا و آمریکایی‌ها...!

سیاهپوستان نیز در فیلم‌های سیاهپوستی که امسال به اصطلاح از سر و روی مراسم اسکار بالا می‌رفت، اغلب افرادی درجه دو و شکست خورده و عقده‌ای و حتی خائن نشان داده شدند. حتی مالکوم ایکس را هم در فیلم «یک شب در میامی» به صورت یک آدم عقده‌ای به تصویر کشیده بودند یا قهرمان سیاهپوست فیلم «یهودا و مسیح سیاهپوست» یک خائن بود. همین‌طور در فیلم‌های دیگر، سیاهپوستان به عنوان شخصیت اصلی مملو از کمپلکس‌های روحی و روانی به نظر رسیده که موفقیت‌های خود را مرهون سفیدپوستان بودند... اگرچه آنچه در این مراسم بیش از هر دوره دیگر به چشم خورد، حضور بازیگران و عوامل سینمایی و برندگان اسکار از نژادها و ملیت‌های مختلف بود و شاید در نگاه اول به نظر آمد که رویکرد دمکراتیک هالیوود و اسکار باعث شده تا مثلا «کلوئی ژائو» چینی و «ریز احمد» پاکستانی و «یو جونگ نون» کره‌ای و «دنیل کالویا» و «شاکا کینگ» سیاهپوست، زیر یک سقف گرد هم بیایند و برای جوایز سینمایی، همدیگر را تشویق کنند.

اما اگر فیلم‌های مربوطه را با دقت دیده و جایگاه شخصیت‌هایشان را در این فیلم‌ها ارزیابی کنیم، متوجه خواهیم شد که همه این افراد از نژادها و ملیت‌های مختلف در واقع همان ایدئولوژی هالیوود را بروز داده و به رنگ آن درآمده‌اند. ماجرای اسکار سال گذشته فیلم «انگل» و «بونگ جون هو» کره‌ای و قبل از آن «آلخاندرو گونزالس ایناریتو» و «گیرمو دل تورو» مکزیکی، «انگ لی» تایوانی و... و اصغر فرهادی خودمان هم همین حکایت بود. البته این قضیه تقریبا از همان اوایل تاریخ سینما در هالیوود و اسکار رایج بوده. بسیاری از مهم‌ترین فیلمسازان تاریخ سینما زیر همین چتر ایدئولوژیک جمع شدند؛ از دیوید ویکتور شوستروم سوئدی تا اریش فن‌اشتروهایم اتریشی و فریتز لانگ آلمانی و ژان رنوار فرانسوی و کوروساوای ژاپنی و... که نمونه‌های برجسته این ماجرا بودند.

نگاه به زنان، هم یک نگاه فمینیستی و ابزاری است. زنانی که در موقعیت‌های فراواقعی و نامتناسب با ظرفیت‌های خود قرار می‌گیرند و در همان آمریکا هم وجود خارجی ندارند.

چه فیلم‌هایی قابل توجه هستند اما در مراسم اسکار امسال نادیده گرفته شدند؟ بسیاری از فیلم‌ها بودند که قابلیت‌های سینمایی و هنری بسیار بالاتر این 20-25 فیلم فهرست‌های فصل جوایز و اسکار و حتی فیلم برگزیده همه آنها یعنی فیلم کسالت بار «سرزمین خانه به دوش‌ها» را دارا بودند. اگر شما نگاهی به تاریخ سینما و تاریخچه همین اسکار بیندازید درخواهید یافت که بسیاری از مهم‌ترین فیلمسازان، اساسا پایشان به مراسم اسکار نرسیده و بسیاری از فیلم‌های برتر سال‌های گذشته اساسا در هیچ یک از فهرست‌های فوق‌الذکر دیده نشدند. چرا که با آن ایدئولوژی که خدمتتان عرض کردم، سازگار نبودند.

مثلا امسال در هیچیک از فهرست‌های فصل جوایز که عرض کردم فیلم‌هایی همچون «هرگز، بندرت، گاهی، همیشه»، «اولین گاو» (که در جشنواره برلین هم مطرح شدند)، «بگذار همه حرف بزنند»، «رفیق فرمانده» و حتی آثار متوسط‌تر اما بهتری مثل «چیزهای کوچک»، «کلاشینکف»، «آخرین چیزی که می‌خواست»، «راه برگشت» و... و «آسمان نیمه شب» به چشم نیامدند. اگرچه فیلم‌های قوی تری از برگزیدگان اسکار به نظر رسیدند.

با توجه به شرایط جهان و فیلم‌های سال‌های اخیر، دلیل افت روزافزون سینما نسبت به دهه‌های قبل را چه می‌دانید و چه افقی را برای سینما در جهان متصور هستید؟

سینمای امروز جهان در چنبره کمپانی‌ها و مراکز قدرتی قرار دارد که اساسا خود سینما و هنر برایشان مهم نیست. در واقع سینما و سایر رسانه‌ها تبدیل به ابزاری برای سلطه‌گری و جنگ نرم و تهاجم فکری شده جهت تغییر سبک زندگی مخاطبان به آنچه مورد نظر ایدئولوژی غربی‌هاست. در این مسیر سخیف‌ترین خرافات را به خورد جماعتی می‌دهند که خیال می‌کنند فقط فیلم تماشا می‌کنند. مثلا در فیلم «یک دور دیگر» که اسکار بهترین فیلم بین‌المللی را گرفت، این‌گونه القاء کرده‌اند که گویا خوردن مسکرات و میگساری باعث شکوفایی عقل و هوش شده! و انسان را به پیشرفت‌های باورنکردنی در زندگی می‌رساند!!

آنچه در محافل آکادمیک و پزشکی همان اروپا و آمریکا هم به طور قطعی از نقطه نظر علمی مردود اعلام شده و نتیجه آن را جز زوال عقل و شعور نمی‌دانند. چنین فیلمی که به لحاظ ساختاری هم شعاری و سطحی است ولی در همه فهرست‌ها و مراسم مطرحش کرده و جایزه داده و تجلیل کرده‌اند، آیا به جز رواج دادن خرافاتی که بخشی از سبک زندگی غربی است، چیزی از هنر و سینما هم در خود دارد؟ این موضوع درمورد اکثر تولیدات هالیوود مصداق پیدا می‌کند؛ البته آثاری که خارج از سیستم هالیوود ساخته می‌شود اساسا فرصت و امکان اکران درست و درمان را پیدا نکرده و فید می‌شوند، چه بسا اغلب به دست بنده و شما هم نرسد. اینجا وظیفه جوامع انقلابی مثل ایران و مراکز سینمایی و جشنواره‌های فیلمش است که از آثار و فیلمسازانی که جایی در گردونه سینمای ایدئولوژیک هالیوود و اعوان و انصارش ندارند، استقبال کرده و فرصت مطرح شدن به آنها بدهند که متاسفانه تاکنون آنچنانکه باید و شاید انجام نگرفته است و بیشتر سعی شده به رنگ آنها دربیایند بلکه جایی در آن گردونه پیدا کنند که زهی خیال باطل! انشاالله که این اتفاق بیفتد و فیلم‌ها و فیلمسازان ناسازگار با آن ایدئولوژی هالیوودی، در ایران و در همین جشنواره‌های خودمان، جایگاهی بیابند.

منبع: کیهان
پیشنهادهای کسالت بار و ملال‌آور سرآشپز اسکار 2
پیشنهادهای کسالت بار و ملال‌آور سرآشپز اسکار 3
پیشنهادهای کسالت بار و ملال‌آور سرآشپز اسکار 4
پیشنهادهای کسالت بار و ملال‌آور سرآشپز اسکار 5