چرا ایران ورود مستقیم نمیکند؟
جمهوری اسلامی از مظلوم حمایت میکند اما حمایتش برای ماندن او در میدان مقاومت است. قرار است مجاهد مبارز در میدان بماند. میداندار اوست. جمهوری اسلامی به این مجاهدتها مدد میدهداما جای آنها را نخواهد گرفت.
به گزارش مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:فاصله امید برخی هموطنان از حماسه حماس تا ناامیدیشان بعد از جنایت صهیونیستی تنها چند روز یا حتی چند ساعت بود. روزهای اول تصور میکردند حمله حماس پروژه جمهوری اسلامی است و امروز ابهامشان این است که پس جمهوری اسلامی کجاست. البته که حق دارند. هم دلسوز مقاومتاند و هم دل به آرمانهای جمهوری اسلامی در دفاع از مظلوم بستهاند، اما این دو کافی نیست. بهنظر میرسد 4خطای شناختی در این میان وجود دارد. یکم، شناخت از حماس. دوم، شناخت از شکست ترمیم ناپذیر اسرائیل. سوم، الگوی جمهوری اسلامی در احقاق حق و در نهایت نقطه نهایی مبارزه. مختصری مرور کنیم.
یکم: شناخت حماس: حماس امروز از انتفاضه سنگ به طوفانالاقصی رسیده است. اما این رشد چشمگیر تنها در ابزار مبارزه نیست. امروز با مردم و جوانانی از مقاومت مواجهایم که بهمعنای واقعی کلمه اهل مقاومتاند. اهل مبارزهاند. این روزها انبوهی از فیلمهای مستند مردم غزه منتشر شده است که در دل بلا و مصیبت از ایستادگی میگویند. رمز پیروزی و نصرت حق نیز در همین عمق مجاهدت انسانی است و البته این رشد روحی و انسانی، امروز به گستردگی جبهه مقاومت است. این همان اصلی است که رهبری بر مبنای آن فرمودند این حماسه در همه سطوح بهدست جوانان غیور فلسطین رقم خورده است.
دوم: شکست ترمیم ناپذیر: شهرکها امنیت ندارند. سیستم دفاعی اسرائیل نشان داد که نفوذپذیر است. ارتش چهارم دنیا زمینگیر شد. سیستم اطلاعاتی رژیم صهیونیستی بیآبرو شد. این همه بهکنار؛ در یک کلمه، هیمنه اسرائیل شکست. هیمنه دستساز و پوشالین صهیونیستها فروریخت. این سطح از ددمنشی و خونریزی و آدمکشیشان نیز مثل زنجیر پارهکردن اوباش محله است؛ وقتی زخم خورده و زمینگیر شده است.
سوم: الگوی جمهوریاسلامی در دفاع از مظلوم: الگوی جمهوری اسلامی در دفاع از مظلوم بیداری انسانی است. اساسا خود جمهوری اسلامی نیز با همین مبنا شکل گرفته است. انقلاب 57 خروجی و ثمره بیداری انسانی است. اساسا مدل هدایت انبیایی نیز بر همین مبناست. انسانها بیدار میشوند و توسعه پیدا میکنند و جبهه متحدشکل میگیرد و علیه فرعون و اهریمن میخروشند. سپس در برابر مصائب، صبوری به خرج میدهند و توکل و مقاومت میورزند تا نصرت الهی فرا میرسد و معجزهها پیش چشم میآید. با این چارچوب، جمهوری اسلامی از مظلوم حمایت میکند اما حمایتش برای ماندن او در میدان مقاومت است. قرار است مجاهد مبارز در میدان بماند. میداندار اوست. جمهوری اسلامی به این مجاهدتها مدد میدهد اما جای آنها را نخواهد گرفت. مدد میدهد تا گسترده شود و جبهه مبارزه شکل بگیرد. نقطه پیروزی اینجاست نه ورود نیابتی. مروری بر همه حمایتهای جمهوری اسلامی از نهضت مظلومین و مقاومت، شاهدی بر همین مدعاست.
چهارم: نقطه نهایی مبارزه: نقطه نهایی مبارزه جان و دل و ذهن مردم است. انسانها باید بیدار شوند. همین جنگ اخیر را ببینید. از همان ابتدا نزاع بر سر جنگ روایتها شکل گرفت. اسرائیل ناچار به مظلومنمایی شد. از همان ابتدا پروژه دروغهای رسانهای رقم خورد. خبر دختر آلمانی ساکن در اسرائیل که گفتند مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شده است بعد از چند روز درگیری، خبر از سوی خانوادهاش تکذیب شد. دروغهایی از جنس همان حربههای شنیع رسانهای که سالهاست مردم ایران با آن درگیرند و زخمها خوردهاند. جنگ روایتهای غزه ادامه داشت تا رسید به بمباران بیمارستان المعمدانی و هنوز هم ادامه دارد.
اما این خونهای پاک کودکان معصوم بهزودی روایت اصلی را بر جهان مسلط میکند. کمااینکه همین امروز خروش هزاران نفر در پاریس و لندن و آمریکا و دیگر شهرهای اروپایی قابل توجه است. سرود «سلام فرمانده» چالش میلیونی شبکههای اجتماعی میشود و سلبریتیهای جهانی برخلاف خودتحقیرهای داخلی علیه ظلم فریاد میزنند. کمکم ابرروایت مظلومیت غزه، عالمگیر و موجب بیداری ملتها میشود. همین بیداری مردم است که دولت فرانسه را هم ناچار میکند ماجرای بیمارستان غزه را محکوم کند.
این دستاورد کمی نیست. چشمها باز شود، حلقه مقاومت به همان اندازه گستردهتر شده و اینجاست که بنابر سنت قطعی و قهری الهی، ورق برگشته و نوبت به امدادهای الهی در نصرت جبهه حق میرسد. جمهوری اسلامی نیز در همین نقطه نقشآفرینی میکند.