چرا هالیوود مردگان را به زامبی بدل میکند؟؛ نگاهی به پروژه حذف باورهای دینی

یکی از این موارد زامبیها هستند و در سینمای هالیوود هم نگاهی کاملا مدرن را شاهد هستیم که قبلا در مکتب خاصی سابقه نداشته است.
به گزارش مشرق، زامبیها یکی از مهمترین عناصر سینمایی هستند که تا امروز در هزاران فیلم و سریال و بازی و انیمه و انیمیشن استفاده شدهاند. در این یادداشت به بررسی ریشههای شکل گرفتن مضمون زامبی در سینما و نحوه بازنمایی آن میپردازیم.
زامبیها از کجا آمدند؟
زامبی از کلمه nzambi گرفته شده است که در کنگو و فرهنگ هاییتی به معنای روح است. در وودو (Voodoo) مراسمی برای زنده کردن انسانها به شکل زامبی وجود داشته است.
در سنت هائیتی، زامبیها موجوداتی بدون حیات بودند که توسط جوامع نهانروش و با استفاده از سموم عصبی به وجود میآمدند. زامبیها به صورت مخفیانه درست میشدند تا مهاجمان و اعضای متجاوز در جامعه را از بین ببرند.
زامبیها همچون انسانهای عادی میخوردند و میخوابیدند، اما سطح هوشیاری، احساسات و اراده ضعیفی داشتند. در فولکلُرهای هاییتی، زامبی نقش محوری دارد. براساس عقائد مردم هاییتی، کسی که بمیرد ممکن است توسط جادو به زامبی تبدیل شود.
زامبیها گاهی به عنوان «برده جادوگرانی که مرده را تبدیل به زامبی میکردند» توصیف میشوند. اما مضمون انسانخواری (Cannibalism) که در فیلمهای زامبی دیده میشود، ابتدا در سینما شکل گرفت و در این اساطیر دیده نمیشود. جورج رُمِرُ (George Romero) در فیلم شبِ مرده زنده (Night of the living dead) برای اولینبار زامبیها را به شکل انسانهای مردهای که دیگران را میخورند تصویر کرد. اینکه انسانهای سالم با گازگرفتگی توسط زامبیها به زامبی تبدیل شوند هم از ابداعات همین اثر است. مفهوم مدرن زامبی برخلاف وودو و سنت هاییتی، با مفاهیمی مثل طاعون، بیماریهای همهگیر و حتی وَمپایریسم ترکیب شده است.
بنابراین آن سنت کاملا مدرنشده و به شکل دیگری در سینما تبلور پیدا کرده است. در اساطیر مختلف اروپایی نیز زنده شدن مردگان شیطانصفت به چشم میخورد. به عنوان مثال در اساطیر رومانیایی، موجودی به نام اِستریگوی (Strigoii) مردهای شیطانصفت بود که زنده میشد و به انسانهای دیگر آسیب میرساند.
اما این مفهوم با زامبی متفاوت است و بیشتر اشاره به موجودات ماورائی شرور دارد؛ اما به دلیل انسانخواری شباهت با زامبی پیدا میکند. البته زنده شدن مردگان در ادیان مختلف و اساطیر باستان هم دیده میشود. از اینانا در اساطیر بابلی تا زنده شدن ساموئیلنبی توسط یک جادوگر در کتاب مقدس عبری. حتی در اساطیر مسیحی نیز حضرت مسیح علیهالسلام که در نگاه تحریفشده مسیحیان، خدای پسر است، پس از کشته شدن دوباره زنده شده و به آسمان عروج میکند.
بنابراین مردگان زنده شده در نگاههای مختلف دینی و اسطورهای انواع مختلفی دارند. یکی از این موارد زامبیها هستند و در سینمای هالیوود هم نگاهی کاملا مدرن را شاهد هستیم که قبلا در مکتب خاصی سابقه نداشته است.
زامبی یا نامیرا؟
گاهی اوقات در آثار سینمایی یا بازیهای رایانهای، به انسانهای از مرگ برخاسته، نامیرا گفته میشود. کلمه نامیرا (undead) اولینبار در قرن دهم میلادی به معنای نامیرایی و ابدی بودن در مورد خداوند بهکار رفت؛ اما در انگلیسی مدرن، این کلمه معنایی معکوس پیدا کرده، به انسانهایی که توسط نیروهای ماورائی زنده میشوند اطلاق میشود.
بنابراین پس از مدرنیته، متاسفانه مفاهیم الهیاتی به هجو کشیده شد و طبیعتا زنده شدن مردگان نیز از همین دسته مفاهیم است. تا جایی که عدهای از آتئیستها با توجه به تعریفی که سینما از زامبی (یعنی مردهای که زنده شده) ارائه داده است، کلیدواژه جدیدی با عنوان Jesus Zombie ساختند که فراگیر شد و اشاره به نوزایی مسیح داشت.
یعنی اسطوره مسیحی درباره مرده و زنده شدن مسیح را به دلیل اینکه «مرده زنده شده» در ذهن فیلمبینها، همان زامبی است، به زامبی شدن خدای مسیحی تقلیل دادند. البته چون اساسا این عقیده که حضرت مسیح علیهالسلام کشته شدند صحت ندارد و از تحریفات کتاب مقدس مسیحی است، بنابراین حقیقتا به ایشان توهینی نمیشود؛ اما این مسئله مهم است که به دلیل تعداد زیاد آثار سینمایی با محوریت زامبی، تبادر ذهنی مردم از مرده زنده شده، همان زامبی هالیوودی است و نه نگاه دینی یا حتی اسطورهای خالص. در این چند سده، گروههای ضددین با دست انداختن مفاهیم الهی سعی دارند قرائتی معوج از اعتقادات ادیانی را ارائه کنند تا باورهای واقعی و اصلی در حاشیه قرار گیرد.
«مرده زندهشده» / از منظر ادیان ابراهیمی
در ادیان ابراهیمی و دین مقدس اسلام، مرده زنده شده انواع و اقسامی دارد. در وقایع آخرالزمانی، هر سه دین معتقدند که بعضی از مردهها زنده میشوند و به این دنیا بازمیگردند.
همچنین در کتاب مقدس مسیحی و قرآنکریم انسانهای قدیس و انبیاء الهی بارها مردگان را زنده کردهاند. در فقرات متعددی از کتاب مقدس به موضوع زنده کردن مردگان توسط انبیاء و قدیسان اشاره شده است:
الف: عهد عتیق؛ زنده شدن پسر زن بیوه (اول پادشاهان، باب 17، فقرات 17 تا 22)، زنده شدن پسر زن شونَمی (دوم پادشاهان، باب 4، فقرات 18 تا 37)، زنده شدن مردی در برخورد با بدن الیشع (دوم پادشاهان، باب 13، فقرات 20 و 21)
ب: عهد جدید؛ زنده شدن یک دختر (انجیل مرقس، باب 5، فقرات 41 تا 43)، زنده شدن چند قدیس (انجیل متی، باب 27، فقرات 51 تا 54)، زنده شدن حضرت عیسی علیهالسلام که در نگاه تحریف شده مسیحی به صلیب کشیده شدند اما درواقع چنین نبود و ایشان کشته نشدند و مستقیم عروج کردند (انجیل متی، باب 28، فقرات 1 تا 10)
در قرآنکریم نیز زنده کردن مردگان یکی از بینههای حضرت مسیح علیهالسلام شمرده شده است.(سوره مبارکه آلعمران - آیه 49) بنابراین در یهودیت، مسیحیت و اسلام، یکی از کارهایی که انبیاء و اولیاء انجام میدادند، زنده کردن مردگان است؛ اما آن مرده در همان حالتی که قبلا داشته است زنده میشود و نه اینکه تبدیل به موجودی شیطانی و تحت فرمان شود. بنابراین این نوع حیاتبخشی با جادوگری سیاه متفاوت است و ریشه در مقام ولی اللهی حضرت مسیح (ع) و اتصال ایشان به خدا دارد. طبق برخی منابع، گاهی اوقات جادوگران شیطانصفت با استفاده از علوم خفیه، موجوداتی را ایجاد میکردند و مدعی بودند که اینها ارواح انسانی هستند که زنده شده، تحت فرمان ایشان کار میکنند.
اما پژوهشگران دینی، شیطانشناسان و اهالی علوم غریبه بر این پدیده صحه نگذاشتند و موجوداتی که به جادوگران خدمت میکردند را در زمره شیاطین قرار میدادند؛ شیاطین جنی که بعضی از آنها میتوانند به اشکال مختلف درآیند و ربطی به ارواح انسانی ندارند.
به عنوان مثال نیکولاس رِمی (Nicholas Remy) از مسیحیانی بود که با جادوگران در قرون وسطی مبارزه میکرد. او معتقد بود در جادوی نِکرومَنسی (Necromancy) روح انسانی احضار نمیشود؛ بلکه شیاطین هستند که خودشان را به شکل مردگان درمیآورند. در نگاه اسلامی نیز انسانها پس از مرگ به جهانهای دیگر میروند و اساسا در ید افراد پستی مثل جادوگران قرار نخواهند گرفت. بله در استثنائاتی اولیاء خدا مردگان را زنده میکنند یا در رجعت به این جهان به خواست الهی بازمیگردند. از طرفی جنیان (یعنی موجودات پنهانی که فرشته و انسان نیستند) به دلیل لطافت بدنشان میتوانند خودشان را به شکلهای مختلفی دربیاورند. در وقایعی مثل هالووین یا ساوِن هم در منابع تاریخی میبینیم که موجوداتی زشت و ترسناک به میان مردم آمده، از آنها به اسم اینکه انسانهای برخاسته از گور هستند، اخاذی میکردند.
ترساندن؛ راهبرد شیاطین
اگر قرار باشد روزی زامبیها نمود عینی پیدا کنند، شیاطین جنی باید ظاهر شوند و مردم را با چهرههای عجیب و غریبی که برای خودشان میسازند، بترسانند. و الا از قضا در نگاه ادیانی، مردگانی که زنده میشوند اتفاقا به دلیل نیروی الهی که پشت ایشان است، کاملا عاقل و سالم هستند و تبدیل به زامبی نمیشوند. همچنین قابل توجه است که یکی مهمترین راهبردهای شیاطین در اغواء مردم، ترساندن است و قرآنکریم صراحتا دستور میدهد که مشرک نباشید و به جای ترسیدن از موجوداتی پست و مخلوقاتی محدود، از من بترسید (آیه 175 سوره مبارکه آلعمران)
در آثار مختلف هالیوودی، میبینیم که زامبیها با علل مختلفی مثل جهش ژنتیکی، بیماری ویروسی، بیماری عصبی، وجود یک انگل و... تبدیل به زامبی میشوند و انسانهای دیگر را به نابودی میکشانند. این در حالی است که انسانها پس از مرگ در جهانی دیگر وارد میشوند و مسیرشان به سمت خداوند را ادامه میدهند؛ نه اینکه دوباره به این جهان بازگردند، مگر در وقایع خاصی مثل رجعت که همگانی هم نیست.
در واقع هالیوود به دلیل مبانی مادهگرا و سکولارش، وقتی سخن از مرگ میکند، منظورش چیزی جز به زیر خاک رفتن نیست و کاری به معاد و زندگی پس از مرگ ندارد. بنابراین مفهوم «مُرده» برای چنین تفکری چیزی جز نابودی نیست. به همین علت وقتی میخواهد موجودی را از مرگ بازگرداند، مثل این است که شیئی از هم پاشیده را دوباره سر هم کند. پس طبیعتا نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. دیدیم که این نگاه مادهگرا و یهودزده، حتی با مفهوم زامبی در آیینهاییتی هم متفاوت بود. در آن نگاه اسطورهای و خرافاتی، بحث بر سر تسلط یک جادوگر بر ارواحی بود که زنده میکرد؛ یعنی جادوگر با تحت اختیار قرار گرفتن ارواح، آنها را به کاری که خودش میخواست مجبور میکرد.
این اتفاق برای زندگان هم میافتد و اگر کسی با دوری از تعالیم الهی و سبک زندگی دینی، پای شیاطین را در زندگیاش باز کند، کمکم با اختیار خودش تحت سیطره موجودات شیطان صفت قرار میگیرد. در اسطوره هاییتی هم هرچند در زنده شدن مردگان به خطا رفته است و جادوگر از جنیان شیطانی که مسخر کرده استفاده میکند، اما ریشه زامبیسازی را به جادوی سیاه بازمیگرداند. اما در نگاه مدرن و یهودزده هالیوود، شاهد این هستیم که جادوگر به عنوان ایجادکننده زامبی حذف شده و با حذف علت، صرفا به معلول میپردازد. یعنی زنده شدن مردگان را هم مادی تفسیر میکند.
در نگاه الهی، مرگ یعنی سفر به جهانی دیگر و اتفاقا کسی که بمیرد و زنده شود، دارای تجربیات جدیدی از جهانهای موازی میشود که نسبت به دیگرانی که در زندگی مادی محصور هستند، ادراکات والاتری خواهد داشت. بنابراین مرده زنده شده نسبت به انسانهای عادی حتی شرافت پیدا میکند. بماند که مرگ معنایی عمیقتر نیز دارد که به معنای بریدنِ کامل از این دنیا است و طبیعتا «مرده زنده» تعبیری است که برای انسان عارف و آگاه به جهانهای دیگر ممکن است بهکار رود.
در مورد پیوند زامبی با آثار آخرالزمانی نیز باید گفت که آخرالزمان پست مدرن برخلاف نگاه دینی مسیحی، یهودی و اسلامی، مدعی است که آخرالزمان و وقایع آن، باعث نابودی شده و امیدی به نجات نیست. اینجاست که آخرالزمان زامبی نیز معنادار میشود. آخرالزمان پست مدرن با ناامیدی و پوچی عجین شده است.
بنابراین هالیوود با نشان دادن زامبیها، هم نگاه مادهمحور و یهودزده خودش نسبت به انسان را تثبیت میکند، هم زندگی پس از مرگ را مورد تردید قرار میدهد و هم مفهوم رجعت مردگان و آخرالزمان در ادیان ابراهیمی را به انکار میکند.
منبع: کیهان





