چرا همه چیز از نظر رادیکالها «سیاه» است؟
اصلاح طلبان ساختاری و یا همان رادیکالها راهبرد اصلی خود را مبارزه، مقابله و حتی معارضه سیاسی با نظام تعریف کرده است.
سرویس سیاست مشرق - بررسی برخی مطالب مطرح شده از سوی اصلاح طلبان رادیکال نشان میدهد که آنان مجموعه کنشهای جدیدی را در دستورکار خود قرار دادهاند که معنای سیاسی و انتخاباتی دارد.
اصلاح طلبان ساختاری که بنا بر اذعان بسیاری از اصلاح طلبان با عبور از اندیشه اصلاحات به ایده گذار از جمهوری اسلامی فرادی چون میرحسین موسوی نزدیک شدهاند در مطالب مختلف ضمنی حمله و هجمه به نظام حکمرانی می کوشند تا افکارعمومی را بر اساس دیدگاه های هسته سخت اصلاح طلبان ساختاری یعنی تاج زاده، حجاریان و علیرضا علوی تبار به خدمت و بازی بگیرند.
اصلاح طلبان ساختاری که انتخابات مجلس دوازدهم را با تحریم و معنادهی مبنی بر مجازات نظام بر پایه مبارزه با آن کلید زده بودند برای سال 1403 که سال ورود به انتخابات ریاست جمهوری 1404 می باشد، کنشهای خود را کلید زده و در حال بازی سیاسی - رسانهای هستند.
بیان مسائلی چون «سیاه نمایی از شرایط کشور»، «تولید ناامیدی در فضای عمومی - رسانه ای»، «تاکید بر هضم در فرایند جهانی شدن و سبک زندگی متاثر از آن»، «تاکید بر زندگی معمولی» و مواردی مشابه، بخش هایی از کنشهای اصلاح طلبان رادیکال در فضای سیاسی - رسانهای است که به موجب آن می کوشند تا بر اساس دیدگاههایی که تاکید بر درو کردن اعتراضات جامعه جنبشی داشته، شرایط ایده نهایی خود یعنی آزمون فیصله بخش را دنبال سازند.
به تعبیری فعال سازی نیوری خاکستری برای متاثر ساختن فضای انتخاباتی از مطالبات مطرح شده در بیانیه 15 مادهای خاتمی و تبدیل انتخابات ریاست جمهوری 1404 به آزمون فیصله بخش در خصوص پایان دادن به گام دوم انقلاب و رسیدن به مدل عرفی سازی جمهوری اسلامی از منظر اصلاح طلبان و لیدر آن یعنی سیدمحمد خاتمی از جمله همین موارد است.
در همین رابطه اما علیرضا علوی تبار از اعضای هسته سخت اصلاح طلبان رادیکال در محور توافق شده در جبهه اصلاحات مبنی بر متهم سازی نظام، کوشید تا حکمرانی موجود را زیر سوال ببرد.
علویتبار در یادداشتی که وبسایت انصاف نیوز آن را منتشر کرده نوشته است: اقلیت حاکم جدید خود را به هیچ بخشی از جامعه پاسخگو نمیداند. متقابلاً نیز از حمایت هیچ بخشی از جامعه برخوردار نیست. آنها برآمدگان و تحتالحمایههای هسته اصلی قدرت هستند. هسته اصلی قدرت نیز جز آنها دیگر کسی را ندارد. این وابستگی متقابل و تعهد متقابل به رها شدن از قید پاسخگویی به جامعه انجامیده است.
علوی تبار در ادامه مدعی سقوط حقانیت مشروعیت سیاسی نظام حکمرانی شده و کوشید تا با تعریف منتخب مردم در انتخابات ریاست جمهوری به عنوان اقلیت و طی یک شعبده مدعی شود که منتخب مردم نماینده هیچ کس نبوده لذا پاسخگو نمی باشد!
این فعال سیاسی اصلاح طلب رادیکال اما در ادامه با تجویز خود برای مقابله با شرایط موجود حکمرانی از پروژه اصلاح طلبان سخن به میان آورده و تصریح می کند، روشن است که برای مقابله با چنین وضعیتی و خلاصی از «غارت سازمانیافته» نیازمند تحولی بنیادین هستیم؛ تحولی بیشتر از «اصلاحات» و کمتر از «انقلاب».
بیان این مطالب از سوی علوی تبار اما بیانگر آن است که؛
1- اصلاح طلبان ساختاری و یا همان رادیکالها راهبرد اصلی خود را مبارزه، مقابله و حتی معارضه سیاسی با نظام تعریف کرده و عملا اپوزیسیون نظام اسلامی شده اما در عین حال در یک بازی مزورانه می کوشند تا در هنگامه های انتخاباتی که امکان رای آوری دارند، در هیبت پوزیسیون وارد عرصه شوند!
2 - رادیکال های جریان اصلاحات نشان دادهاند که اگر روزگاری با نظریات حسن بشریه کنشگری می کردند این روزها در تعریف کنش و وام گیری از ادبیات سیاسی - رسانه ای به کتاب های داگلاس نورث سرکشیده و از خویشتن چیزی برای ارائه نداشته و ندارند.
علوی تبار در با تکرار اظهارات قدیمی خود مبنی بر وجود ارادت سالاری تلاش کرد تا نظام فکری و اندیشگی نیروهای انقلابی را بر اساس «ارادت سالاری» معنادهی سازد!