چه قسمتی، چه سرنوشت عجیبی / گزارشی با اشک: ملیکا، دختری که عاشق ایران بود
مرگ دلخراش ملیکا محمدی، غمانگیزتر از آن است که تا مدتها از یاد جامعه فوتبال پاک شود.
به گزارش ''ورزش سه''، استفاده از فعلهای ماضی برای نوشتن درمورد ملیکا محمدی تلخ و ناباورانه است. اینکه بخواهیم باور کنیم ستاره 23 ساله فوتبال زنان کشورمان، همان که به صخره لیگ زنان شهرت دار،؛ حالا نفس نمیکشد، در باور نمیگنجد. همان که در آغاز لیگ امسال، کمتر از دو ماه قبل، با خنده و طعنه برای رقبا کری میخواند و جام قهرمانی را برای خودش و تیمش میدانست حالا در میان ما نیست. هیچکدام از ما تصورش را نمیکردیم که هفته هفتم لیگ زنان با عنوان منحوس ''به دلیل درگذشت ملیکا محمدی'' با تعویق مواجه شود. تصور اینکه فردا پیکر بیجان ملیکا برای آخرین بار به ورزشگاه فجر بم میرود و با ورزشگاه خانگی که بارها آنجا پا به توپ شده است؛ وداع میکند، غمانگیزتر از چیزی است که به راحتی بشود آن را پذیرفت. ملیکا محمدی، ستاره 23 ساله خاتون، متولد آمریکا بود و به دلیل عشق بسیار زیاد به وطن و فوتبال، در 15 سالگی تصمیم گرفت بدون خانواده به ایران بازگردد. ملیکا سرزمین مگان راپینو و الکس مورگان را ترک کرد و در سودای پوشیدن پیراهن تیم ملی زنان به ایران آمد تا به یکی از بهترین ستارههای این تیم تبدیل شود. او بدون لهجه فارسی صحبت میکرد و کمتر کسی میدانست که ملیکا اصلا متولد ایران نیست. ملیکا خودش را زاده روستاهای شیراز معرفی میکرد و حتی در ویکیپدیا هم زادگاه او شیراز عنوان شده بود.
او سه نام داشت؛ ملیکا در شناسنامه، ملیک در اینستاگرام و فضای مجازی و یو اس در اردوهای خاتون و تیم ملی، چرا یو اس؟ چون سال گذشته وقتی خاتون دو ملیکا در اردوی خود داشت، بازیکنان این تیم توافق کردند که ملیکا محمدی که متولد آمریکاست را یو اس خطاب کنند. چقدر دردناک است که جوانی اینچنین عاشق وطن، در روزگاری که بسیاری با وطن وداع میکنند، آمریکا را به مقصد ایران ترک میکند و سپس در جادهای ناامن و تاریک، در خودروی تیبا که استاندارد لازم را ندارد و رانندهاش هم خوابآلود است، به استقبال مرگ میرود. خواهر ملیکا در وصف او کلیدواژههای جالبی را به کار میبرد، قوی، جسور، امیدوار. این سه کلمه در جملات آیدا مدام تکرار میشود؛ میگوید ملیکا در لحظه به لحظه زندگیاش واقعا زندگی کرد، مسیر خودش را رفت و در همین عمر کوتاهش حسرت هیچ چیز را نخورد، بدون اعتنا به حرف دیگران، فقط رو به جلو حرکت میکرد.
حالا اما باید باور کنیم، باید باور کنیم همان بازیکنی که 2 ماه قبل جلوی رختکن استرالیا درخواست لباس بازیکنان این تیم را میکرد و از گرفتن لباس سم کر خوشحال بود، دیگر میان ما نیست. باید بپذیریم که آنهمه امید برای بالا بردن جام لیگ شانزدهم، به خاک سپرده خواهد شد. باید بدانیم که فوتبال زنان ایران دیگر صخره ندارد و بمب نقل و انتقالاتی تابستانی لیگ شانزدهم، حالا نه اصفهان را بلکه دنیای فانی را وداع کرده است. حالا در کمال ناباوری، درحالی که ملیکا چشمانش را به این جهان فرو بسته است، باید از خبر هوشیاری زهرا و بهناز خوشحال باشیم. این فاجعه میتوانست بسیار تلختر از چیزی که الان لمسش میکنیم باشد.
زهرا و بهناز، شما در طول عمر کمتر از 30 سال خود، برای رسیدن به اوج قله فوتبال زنان ایران هر روز جنگیدهاید، از شما انتظار پا پس نکشیدن داریم، انتظار تحقق رویای ملیکا، بالا بردن جام شانزدهم. ملیکا، عشق تو به این خاک را هرگز فراموش نمیکنیم، عشق تو به فوتبال، به پیراهن تیم ملی، تا ابد در یاد همه عاشقان فوتبال ماندگار خواهد بود. روحت شاد دختر ایران...