چگونه میتوان در خاورمیانه به صلح دست یافت؟

دنیای اقتصاد: دونالد ترامپ قمار کرد. اما آیا پیروز شده است؟ او به برنامه هستهای ایران حمله کرد و بلافاصله آتشبسی را میان ایران و رژیم صهیونیستی برقرار کرد، آن هم بدون تلفات انسانی برای آمریکا. این امر، پاسخی است به منتقدانی که نگران بودند که ایران واکنش تندی نشان دهد.
به گزارش گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد؛ از منظر اکونومیست، تبعات احتمالی حمله فقط نیمی از معادله بود. نیم دیگر این بود که آیا آمریکا میتواند با این حمله، مانع از دستیابی ایران به سلاح هستهای شود یا نه (هدفی که ایران می گوید هرگز دنبال نکرده است).
بهترین راه برای دستیابی به این هدف، اکنون آن است که ترامپ به توافقی کامل با ایران بر سر موضوع هستهای دست یابد. او میتواند این مسیر را با ترغیب خاورمیانه به حل مشکلاتش از طریق تجارت و سرمایهگذاری تقویت کند. این کاری دشواری است، اما اگر ترامپ حتی بخشی از آن را به انجام رساند، موفقیتی را به دست خواهد آورد که از دسترس پیشینیانش خارج بود.
تلاشهای او باید با ارزیابی از میزان آسیبی که 14 بمب سنگرشکن و حدود 30 موشک کروز به سه تاسیسات هستهای ایران وارد کردهاند، آغاز شود. طبق معمول، ترامپ مدعی شد که برنامه هستهای ایران را «نابود» کرده است؛ اما تنها چند روز بعد، گزارشی درز کرده از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا ادعا کرد که این حمله تنها ایران را چند ماه عقب انداخته است.
این جدال پرتنش نباید حقیقت اساسی را از دید پنهان کند. بمباران به تنهایی نمیتوانست تاسیسات ایران را نابود کند و هرگز نمیتوانست دانش هستهای ایران را از بین ببرد. هدف عقبانداختن برنامه یا متقاعد کردن ایران به این بود که گسترش برنامه هستهای ارزشش را ندارد. فارغ از میزان خسارت، ترامپ باید بپذیرد که این هدف باید در قالب توافقی هستهای رسمی شود.
ترامپ میتواند با ارائه یک توافق هستهای که به نفع همه باشد، بر انتخاب های ایران در مواجهه با شرایط جدید تاثیر بگذارد. آمریکا باید از ایران بخواهد ذخایر اورانیوم با غنای بالا را کنار بگذارد و بازرسیهای بینالمللی گسترده را بپذیرد.
از نگاه اکونومیست، ایران باید اجازه داشته باشد اورانیوم را تا سطح سوخت نیروگاهی غنیسازی کند، اما تحت شرایطی سختگیرانه و در قالب کنسرسیومی فراساحلی از کشورها. در ازای آن، مذاکرات باید درباره لغو تحریمهای اروپا و آمریکا و همچنین رفع تهدیدها باشد.
این روند آسان نخواهد بود. پرسش فوری آن است که سرنوشت 400 کیلوگرم اورانیوم با غنای بالای ایران که هدف حمله قرار گرفت چه شده است. بازرسان نمیتوانند پس از این حجم تخریب، هر کیلوگرم اورانیوم را ردیابی کنند.
ایران نیز به هیچکس اعتماد ندارد، حتی به بازرسان. این مذاکرات میتواند در گرداب اتهامات و بیاعتمادی فرو برود. ترامپ باید انگیزههای ایران برای توسعه برنامه هسته ای را تغییر دهد و در تلاش باشد که جهتگیری جدیدی برای خاورمیانه ترسیم کند.
رسیدن به توافق هستهای بسیار دشوار خواهد بود به ویژه برای رئیسجمهوری که حوصلهاش زود سر میرود و تمایل دارد که بداهه عمل کند. با این حال، ترامپ مزایایی دارد. او بر حزب جمهوریخواه تسلط دارد؛ بنابراین بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، نمیتواند در کنگره از او پیشی بگیرد. با حمایت از رژیم صهیونیستی، ترامپ اعتبار لازم برای فشار بر رژیم را به دست آورده همانگونه که در 24 ژوئن در کاخ سفید با خشم از آن خواست تا آتشبس او را رعایت کند.
اگر ترامپ علاقهاش به موضوع را از دست بدهد که کاملا محتمل است، آینده تیره خواهد بود. اگر برنامه هستهای ایران دوباره اوج بگیرد، رژیم صهیونیستی دوباره به ایران حمله خواهد کرد؛ اما عملیات دوم یا سوم از نظر فنی و دیپلماتیک بسیار دشوارتر خواهد بود. ایران درس خواهد گرفت و جهان از جنگ خسته خواهد شد.
آمریکا، حتی اگر مستقیما در جنگ شرکت نکند، ناگزیر به حمایت از رژیم صهیونیستی خواهد بود و این امر، منابع نظامی و تمرکز سیاسی آمریکا را که باید متوجه آسیا باشد، به خاورمیانه معطوف خواهد کرد.
در نهایت، بمباران ممکن است بیفایده جلوه کند و شکافی بین آمریکا و رژیم صهیونیستی پدید آید. ترامپ قمار کرده است و اگر بخواهد پیروز شود، کار سختی پیش رو دارد.