سه‌شنبه 31 تیر 1404

کار فرساینده؛ عاقبت بهره‌وری مدرن

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
کار فرساینده؛ عاقبت بهره‌وری مدرن

کار کردن این روزها برای خیلی‌ها فرساینده شده و این صرفا تجربه شخصی شما نیست.

اگر به خاطر اینکه افراد بسیار زیادی وارد پروسه انجام کاری شده‌اند و نمی‌توانید آن را به سرانجام برسانید، یا در محل کار خود درگیر احساسات متناقض و تعارض شده‌اید، یا صرفا دارید زیر سنگینی بار انجام چندین وظیفه در یک روز له می‌شوید، باید بگوییم با پدیده‌ای به نام «افزایش شدت کار» (Work Intensification) مواجه شده‌اید؛ یکی از ناخوشایندترین روند‌های این روزهای دنیای کار که به قدر کافی به آن پرداخته نمی‌شود.

پژوهشگران اروپایی سال‌هاست مشغول بررسی و تحلیل این پدیده هستند و آن را به سه عامل اصلی نسبت می‌دهند که اغلب هر سه همزمان اتفاق می‌افتند:

اول، حجم کار بیش‌از حد بالاست و وظایف متعددی باید در بازه زمانی بسیار کوتاهی انجام شوند. هر شغلی به نحوی با این پدیده روبه‌رو است. فقط شکل و درجه سختی‌اش متفاوت است. ممکن است مجبور به شرکت در جلسات بی‌پایانی شوید یا از شما بخواهند در عرض یک ساعت حجمی از محصولات را در انبار بسته‌بندی کنید که اصلا منطقی و شدنی نیست.

دوم، وابستگی بین وظایف بیش از حد بالاست، یعنی برای انجام هر کار مشخصی افراد بسیار زیادی دخیل هستند و همین آن را تبدیل به کلافی بی‌سروته می‌کند. جمله معروف جیمی دیمون (مدیرعامل بانک جی‌پی مورگان) که گفت «برای گرفتن یک تصمیم ساده باید تایید 14 کمیته را بگیریم، این دیوانگی است.» دقیقا به همین مشکل «وابستگی زیاد» اشاره دارد.

سوم، محیط‌های کاری از نظر عاطفی هم چالش‌برانگیزتر شده‌اند. به عنوان نمونه، از زمان پاندمی کرونا بی‌احترامی به کارکنانی که در خط مقدم ارائه خدمات قرار دارند - کارکنان بهداشت و درمان، خدمات مشتریان، فروشندگان و هر شغل دیگری که مستقیما با اربا‌ب‌رجوع در ارتباط است - افزایش یافته و افراد این فشار را به وضوح احساس می‌کنند.

در آوریل سال 2025 شرکت مشاوره «آنتروم اینسایت» (Anthrome Insight) برای پرداختن به این معضل، با همکاری «پاتریک هیلند»، روان‌شناس سازمانی، پژوهشی را ترتیب داد. طی این تحقیقات از 1000 نیروی کار در تمام سطوح تازه‌وارد تا مدیران ارشد و در 5 حوزه گوناگون نظرسنجی شد. نتایج بسیار قابل توجه و هشدار‌دهنده بودند: یک‌چهارم پاسخ‌دهندگان گفتند همیشه احساس می‌کنند تحت فشار هستند و اغلب از خستگی بیش از حد رنج می‌برند. نیمی از آنها دست‌کم گاهی با این احساس دست به گریبان بودند. بیش از نیمی (62 درصد) احساس می‌کردند بار کاریشان بیش از حد توانشان است. بیش از یک‌چهارم درگیر بوروکراسی و نبود اولویت‌بندی بودند و تقریبا یک‌سومشان هم با همکاران، مدیران یا مشتریان خشمگین سروکله می‌زدند.

 پیامدهای مخرب کار فرساینده

افزایش شدت حجم کار باعث فرسودگی شغلی و آسیب به سلامت روان کارکنان می‌شود. حتی ممکن است همین مساله علت اصلی نرخ بی‌سابقه جابه‌جایی مدیران عامل و مدیران مالی باشد که این روزها شاهدش هستیم. افزایش شدت کار بهره‌وری را هم کاهش می‌دهد. در نگاه اول این موضوع کمی متناقض به نظر می‌رسد، چون کار بیشتر، یعنی خروجی بیشتر، پس قاعدتا باید بهره‌وری بیشتر شود، درست است؟

در حالی که واقعیت چیز دیگری ا‌ست. مشکل همان ابتدای جمله است، چون کار بیشتر الزاما به معنای انجام شدن آن کارها نیست که به خروجی بیشتری منجر شود. در درجه اول، ممکن است بسیاری از این کارها اصلا ارزش انجام دادن نداشته باشند. در دوره‌ای که تا 60 درصد از وقتمان صرف «کار درباره کار» می‌شود - یعنی هماهنگی‌ها و جلسات و ارتباطات درباره کاری که واقعا باید انجام شود - بخش قابل‌توجهی از وقتمان صرف کارهایی می‌شود که عملا اتلاف وقت هستند. اگر شدت‌گیری کار عمدتا ناشی از همین «کار درباره کار» باشد، حکایت خوردن خوراکی‌هایی مثل چیپس و شیرینی است که کالری بالایی را وارد بدن می‌کنند، بدون اینکه مواد مغذی به آن برسانند - یعنی کارهایی که انرژی زیادی می‌برند، بدون اینکه ارزش واقعی ایجاد کنند و به بهره‌وری سالم منجر شوند.

 تیر خلاص به بهره‌وری

یکی دیگر از عوامل بروز این مشکل، فروپاشی نظام اولویت‌بندی است که به سقوط آزاد بهره‌وری منجر می‌شود. حتما شنیده‌اید که می‌گویند: «وقتی همه‌چیز مهم باشد، هیچ چیز مهم نیست.» وقتی سیل وظایف گوناگون به سمت شما سرازیر شود، کارهای واقعا مهم گم می‌شوند. ذهن انسان توان پردازش محدودی دارد. به عنوان مثال، ذهن ما برای به خاطر سپردن لیستی که بیش از هفت مورد داشته باشد، دچار مشکل می‌شود. به خاطر همین در بیشتر کشورها شماره تلفن‌ها هفت رقمی هستند. حالا اگر 14 اولویت گوناگون روی سرتان آوار شود و همه هم فوق‌العاده مهم تلقی شوند، ذهنتان قفل می‌کند و اغلب هم روی وظیفه اشتباهی قفل می‌کند.

 وابستگی زیاد و محیط روانی مسموم

تاثیر منفی افزایش شدت و فشار کاری بر بهره‌وری، حتی از پیامدهای نبود اولویت‌بندی نیز آشکارتر است. هیچ سازمانی با پیچیده‌تر کردن فرآیندها به بهره‌وری بیشتری دست نیافته است. افسانه فرهنگ کاری غلطی هم که از دنیای استارت‌آپ‌ها (یا اگر بخواهیم دقیق‌تر و صادقانه‌تر بگوییم از فیلم‌هایی که درباره استارت‌آپ‌ها ساخته شده‌اند) در ذهن ما شکل گرفته، این است که انگار در محیط‌های کاری که مدیران پرشور فریاد می‌زنند و فوران می‌کنند، بهره وری بیشتر است.

در صورتی که واقعیت این است که اینگونه رفتارهای نمایشی صرفا ظرفیت ذهنی کارکنان را اشغال می‌کنند و تمرکزشان را از بین می‌برند. نشخوار ذهنی - به معنای بازپخش مداوم اتفاقات ناخوشایند در ذهن - یکی از پیامدهای شناخته‌شده تعاملات سمی در محیط کار است. طبق یافته‌های پژوهشی، نشخوار ذهنی ناشی از تنش‌های کاری نه‌تنها خواب نیروی کار را مختل می‌کند، بلکه روی سایر ابعاد زندگی شخصی او هم اثرگذار است. پس تمام این فریاد زدن‌ها و ایجاد محیط احساسی مسموم، هیچ‌کسی را در موقعیتی قرار نمی‌دهد که بتواند موثرتر کار کند.

 چه باید کرد؟

ممکن است شدت‌گیری کار در نگاه اول مبهوت‌کننده به نظر برسد، اما راهکارهای عملی و مشخصی برای مقابله با آن در سه سطح فردی، تیمی و سازمانی وجود دارد.

در سطح فردی: تمرکز، مرزبندی و کناره‌گیری هوشمندانه

مذاکره فعال با مدیران: صادقانه و صریح درباره حجم کارتان با آنها صحبت کنید. تمرکز گفت‌وگو را روی اولویت‌های واقعا مهم بگذارید و از آنها بخواهید مشخص کنند که کدام وظایف را می‌توان فعلا رها کرد یا به تعویق انداخت.

اجتناب مودبانه از فرآیندهای پیچیده: اگر می‌بینید درگیر فرآیندهایی فرسایشی شده‌اید که بیش از حد پیچیده و ناکارآمدند، به‌جای اینکه فقط تحمل کنید و صدایتان درنیاید، میزان دخالتتان را در آن فرآیندها به حداقل برسانید یا با رعایت ادب، از آن وظیفه کناره‌گیری کنید.

ایجاد مرزهای روانی: بین خود و موقعیت‌های کاری متشنج دیوار بکشید و در مواقعی که این‌کار مقدور نیست هم، استراتژی‌هایی برای مدیریتشان داشته باشید.

به عنوان نمونه، حتی اگر توانش را هم دارید و اتفاقا یکی از نقاط قوتتان هم به شمار می‌رود، لازم نیست همیشه در دعواهای بین همکارانتان نقش میانجی را بازی کنید. اگر در جلسه‌ای تنش بالا گرفت، می‌توانید با جملاتی مانند «لطفا این بحث را بیرون از این جلسه ادامه دهید» فضا را به حالت عادی برگردانید و اجازه ندهید بقیه تبدیل به تماشاگران دعوای دیگران شوند.

در سطح تیمی: شفاف‌سازی، اولویت‌بندی و حذف کارهای زائد

گفت‌وگوی منظم درباره نقش‌ها و وظایف و اینکه در حال حاضر چه کسی دقیقا مشغول چه کاری است، می‌تواند فشار کاری، پیچیدگی فرآیندها و حتی تعاملات تنش‌زا را کاهش دهد.

گفت‌وگو درباره اولویت‌ها یک نمونه خوب از «کار برای کار» ارزشمندی است که اتلاف وقت محسوب نمی‌شود. اشکالی ندارد که از نقطه نظر حذف و کنار گذاشتن به مسائل نگاه کنیم. در واقع، جوهره استراتژی همان چیزی است که انجام نمی‌دهیم.

کاهش تعاملات احساسی بی‌دلیل زمانی حاصل می‌شود که تیم‌ها به روشنی بدانند چه کارهایی ارزش انجام دادن ندارند و چه افرادی لازم نیست درگیر چه فرآیند‌هایی شوند. به این ترتیب نه تنها اعضا کمتر دچار تنش می‌شوند، بلکه از شدت کار هم کاسته می‌شود.

در سطح سازمانی: تغییر درست طرز فکر مدیریتی

با این قواعد شروع کنید که: نه هر کاری، کار خوبی است. نه هرکسی باید در هر کاری دخیل باشد. نه هر موضوعی باید به یک بحران احساسی تبدیل شود. می‌بینید که طبیعتا این قواعد به تصمیم‌گیری‌های متفاوتی منجر می‌شوند.

با این افسانه‌های غلط مبارزه کنید که: کار کردن زیاد افتخار است. همکاری یعنی همه همیشه با هم در یک فضا حضور داشته باشند، یا هیجانات زیاد به نتایج زیاد منجر می‌شود. وقتی بفهمیم این مواردی که به اشتباه اسطوره‌سازی شده‌اند، بهره‌وری بیشتری در پی ندارند و اتفاقا مانع انجام کار هم می‌شوند، دریچه‌های تازه‌ای برای دستیابی به ساختارهای موثرتر، کار تیمی سالم‌تر و نتایج واقعی به سوی سازمان گشوده می‌شوند.

فقط آگاهی از سه مولفه‌ای که ذکر شد، (وظایف زیادی، وابستگی زیادی و بار احساسی زیادی) و مقابله آگاهانه و فعالانه با آنها، این احتمال را که افراد به‌شدت احساس کارآمدی داشته باشند، به‌شدت افزایش می‌دهد. به بیان دیگر، اگر بدانید کار دقیقا چگونه در حال فروپاشی است و آگاهانه و با اراده و فکر درستی با آن مقابله کنید، عملا دارید پیشرفت می‌کنید.

منبع: Fast Company