کتاب "سکوت شکسته" روایتی از عملیات "کربلای یک" در قم رونمایی شد
کتاب "سکوت شکسته" روایت عملیات کربلای یک با حضور فرماندهان و نیروهای واحد و گردانهای عمل کننده در عملیات کربلای یک در قم رونمایی شد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ کتاب "سکوت شکسته" روایت عملیات "کربلای یک" شامگاه چهارشنبه در جوار شهدای گمنام مرکز صدا وسیمای قم رونمایی شد.
سرهنگ محمدرضا موحد جانشین فرمانده سپاه استان قم، مهدی متقیان مدیرکل پدافند غیرعامل قم، محمود پاکنژاد معاون وقت اطلاعات و عملیات لشکر 17 امام علیبن ابیطالب (ع) و فرماندهان و نیروهای واحد و گردانهای عملکننده در عملیات "کربلای یک" در این مراسم حضور داشتند.
حجتالاسلام لطفی نیاسرمدیرکل صداوسیمای مرکز قم و جواد افشار کارگردان مطرح سینما و تلویزیون نیز در این مراسم سخنرانی کردند.
پخش کلیپ درباره دلاورمردیهای رزمندگان 8 سال دفاع مقدس و همچنین بیان خاطرات توسط روایان جنگ تحمیلی از جمله بخش های این مراسم بود.
سالهای دفاع مقدس سرشار از خاطراتی است که هنوز در سینهها مانده و ثبت و حتی نقل آن میسر نشده است و شمار زیادی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس هستند که هنوز لب به سخن نگشودهاند و خاطراتشان را در صندوقچه دل نگه داشتهاند که اگر گوشهای از آن خاطرات بیان شود کتابهای زیادی را در توصیف لحظات سلحشوری این دلاوران و قهرمانان ملی میتوان به نگارش درآورد. کتاب "سکوت شکسته" روایتی است جذاب و خواندنی از خاطرات محمود پاکنژاد، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر17 علیبن ابیطالب (ع) در 8 سال دفاع مقدس که تنها دلیلش برای شکستن این سکوت لبیک به فرمان رهبرمعظم انقلاب است؛ ایشان فرمودند: رزمندهای که خاطراتش را ثبت نکرده، ماموریتش پایان نیافته است.
برشهای کتاب
جاده فاو امالقصر زیر فشار ارتش و گارد ریاست جمهوری عراق قرار داشتیم. آنها با تمام وجود به صدام وفادار بودند و با همه توان خود میجنگیدند تا فاو را پس بگیرند. شعاری که راه انداخته و تکرار میکردند، این بود: «مهران مهریه فاو شد.» آنها با این شعار، سعی داشتند برای صدام آبرو بخرند.
بچههای گشت و شناسایی به قاچاقچیهایی که درمنطقه بودند، مینهای متحرک میگفتند. ظاهرشان شبیه مردم محلی بود، درحالیکه حرفهای بودند و در خرید و فروش اطلاعات و قاچاق اسلحه مهارت داشتند، رفیق دزد بودند و شریک قافله.
داخل قایق، همراه با مصطفی کلهری زیر آتش "خمپاره شصت" منتظر خبر موفقیت گام دوم عملیات بودیم. آقا مصطفی خیلی آرام بود. در آن لحظه، شاید میدانست که طی روزهای آینده جنگ سختی در کنار رود دجله در پیش داریم.
انتهای پیام