شنبه 10 آذر 1403

کشف‌های شاعرانه یک فلسفه‌خوانده

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
کشف‌های شاعرانه یک فلسفه‌خوانده

اولین مجموعه شعر حامد طونی با عنوان «آنات» با ارائه 82 رباعی در موضوعات مختلف از سوی انتشارات شهرستان ادب در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «آنات»؛ مجموعه سروده‌های حامد طونی، از شاعران جوان کشور، به کوشش انتشارات شهرستان ادب منتشر شد و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت. این اثر دربردارنده 82 سروده این شاعر در قالب رباعی است.

این اولین مجموعه شعری است که از این دانش‌آموخته رشته فلسفه منتشر می‌شود. کتاب، به شش بخش تقسیم شده که در هر بخش، با تک‌مصراعی از یکی از رباعیات آغاز می‌شود.

طونی در این اثر از دریچه رباعی جهان اطراف و تجربه زیسته خود را به تصویر می‌کشد. موضوعات سروده‌های این اثر متنوع‌اند؛ از موضوع آزاد گرفته تا عاشقانه، اجتماعی، فلسفی و.... از ویژگی‌های «آنات» کشف‌های شاعرانه است که جهان شعری طونی را خواندنی‌تر می‌کند

این شاعر جوان در صفحه شخصی خود ضمن اعلام خبر انتشار کتابش نوشت: هشت سال از اولین کلماتی که موزون بر صفحه کاغذ آمد و گمان بردم که شعر نوشته‌ام، می‌گذرد. «آنات» نخستین کتاب من و حاصل آنات و لحظات این سال‌هاست.

احساس بهجت دارم از اینکه سطرهایی از تجربه‌ها و آناتی که طی این سال‌ها داشته‌ام، گرد هم آمده. از اینکه امروز آینه‌ای در دست دارم که می‌توانم بیشتر خودم را در آن بشناسم. از اینکه با این کلمات خودم و محیط و جامعه‌ام را در حد وسعم روایت کرده‌ام. و مضطربم. مضطرب و مشوش از اینکه کلمه والای «شاعر» پیش از نامم نشسته. «پیش و پسی یافت صف کبریا / پس شعرا آمد و پیش انبیا». آخر شاعری کجا و من کجا؟ آن هم در کشوری که درهالتاجش بزرگ‌شاعرانی چون حافظ، فردوسی، مولانا، بیدل، خیام و سعدی‌اند که تا زبان فارسی زنده است، زنده‌اند و از هستی و کیان این مرز و بوم پاسداری می‌کنند.

بخش‌هایی از سروده‌های او در قالب رباعی را می‌توانید در ادامه بخوانید:

خورشید شکفته از رخ روشن تو اشکی شده چشم ابر، با دیدن تو

این باغچه دق می‌کند آخر، گل من! از رشک به غنچه‌های پیراهن تو

***

نه از جرم و عِقاب خود می‌ترسم نه از کمی ثواب خود می‌ترسم

بیش از همه عذاب‌هایم در قبر از چهره بی‌نقاب خود می‌ترسم

***

وامانده دهان و چشم حیران کسی حیران نگاه گرم و خندان کسی

دیر آمدی ای مرگ! دم آمدنت روحم را قبض کرد، چشمان کسی

***

ای کاش که دست‌ها به دامانی بود بر این همه اضطراب پایانی بود

اندازه یک طفل به مادر، ای کاش ما را به خدای خویش ایمانی بود

***

هم خواسته‌اند مانکنی زیبا را هم کارگر و مشاور و نانوا را

در شهر نیازی به منِ شاعر نیست گشتم همه نیازمندی‌ها را