جمعه 31 فروردین 1403

کمپین‌های انتخاباتی منطبق با هندسه شخصیت و روانکاوی

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
کمپین‌های انتخاباتی منطبق با هندسه شخصیت و روانکاوی

با استفاده از مفهوم "هندسه شخصیت" می‌توان در حوزه‌هایی نظیر اخلاقیات، سیاست، اقتصاد و جامعه شناسی وارد شد و شباهت‌های هندسی و فضایی موجود را مورد نگاشت و تحلیل قرار داد؛ مفاهیمی نوپا و سرگردان که شاید پاسخ و جواب نیستند، ولی توانایی تغییر صورت مساله و باز تعریف مشکل را دارند.

یونس یونسیان*؛ سیزده به در روی چمن سیاست، ترکیب چفیه و کلاه مخملی تا سندرم ثبت نام سیزدهمین دوره ریاست جمهوری سال هزار و چهارصد، از تیپ دشمن کش و جاهل با کلاه مخملی، دستمال یزدی، چفیه و نی قلیان در جیب در کنار چاه کن و گل کش با دسته بیل و لباس گلی، کت و شلوار و کراوات به همراه عکس‌هایی از مصدق و کاشانی، لباس محلی و خالکوبی فروهر و مدل مو‌های متفاوت و پوشش‌های اغراق شده، از مردم عادی تا سیاست مدار‌ها و سردارها، و در نهایت چیزی بیمارگون در این نمایش وجود دارد.

جامعه نمایش و شوی انتخاباتی که انگار سناریویی از پیش نوشته دارد، چند زن و دختر جوان با تیپ‌های متفاوت، اما در نهایت غیر واقعی و پوچ، از مانتو کوتاه تا چادری، نمایشی از مشارکت حداکثری همه آحاد و طیف‌های جامعه ایرانی، از اقوام تا عشایر، شبیه ووله‌ها و کلیپ‌های صدا و سیما با عنوان "ایران من"، و جایگاه تفکر و اصالت که به وحشیانه‌ترین شکل ممکن با تیپ ها، صورت ها، صورتک ها، قیافه‌ها و نقاب‌ها قلع و قمع شده است.

و صدای سیاست حقیقی و راستین که در شلوغی نمایش‌های کارناوال گونه، شوآف، خیمه شب بازی، روحوضی و در چشمی‌های شهر فرنگ گم شده، شبیه صداخفه کن روی احزاب و اپوزیسیون ها، شبیه چادرشب روی طلوع آفتاب کم سوی بیداری و آگاهی سیاسی ناب، و چیز‌هایی که شبیه تاریخ ما نیستند و شاید خاطره و نوستالژی نشوند، شاید اسباب خنده کودکان فردای این خاک، و چه قدر بی‌پدری سخت است و بی مادری غیر قابل تحمل، ما در ابعاد وسیعی زخم شده ایم و پانسمان‌های سیاسی دیگر دوای درد نیستند.

یک یا ابوالفضل بلند و صدای سوت بلبلی، سوت سوتک، زنبورک و یکباره صوراسرافیل، بدون رستگاری و سعادت، کفش‌هایی که ریگ دارند، دست‌هایی که کج هستند، جنس‌هایی که خرده شیشه دارند و ما که هنوز هم میکروفن، تریبون، منبر و ویترین نداریم، و معصومانه از دست می‌رویم در برابر حجم کلفتی از شیوه‌های پروپاگاندیستی، پوپولیستی، و آرمان‌های زورکی و آبکی، و بدون شناخت کامل الگو‌های شخصیتی و تبیین ساختار‌های ذهنی و روانی ایرانیان نمی‌توان به درک کاملی از نیاز‌های انتخاباتی جامعه و برنامه‌های پیشرفت و رشد دست یافت.

از جمله اقدامات مهمی که در روانشناسی انتخابات انجام می‌گیرد، اقدامات مربوط به تیپ‌شناسی است. در این اقدامات به شناسایی ویژگی‌های رای دهندگان تاکید می‌شود و پس از اینکه اطلاعات کافی و بنیادی در خصوص تیپ‌شناسی رای دهندگان جمع‌آوری شد، اقداماتی در خصوص قانع کردن آنان برای رای دادن و افزایش سبد آرای یک کاندیدای خاص صورت می‌گیرد.

به‌طور کلی توده مردم رای‌دهنده را به چهار نوع می‌توان تقسیم کرد: دسته نخست کسانی هستند که دارای گرایش سیاسی خاصی هستند. این گروه به جنبه‌های سیاسی علاقه‌مند بوده و از حزب خاصی جانبداری می‌کنند. دسته دوم مستقل هستند، به این معنی که به سیاست علاقه دارند، ولی در حزب خاصی فعالیت نمی‌کنند. دسته سوم را افرادی تشکیل می‌دهند که عادت گونه با انتخابات برخورد می‌کنند و با وجود فعالیت در حزبی خاص، چندان علاقه‌ای به سیاست ندارند. دسته چهارم را نیز افراد بی‌تفاوت تشکیل می‌دهند. این دسته طرفدار هیچ حزب و رویکرد مشخصی نیستند.

از دیدگاه روانشناسی، چون «کارن هورنای» اگر کودک، فضای کودکی خود را در اضطراب و ناامنی سپری کند، این اضطراب ممکن است تأثیر مهمی بر شکل‌گیری شخصیت وی داشته باشد و وی برای رفع اضطراب به سمت رفتار‌هایی همچون «تسلیم در برابر دیگران»، «انزواطلبی» و «پرخاش» برود.

روانشناسان سیاسی نه تنها می‌توانند احزاب و نامزد‌های انتخاباتی را در تبلیغات سیاسی (پروپاگاندا) و اقناع رأی‌دهندگان یاری کنند، بلکه می‌توانند احزاب را از افتادن در ورطه گروه‌زدگی (Groupthink) برحذر دارند. «گروه زدگی» یا «گروه‌اندیشی» موقعیتی است که امکان نقد و ارزیابی نظرات و اندیشه‌های گوناگون از اعضای یک کادر، طیف، سازمان یا حزب سیاسی گرفته می‌شود و آنان به جای بیان مستقل، آزاداندیشی و طرح نظر مخالف، با دیدگاه غالب همسو می‌شوند. گروه‌زدگی به مثابه ابر تیره‌ای است که اگر آسمان و کاشانه یک حزب سیاسی را زیر سلطه بگیرد، بدون شک آن را به ورطه نابودی می‌کشاند.

انسان در روانکاوی موجودی دارای ناخودآگاه، مبتنی بر ساختار‌های زبانی و دارای گذشته تاریخی موثر در امروز است. درک ساختار‌های ذهنی و روانی انسان و دریافت وضعیت ناخودآگاه از طریق هندسه موضعی یا توپولوژی ممکن می‌شود. نوع پیوستگی و انسجام یافتن ساختار‌های ذهنی و روانی شامل رؤیاها، توهم‌ها، سازه‌های ذهنی در ادبیات و هنر می‌تواند از خلال درک ساختار‌های توپولوژیک به بهترین شکل تفسیر شود. به جز مسیر تکامل فرد و شخصیت انسانی او، کودکی و گذشته نقش اساسی ایفا می‌کند.

نگرش، شیوه زندگی و تجربیات و اندیشه‌های انسان در معرض رانش‌ها و لغزه‌های غیر عقلانی و یکباره است. ناخودآگاه در حقیقت مخزن سائق‌های غیر عقلانی و غیر منطقی انسان است. تعارض میان خودآگاه و ناخودآگاه به ایجاد مکانیسم‌های دفاعی و سازه‌های شخصیتی متفاوت منجر می‌شود.

اهمیت شناخت اطلاعاتی مرز‌های دانش و حرکت در مسیر نقاط اتصال و برخورد علوم می‌تواند به یکباره موجب ایجاد جهش‌های فکری و نظری در ساختار علوم انسانی در کشور شود. می‌توان با منطبق کردن این مسیر‌ها بر ویژگی‌های فرهنگی و ملی ایران به ترسیم الگو‌های پیشرفت ایرانیان و ترسیم ساختار‌های پیچیده و نقشه راه شخصیت ایرانیان به عنوان زیرساخت اساسی پیشرفت دست یافت. در واقع برای دستیابی به الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت به نسخه‌های بومی و منطبق با ساختار‌های شخصیت ایرانیان نیاز داریم.

کشف ارتباطات موثر بین ساختار‌های توپولوژیک دانش ریاضیات و مولفه‌های روانکاوانه موجود در ناخودآگاه از طریق روانکاوی و نظریه روانکاوی توانسته است ارتباط عجیب و موثری را میان ساختار‌های توپولوژیک در دانش ریاضیات و مولفه‌های روانکاوانه و ذهنی موجود در ناخودآگاه کشف کند. صورت بندی‌های توپولوژی در نظریه روانکاوی می‌تواند راهگشای درک نوین از مرز‌ها و محل برخورد دو دانش بزرگ و عظیم ریاضیات و روانکاوی باشد و کشور ایران برای دستیابی به الگو‌های اسلامی و ایرانی پیشرفت به نسخه‌های بومی و منطبق با ساختار‌های شخصیت ایرانیان نیاز دارد.

سرگردانی‌ها و شکاف‌های گفتمان علوم انسانی در کشور علوم انسانی و بویژه حوزه علوم محض و نظری همواره نیازمند پشتوانه‌های فلسفی بوده است تا بتواند همواره رابطه تعاملی و هم افزای خود را با حوزه فلسفه و علم حفظ کند. فضای آکادمی‌های علوم انسانی در کنار مباحث نظری محض در ایران توانسته است رشد گسترده و عمیقی را تجربه کند، در حالی که در این زمان بیش از هر دوره‌ای لزوم بازتعریف و ایجاد فضای بین رشته‌ای در مقولاتی نظیر روانکاوی و فلسفه علوم احساس می‌شود، لذا از این رو می‌توانند در تحول فضای علمی و بلوغ گفتمان علوم انسانی مفید واقع شوند و دریچه‌ای به سوی تولید دانش درونزا و گفتمان خودی و بومی علوم انسانی بگشایند.

روانکاوی در ایران چندین پله پایین‌تر از ترجمه‌ها و تولیدات فکری غربی است دانش روانکاوی در ایران همواره چندین پله پایین‌تر از ترجمه‌ها و تولیدات فکری غربی ایستاده است. روانکاوی به عنوان دانش تحلیل روان و کارکرد‌های ذهنی انسان می‌تواند هسته اصلی علوم انسانی باشد و از این رو نظریه‌پردازی و تغییر پارادایم‌های گفتمان علوم انسانی در ایران بدون درک عمیق از روانکاوی همواره ناکام مانده است.

این پژوهشگر، فضای آکادمیک را نیازمند حرکت‌های بین رشته‌ای و خلاقانه دانست و گفت: حرکت‌هایی که به قول ژاک دریدا به سراغ "آپوریا"ها یا سرگردانی‌های فلسفه و مرزهایش می‌روند، که یکی از این مرز‌های سرگردان، محدوده تلاقی روانکاوی و توپولوژی است. توپولوژی با مطالعه مواردی نظیر اشیای فضایی از قبیل منحنی‌ها، سطوح، فضایی که ما آن را جهان می‌نامیم، پیوستار فضا زمان با نسبیت عمومی، فراکتال‌ها، گره‌ها، چند شکلی‌ها (اشیایی که برخی خصوصیات فضایی اصلی آن‌ها مشابه با جهان ما است)، فضا‌های مرحله‌ای که در فیزیک با آن‌ها مواجه می‌شویم (مثل فضای وضعیت‌های قرار گرفتن عقربه‌ها در ساعت)، گروه‌های متقارن همچون مجموعه شیوه‌های چرخاندن یک رأس و... در ارتباط است.

ویژگی‌های بنیادین فضا شامل همبندی، پیوستاری و مرزداری است. هنگام صحبت از توپولوژی، معمولا اشیایی مانند نوار موبیوس، بطری کلاین، گره‌ها و حلقه‌ها نخستین چیز‌هایی هستند که به ذهن می‌آیند. برخی نیز با عبارتی طنزآمیز توپولوژیست‌ها را توصیف می‌کنند، آن‌ها می‌گویند توپولوژیست کسی است که فرقی میان فنجان قهوه و پیراشکی نمی‌بیند، مثل روانکاو که فرقی میان نرمال و نوروتیک نمی‌بیند.

"لکان" و شرح"طرد شدگی درونی" و "بیرون ماندگی درونی"

در فلسفه روانکاوی "ژک لکان" بسیاری از عملیات و مدل‌های روان محور از نظریه فروید را می‌توان با رویکرد‌های توپولوژیک مورد بررسی و تحلیل قرار داد. ژک لکان از ساختار‌های توپولوژیک نظیر نوار موبیوس، توروس و کراس کپ استفاده می‌کند تا شاکله و ذات غریب و معماروار سوژه را توضیح دهد و درک هندسی و وضوح ریاضیاتی مفاهیم "طرد شدگی درونی" و "بیرون ماندگی درونی" را به عنوان محوریت شکل گیری سوژه شرح دهد.

توپولوژی و روانکاوی این توان مضاعف را به همدیگر می‌دهند تا از خلال ساختارهایشان بتوان افراد، رخداد‌ها و مکان‌های دارای تفاوت زمانی و فضایی را در یک وضعیت و یک جایگاه قرار داد.

کشف حقیقی "لکان" اتصال کشف فروید به ساحت هندسه نااقلیدسی است در نسبت میان توپولوژی و روانکاوی دیگر با قیاس و استعاره سر و کار نداریم، این ساختار‌های توپولوژیک در واقعیت وجود دارند و شباهت‌های ساختار روانی نوروتیک را نشان می‌دهند. ساختارشناسی بدون ارجاع به فضا‌های هندسی یا مورفولوژیک بی معناست و از این رو کشف حقیقی "لکان" اتصال کشف فروید به ساحت هندسه نااقلیدسی و در هم تنیدگی بنیادین میان ناخودآگاه و ساختار‌های کیفی و نااقلیدسی هندسه است.

ریاضیات با روانکاوی خویشاوندی دارد ما معتقدیم که یکی از مدخل‌های مهم برای آشنایی با روانکاوی توجه به ماهیت خاص ریاضیات است. ریاضیات است که می‌تواند ما را با عدد غریبی همچون "رادیکال منفی یک" مواجه کند یا مدعی شود که مثلثی وجود دارد که واجد دو زاویه قائمه است. ریاضیات دانشی است که حوزه نمادین مستقر را که در آن توان دوی هر عددی یک عدد مثبت است و مجموعه زوایای هر مثلث صد و هشتاد درجه است، با آشکار کردن "امر واقع"، با آشکار کردن آنچه که از حوزه نمادین حذف شده بود، متزلزل می‌کند و حتی عقل سلیم خود علم را نیز به چالش می‌کشد، لذا از این نظر ریاضیات با روانکاوی خویشاوندی دارد، چرا که روانکاوی نیز همچون ریاضیات ما را وادار می‌کند تا در اصولی‌ترین پایه‌های آنچه که "علم" می‌دانیم، تجدید نظر کنیم.

روانکاوی علمی است که ما را با موجودیت‌هایی مواجه می‌کند که به معنای واقعی کلمه وجود ندارند، اما تاثیر می‌گذارند. روانکاوی است که از ما می‌طلبد تا نگاهی نو به زوج قدیمی ساحت علم، یعنی علت و معلول بیندازیم و با خرق عادت‌های خود، همچون خرق عادت‌های ریاضیات، اذهان خو گرفته به علم متعارف را به چالش می‌کشاند. یکی از این خرق عادت‌های ریاضیات، مبحث هندسه نااقلیدسی است که در قرن اخیر پا گرفت و حوزه هندسه را با دو هزار سال ثبات، دچار تحول کرد.

توپولوژی، هرچند مستقیما در ارتباط با هندسه نااقلیدسی نیست، اما مولود تحولات فراگیر در هندسه است و شاخه‌ای از هندسه است که ما را از جهان اندازه‌های اضلاع و محیط‌ها و زوایای هندسه، به جهان قوانین پیوستگی‌ها و گسست‌های سطح‌ها و حجم‌ها که جدا از این اندازه گیری‌های معمول است، هدایت می‌کند و تا آنجا پیش می‌رود که آن سطح‌ها و حجم‌هایی را که در مواجهه تجربی خود با جهان به کلی مورد غفلت قرار داده بودیم، ابداع یا به عبارت بهتر، کشف کنیم.

"روانکاوی لکانی" هم با چنین کشف‌هایی سر و کار دارد؛ با شکلی از روابط میان موجودیت‌ها و عناصر که در تجربه معمول علمی و غیرعلمی غایب است. به همین خاطر است که "لکان" بار‌ها برای شرح این گونه روابط چاره‌ای جز توسل به ابژه‌های توپولوژی نمی‌بیند. به واقع بسیاری از نظریات بنیادین "لکان" با کمک چنین ابژه‌های هندسی‌ای شرح داده شده‌اند و بلکه باید گفت که بدون آن‌ها ناممکن هستند.

با استفاده از مفهوم "هندسه شخصیت" می‌توان در حوزه‌هایی نظیر اخلاقیات، سیاست، اقتصاد و جامعه شناسی وارد شد و شباهت‌های هندسی و فضایی موجود را مورد نگاشت و تحلیل قرار داد؛ مفاهیمی نوپا و سرگردان که شاید پاسخ و جواب نیستند، ولی توانایی تغییر صورت مساله و باز تعریف مشکل را دارند.

بینش نوین درک توپولوژیک از فضا و مسائل

ارتباط میان فضا و روان از بنیادی‌ترین مسائل وارد شده به حوزه روانکاوی بود و فروید از همان توپوگرافی‌های آغازین به این دوگانگی پرداخت و انسداد و بن بست فرویدی در حقیقت چارچوب اقلیدسی مفروض فروید با ویژگی مکانی و مقیاسی و کمی بود و بخشی از پاسخ گم شده از این چارچوب فرار می‌کرد؛ درک تازه‌ای از فضا که به شکل همزمان واجد سویه روانی و جسمانی و مادی است. صحبت از ساختار‌ها و توپوگرافی‌ها در آثار فروید به "فرا روانشناسی فروید" معروف است.

توپوگرافی اول فروید با تعبیر رؤیا و ناخودآگاه آغاز می‌شود. فروید در ناخودآگاه و پروژه به شکست هرگونه درک مکانی و مکان سازی آناتومیک برای وضعیت‌های روانی اعتراف می‌کند. صورت بندی‌های روانی نظیر اندیشه‌ها، آرزوها، رؤیا‌ها و خاطرات در یک وضعیت و متراژ فضایی مشخص در روان جابجا نمی‌شوند و آنچه اندیشه پیش آگاه را از محتوای ناخودآگاه جدا و متمایز می‌کند، موقعیت و مکان این محتوا و اندیشه در ذهن و مغز نیست، بلکه ارتباط و در هم تنیدگی آن با زبان است و گونه‌ای انرژی و سرمایه گذاری روانی بیش از حد باعث تبدیل اندیشه به زبان و واژه شده و آن را در مرز آگاهی و پتانسیل آگاه قرار می‌دهد.

فروید در سال 1933 در سخنان مقدماتی بر روانکاوی به هشدار و خطر هندسه سیاسی با محدوده‌ها، مرزها، مصنوعیت و خطی بودگی‌ها و کمی گرایی‌اش اشاره می‌ند و در فراسوی اصل لذت دوباره به سراغ مدل توپوگرافیک خود رفته و در سال 1920 سیستم ادراک خودآگاهی را به لحاظ کارکردی و آناتومیک در حد فاصل و مرز میان امر داخلی و خارجی قرار می‌دهد.

فضای روان و نگاشت ذهن در فلسفه فروید دارای خصلت نااقلیدسی است و درک اقلیدسی از فضا دارای پارامتر‌های متریک و مقیاسی از فضا است و همبسته‌های دکارتی هندسه اقلیدسی در تعریف مکان به جایگاه‌ها روی محور متقاطع ارجاع می‌دهند و فضای اقلیدسی خصلت توپوگرافیکال دارد و به یک فضای گراف پذیر، مقیاس پذیر و نگاشت پذیر اشاره دارد.

هنری پوانکاره، ریاضیدان معروف فرانسوی در پایان قرن نوزدهم آغازگر درک تازه‌ای از فضا و کارکرد‌های آن می‌شود و می‌گوید حوزه توپولوژی به ویژگی‌های کیفی و غیر کمی فضا اشاره دارد و در تقابل با ویژگی‌های هندسی فضا است. در توپولوژی با تعریف فضا نه به مثابه فاصله‌هایی میان نقاط ثابت و ایستا، بلکه به عنوان ویژگی‌هایی که در خلال تبدیل یا اعوجاج ثابت می‌مانند، مواجه هستیم. ریاضیدانان استفاده از اشکال و نمودار‌ها را برای سطوح توپولوژیک قابل اعتماد نمی‌دانند و به لحاظ ریاضیاتی چنین تصاویری بی معنا است.

ساختار‌ها از منظر "لکان" نه مدل‌های نظری بلکه ماشین‌های آغازین هستند برای "لکان" تمایز اساسی میان مفاهیم توپوگرافی و توپولوژی در درک بنیادین از ساختار قرار دارد و توپوگرافی‌های فروید به عنوان مدل‌های توصیف روان را نمی‌توان ساختار دانست، ساختار‌ها از منظر "لکان" نه مدل‌های نظری بلکه ماشین‌های اورجینال و آغازین هستند؛ ماشین‌هایی که سوژه را راهبری و هدایت می‌کنند.

*دانشجوی دکتری علم اطلاعات و دانش شناسی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران

کمپین‌های انتخاباتی منطبق با هندسه شخصیت و روانکاوی 2