یک‌شنبه 4 آذر 1403

کژراهه «طبری» و غربت فرهنگی یک فرمانده!

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
کژراهه «طبری» و غربت فرهنگی یک فرمانده!

نزدیک به هزاران مقاله نوشته و چندین کتاب را ترجمه کرده‌ام، اما هیچ‌کدام از آن‌ها حتی به یاد مردم نیز نمانده است! حزب از من می‌خواست که برای آرمان مارکسیست لنینیسم کار فرهنگی انجام دهم.

به گزارش مشرق، «مرتضی سیمیاری» در روزنامه جوان یادداشتی با عنوان «کژراهه طبری و غربت فرهنگی یک فرمانده» نوشت.

متن این یادداشت پیش روی شماست:

«نزدیک به هزاران مقاله نوشته و چندین کتاب را ترجمه کرده‌ام، اما هیچ‌کدام از آن‌ها حتی به یاد مردم نیز نمانده است! حزب از من می‌خواست که برای آرمان مارکسیست لنینیسم کار فرهنگی انجام دهم، اما ما متوجه نبودیم که چقدر با مردم فاصله پیداکرده‌ایم».

این جملات قابل تأمل را احسان طبری تئوریسین ارشد حزب توده پس از ضربه سنگین سربازان گمنام امام زمان (عج) در واحد اطلاعات سپاه در سال 1361 بر زبان آورده است. می‌گویند طبری پس از بازداشت از اعمال خود احساس پشیمانی شدید کرده و توسط کادرهای توده‌ای طرد و به‌شدت منزوی شده بود. احسان طبری از مهم‌ترین تولیدکنندگان محصولات فرهنگی دشمن در تاریخ معاصر ایران است. از او مقالات مهمی، چون «آنچه در عرف زیرکی نام دارد و منشأ آن سفاهت است» به‌جای مانده که در آن فرهنگ ماتریالیستی در جوامع سوسیالیستی را شرح داده است.

در یکی از اسناد تازه منتشرشده از گفتگوهای صورت گرفته با احسان طبری در زندان، او نوشته است که به دلیل اختلافات فرهنگی میان آنچه در متن جامعه می‌گذشت و آنچه حزبش آرمان طبقه کارگری می‌خواند، دچار تضاد شدید شده بود، اما به دلیل فشارهای شدید کیانوری نمی‌توانست آن‌ها را بر زبان آورد! تئوریسین توده‌ای دراین‌باره می‌گوید: «چه اندازه زندگی در درون این تضادها دشوار بود. عملاً همه علیه من می‌شدند و گاهی وضع بسیار دشوار برای من پیدا می‌شد و سعی می‌کردند مرا با شانتاژ و انواع اقدامات تحریک‌آمیز و فاسد دیگر از صحنه خارج کنند. من نسبت به این جریان فوق‌العاده بدبین بودم».

طبری بازهم نوشته است: «عدم انطباق و سنخیت گفتمان مارکسیست لنینیستی با واقعیت‌ها و مستندات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ایران، نگاه تک ساحتی و تقلیل‌گرایانه، شیفتگی به مفاهیم و مبانی مارکسیستی به مثابه وحی و باوری مقدس، از بخش‌های انحراف و از معایب عمده گفتمان حاکم بر حزب بوده است». طبری بعدها با انتشار کژراهه و با نگاهی به خاطراتش در حزب توده نگاه انتقادی خود را به اثرات گفتمان چپ کمونیستی بر فرهنگ علنی کرد.

بعد از فروکش کردن تب چپ‌گرایی در میان روشنفکران ایرانی، راست الحادی و قشری (لیبرالیسم) به مرور جایش را میان برخی محافل فرهنگی و دانشگاهی در ایران باز کرد. طیف نادم از خط امام (ره) در دهه 60 و نیز اوایل دهه 70 از سوره به سویه‌های فلسفی غربی تمایل پیدا کرده و، چون ماری خوش خط‌وخال در فرهنگ اسلامی رخنه ایجاد کرد، ازجمله آن‌ها بنیان‌گذاران کیهان فرهنگی بودند که بعد از عبور از مشی انقلاب اسلامی وارد حلقه کیان شدند. این مجموعه به بهانه اجتماعی کردن فلسفه غربی شروع به تولید زنجیره‌ای مجله‌های مختلف کرد. عصاره اصلی این تحرک در ماهنامه آفتاب بود که به‌صورت علنی از ولایت‌فقیه عبور و آن را مانع غربی کردن مردم ایران تلقی می‌کرد.

تأثیرات چپ و راست فرهنگی در ایران ماجرایی عجیب و قابل تأملی است. تشعشع مخرب آن در حدی است که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در توصیفش می‌فرمایند: «این شبیخون فرهنگی که انسان در بخش‌های مختلف علایم آن را مشاهده می‌کرد و امروز هم انسان آن را در بخش‌های مختلفی می‌بیند، به این نیت است، با این قصد است، انقلاب را از محتوای خود، از مضمون اسلامی و دینی خود، از روح انقلابی خود تهی کنند و جدا کنند. این، از همان نقاط حساسی است که هوشیاری مردم را می‌طلبد.» با ورود به عصر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی به تدریج دشمن به سوی «پروناتو» تغییر فاز داد، سیستم‌های ارزیاب غربی به این نتیجه رسیده بودند که جوامع اسلامی را نه با اندیشه‌های وارداتی کهنه، بلکه باید از درون منهدم کرد. از این رو «غربی شدن» و «هماهنگی باارزش‌های ماتریالیستی» به دست دستگاه‌های اطلاعاتی دشمن به‌صورت پنهان به لایه‌های مختلف جامعه تزریق شد.

اندیشکده رند (رند کورپوریشن) که با تابلوی مؤسسه غیرانتفاعی عمل کرده، اما به‌صورت پنهانی از کارگزاران اصلی شبیخون فرهنگی محسوب می‌شود درباره اثرگذاری فرهنگی به روی کشورهای هدف می‌نویسد: امروز دوران جنگ‌های نظامی و سخت گذشته است، برای تسلط بر اهداف باید روی تبادلات فرهنگی یک جامعه اقدام کرد. هدف‌گذاری دشمن روی لایه‌های فرهنگی یک جامعه سابقه‌ای بس طولانی‌تر دارد، فرانسیس استیوترساندرس در کتاب «جنگ سرد فرهنگی» نوشته است که سال 1950 سازمان سیا در برلین اولین کنگره آزادی فرهنگی را برگزار کرد، مفهوم این برنامه آن بود که سازمان سیا به‌عنوان وزارت فرهنگ ناتو عمل می‌کرد.

بازوی فرهنگی سازمان امنیتی «پروناتو» سایه به سایه با انقلاب اسلامی پیش آمده و از احسان طبری تا احسان یار شاطر تغییر رنگ داده است. گاف رئیس‌جمهور امریکا شاهدی بر این ماجراست! هم زمان با برگزاری مراسم عید فطر منافقین در کاخ سفید، رئیس‌جمهور امریکا در سخنانی بداهه و بدون هماهنگی قبلی با مشاورانش گفته است که در دوره ریاست بر بخش سیاست خارجه مجلس نمایندگان یک پروفسور اسلام‌شناس را استخدام کرده است تا به او فرهنگ شیعه را آموزش دهد. بایدن ادامه داده است که امام زمان (عج) و فرهنگ ظهور را از طریق این رابط فرهنگی می‌شناسد، شیعه‌شناس شدن بایدن با تدبیر استاد اعظم ناتوی فرهنگی حسین نصر همان خطری بود که امام (ره) از آن به عنوان اسلام امریکایی یاد می‌کرد!

این روزها تولید محصولات اسلام امریکایی تنها محدود به محتوای ضد فرهنگی در کمپانی‌های غربی و انتشار این ابتذال در سطح جامعه یا پروژه یک خواننده فاسد لوس‌آنجلسی در مدارس ایران با همکاری تأسف‌آور برخی معلمان و ترویج بی‌بندو باری و با بهره‌گیری از صحنه‌گردانان پرونوگرافی نیست، حتی صداوسیما نیز باوجود هزینه‌های سنگین برای تحول‌آفرینی عقب مانده و دستگاه عریض و طویل تبلیغات بازرگانی، خط به خط همان پروژه امریکایی را در محتوا پیگیری می‌کند. استفاده گسترده از ابزارها و نمادهای جنسیتی در تبلیغات بازرگانی و نیز تولیدات شبکه خانگی علامت‌هایی مهم در خود دارد، که متولی امر باید پاسخگوی آن باشد.

البته در دوران «غربت فرهنگی» نهال‌هایی پر بار نیز در حال رشد است، تولید ساده و کم‌هزینه یک کلیپ که از سوی نوجوانان دهه هشتادی یا نودی منتشر و تقدیم به ساحت مقدس، ولی عصر (ارواحنافداه) شده، نشان داد که اگر اقدام فرهنگی دقیق و به‌جا انجام دهیم، در عمق و جان این ملت می‌توان اثر جاودانه داشت. تولید محتوای فرهنگی با نشان دادن جلوه‌های مقاومت اسلامی همان گوهر درخشانی است که علمداران جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، چون مرحوم حسن شایان‌فر برای آن رنج فراوان بردند. در جنگ فرهنگی با دشمن کلام آخر از جانب امام خامنه ای است که می‌فرمایند: «حصار فرهنگی، خاکریز فرهنگی در کشور اگر سست باشد، همه‌چیز از دست خواهد رفت». در این وادی اگر شکست بخوریم، تئوریسین‌های «پروناتو» (طرفدار ناتو) در چپ و راست بازی را دست می‌گیرند، اسلام امریکایی، از آنچه در آیینه می‌بینیم، به ما نزدیک‌تر است!

کژراهه «طبری» و غربت فرهنگی یک فرمانده! 2