دوشنبه 5 آذر 1403

گره‌های داستانی کتاب با دو رکعت نماز باز می‌شد / چاپ کتابم عنایت حاج قاسم بود

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
گره‌های داستانی کتاب با دو رکعت نماز باز می‌شد / چاپ کتابم عنایت حاج قاسم بود

علیرضا سکاکی کتاب "یک و بیست" را با موضوع روایتی از شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به رشته تحریر درآورده که عنایت‌های سردار را در چاپ این کتاب بی‌تاثیر نمی‌داند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح قزوین؛"بی قرارم و حرف‌های حاج قاسم دلشوره‌ام را بیشتر از قبل می‌کند. همیشه وقتی دلم آشوب می‌شود، خودم را با شنیدن صدای دخترم نفیسه آرام می‌کنم. حالا هم دلم آشوب است و به خودم وعده می‌دهم تا در اولین فرصت شماره‌اش را بگیرم.

به خودم دلداری می‌دهم که اتفاقی نیفتاده و نباید بی‌جهت اجازه ورود افکار مختلف را به ذهنم بدهم. نباید بگذارم تمرکزم از دست برورد. من بهتر از هر کسی می‌دانم که عدم تمرکز با افزایش ضریب اشتباهات همراه است و این یعنی... چند نفس کوتاه می‌کشم. نمی‌توانم به خودم دروغ بگویم، بعد از این همه سال ایمان دارم که حاج قاسم کاری را بیهوده انجام نمی‌دهد، پس یقینا نوشتن یادداشتی که روی میزش بود نیز دلیلی دارد. یادداشتی که جز به جز کلماتش را به ذهن سپرده‌ام که حاج قاسم با همان دست خط چشم نوازش نوشته بود:- الهی لاتکلنی... الحمدلله رب العالمین... خداوندا مرا بپذیر... مرا پاکیزه بپذیر... خداوندا عاشق دیدارتم.. همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود." در یک نیمروز زمستانی درحوالی دی ماه و چند روز مانده به سالروز آسمانی شدن سردار دل‌ها پای صحبت‌های نویسنده‌ای جوان از دیار مینودری می‌نشینم و به برشی از رمان "یک و بیست" که با صدای خودش خوانش می‌شود گوش فرا می‌دهم. کلمات از گوش‌هایم عبور می‌کند و به پس ذهنم می‌رسد و کلمه به کلمه آن را تصویر سازی می‌کنم؛ میزی که راوی توصیف می‌کند و دستخطی که شاید چند دقیقه یا چند ساعت قبل توسط صاحب آن اتاق و آن میز این اندازه متواضعانه و عاشقانه برای خالقش نوشته شده است. همه و همه در ذهنم نقش می‌بندد و سردار را در تمام این لحظات در هاله‌ای از نور سبز و سفید می‌بینم. علیرضا سکاکی نویسنده کتاب "یک و بیست"، جوان قزوینی و متولد سال 1374 است که می‌گوید از همان سنین کودکی 9-10سالگی شعر می‌سروده و دستی بر آتش عالم هنر داشته است و امروز هم دستی در وادی نویسندگی در حوزه داستان کوتاه و رمان دارد. او کتاب "یک و بیست را براساس مستندات موجود و درباره نحوه شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به رشته تحریر درآورده و اکنون با اقبال خوبی از سوی مخاطبین قرار گرفته که چاپ دوم آن هم منتشر شده است. این نویسنده قزوینی ابراز می‌کند: حدود 5سال است که شروع به نوشتن رمان با سبک مستند داستانی کردم یعنی یک بخشی مستند است و به واسطه این مستندات ما به آن قالب داستان می‌دهیم تا برای مخاطب جذاب‌تر باشد. سکاکی ادامه می‌دهد: حدود 10جلد کتاب نوشته‌ام که دو کتاب "سوژه ترور" و "یک و بیست" چاپ شده و دو کتاب دیگر در دست چاپ است و تازه‌ترین اثر در رابطه با اغتشاشات سال 1401 است که ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار داده و ماجرای تاثیری که هشتگ‌های توئیتری داشت تا به غصه شاهچراغ برسد را شرح می‌دهد. وی می‌افزاید: کتاب اغتشاشات سال 1401 در دو جلد خواهد بود و طبق صحبتی که با ناشر انجام شده نیز پایان یک جلد آن مربوط به وقایع شاهچراغ خواهد بود و عوامل داعشی که دستگیر شدند و پایان یک جلد دیگر هم مربوط به حمله سپاه به پایگاه کوموله باشد. این هنرمند جوان با بیان اینکه در حوزه رمان امنیتی فعالیت دارد، ابراز می‌کند: در حوزه شعر بیشتر اشعار آئینی و جبهه مقاومت را کار می‌کنم و پس از شهادت حاج قاسم هم اولین شعر در وصف ایشان را سرودم؛ همچنین شعری در وصف شهدای فرودگاه بغداد سرودم که مورد استقبال خانواده‌های این شهدا قرار گرفت و دختر شهید پورجعفری این شعر را در صفحه مجازی خود منتشر کرد که اینستاگرام به این واسطه صفحه‌اش را بست. از شاعر و نویسنده جوان می‌خواهم که از حس و حالش پس از شنیدن خبر شهادت حاج قاسم برایم بگوید و اینکه چه شده در آن روز شعر سروده است. او به سه سال قبل و 6صبح سیزدهم دی ماه برمی‌گردد و با جستجو در میان خاطراتش می‌گوید: یکی از دوستانم تماس گرفت. خواب بودم، از خواب پریدم و بلافاصله تلوزیون را روشن کردم. هیچ وقت آن لحظه را فراموش نمی‌کنم که همراه پدر و مادرم شروع کردیم به اشک ریختن. سکاکی بیان می‌کند: به یادماندنی‌ترین نمازجمعه عمرم را در 13دی ماه 98 شاهد بودم به طوری که همه مردم به طور خودجوش و بدون هیچ فراخوانی به سمت مسجدالنبی (ص) شهر قزوین حرکت می‌کردند و بعد از نماز جمعه به سمت میدان آزادی راهپیمایی داشتیم و یک توع غم لبریز از اقتدار در وجود مردم دیده می‌شد و بعد از مشاهده این جوش و خروش بود که شعرم را سرودم. این شاعر جوان چند بیتی از شعرش را بازخوانی می‌کند: صبح بیدار می‌شوم از خواب همه در خانه اشک می‌ریزند با نگاهی به صفحه‌ی اخبار مهربانانه اشک می‌ریزند جمعه‌ها وقت شام دلگیر است لیک این جمعه از سحر شام است مادرم بی‌قرار و گریان است پدرم استوار و آرام است من هنوزم نمی‌کنم باور کاش این‌ها دروغ می‌گفتند کاش یک فرد مطلع می‌گفت که خبرها دروغ می‌گفتند... این هنرمند قزوینی بیان می‌کند: روال کارم به این صورت است که هر اثری که تولید می‌کنم را در کانال و صفحه مجازی با مخاطبین به اشتراک می‌گذارم و بازتاب مخاطبین را دریافت می‌کنم؛ خوشبختانه بازخوردهای خوبی هم دریافت کرده‌ام و توانستیم جوانانی را با مطالب ارزشی و تبیینی که تولید می‌کنیم نیز همراه سازیم. وی ادامه می‌دهد: برای مثال مطلبی در رابطه با بهائیت و نقشه‌ای که برای از بین بردن اعتقادات و ضربه به عفاف و حجاب جامعه دارند منتشر کردیم که یک دختر دانشجو با خواندن این مطالب؛ متاثر شده و به ما پیام داد که باوجود اینکه در یک خانواده مذهبی بزرگ شده است اما تحت تاثیر تبلیغات منفی دشمن، از حجاب فاصله گرفته و اعتقاداتش را از دست داده بود اما با خواندن مطالب کانال ما متحول شده و مسیرش را تغییر داده بود. سکاکی با بیان اینکه اصلی‌ترین هدفش از کار فرهنگی و نویسندگی، تبیین مسائل ارزشی و روز جامعه است، می‌گوید: وقتی چنین بازخوردهایی را از قشر جوان نسبت به کارهایم می‌بینم امیدوار می‌شوم و انگیزه‌ای مضاعف برای ادامه راه پیدا می‌کنم. این هنرمند قزوینی می‌افزاید: باتوجه به اینکه هدفم از کار فرهنگی جذب حداکثری قشر خاکستری جامعه است نیز سبک کارها را در قالب داستانی و رمان قرار دادم تا جوان امروزی بتوان با محتوای آن همزادپنداری داشته باشد. وی با بیان اینکه حمایت جدی از کارهایم در شهر خودم از سوی ارگان‌های موتولی صورت نگرفت، یادآور می‌شود: معتقدم چاپ کتابم هم به برکت خون شهید حاج قاسم است چون من کارهای زیادی داشتم اما کار "یک و بیست" مورد توجه ناشری از مشهد قرار گرفته بود و از سوی خود این ناشر پیشنهاد چاپ صورت گرفت و من این را عنایت سردار می‌دانم چون به سراغ برخی ناشرها رفته بودم ولی کسی قبول نکرده بود که کتاب را چاپ کند که به یکباره نشر "نوید فتح" که از زیرمجموعه‌های روایت فتح است از شهر مقدس مشهد اثرم را در فضای مجازی دیده بود و به سراغم آمده بود. سکاکی ادامه می‌دهد: عنایت شهید حاج قاسم را حتی در طول نوشتن کتاب "یک و بیست" هم شاهد بودم به طوری که هر گاه در پیش بردن گره‌های داستانی و شخصیت پردازی‌ها با مشکل مواجه می‌شدم، دو رکعت نماز به نیست سردار می‌خواندم و مشکل حل می‌شود. این نویسنده قزوینی می‌افزاید: کتاب یک و بیست فصل‌ها و بخش‌های مختلفی دارد و از زبان راویان مختلفی روایت می‌شود یعنی هم از زبان همان مامور امریکایی که دستور به شلیک را می‌دهد و هم محافظان حاج قاسم، فرماندهان مقاومتی که آخرین جلسه را با سردار داشتند و ماموران اطلاعتی کشورمان که می‌روند تا انتقام سردار را در اسرائیل بگیرند و پایان آن هم به این گونه تمام می‌شود که کاغذی به مامور اطلاعاتی ما می‌رسد که روی آن نوشته "ماموریت بعدی شما زدن ترامپ است" و ان شاالله زیر دین حاج قاسم می‌مانیم تا کتاب "یک و بیست2" را منتشر کنیم که پایانش با زدن ترامپ تمام می‌شود. انتهای پیام /
گره‌های داستانی کتاب با دو رکعت نماز باز می‌شد / چاپ کتابم عنایت حاج قاسم بود 2
گره‌های داستانی کتاب با دو رکعت نماز باز می‌شد / چاپ کتابم عنایت حاج قاسم بود 3
گره‌های داستانی کتاب با دو رکعت نماز باز می‌شد / چاپ کتابم عنایت حاج قاسم بود 4