گمانهها درباره چرایی خروج آمریکا از افغانستان
یک کارشناس مسائل خاورمیانه گفت: از نگاه راهبردی ارزیابی آمریکا این است که با خروج از بحران افغانستان در یک نگاه حداقلی این کشور بسیار بهتر میتواند بر چین متمرکز شود و در یک نگاه حداکثری ممکن است افغانستان به باتلاقی برای چین تبدیل شود، همانگونه که پیشتر به باتلاقی برای شوروی و سپس آمریکا تبدیل شد.
به گزارش ایسنا، فاطمه نکولعل آزاد، کارشناس مسائل خاورمیانه، پژوهشگر موسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران در یادداشتی با عنوان " گمانهها درباره چرایی خروج آمریکا از افغانستان" نوشت: به دنبال حملات 11 سپتامبر 2001، ایالاتمتحده جنگ علیه تروریسم را اعلام و در نخستین اقدام، امارت اسلامی طالبان در افغانستان را با اشغال نظامی از قدرت ساقط کرد. ازآنپس ایالاتمتحده سیاست ملتسازی و ایجاد یک نظام دموکراتیک در افغانستان را در پیش گرفت و بیش از دو تریلیون دلار هزینه کرد. علیرغم این تلاشها و هزینه ها، دولت ترامپ با طالبان وارد گفتوگوهای صلح شد و در اسفندماه 1398 با آنها توافقنامه صلح امضا کرد. باروی کار آمدن بایدن، سیاست آمریکا تغییر نکرد و این کشور طبق توافق یادشده مصمم است تا 31 آگوست 2021، نیروهای نظامی خود از افغانستان را خارج و به مأموریت 20 ساله نظامی این کشور پایان دهد. تصمیم آمریکا برای خارج شدن از افغانستان علیرغم هزینههای مادی و انسانی فراوان، سبب طرح این سؤال اساسی شده که چرا آمریکا علیرغم ارزیابیهای واقعی از پیامدهای منفی این خروج، چنین اقدامی را انجام میدهد. در پاسخ به این سؤال دلایل و گمانههای مختلفی مطرحشده است که در ادامه به آن پرداخته میشود.
دلیل اولی که از ابتدا مطرح شد این بود که دونالد ترامپ در راستای عمل به وعدههای انتخاباتی خود در سال 2016 و نیز رسیدن به یک موفقیت در سیاست خارجی برای انتخابات ریاست جمهوری 2020، به شکلی شتابزده با طالبان وارد گفتوگو شد و توافق صلح با طالبان را امضا کرد، بدون اینکه از اقدامات بعدی طالبان آگاه باشد. طبق این دیدگاه، دولت جو بایدن نیز ناچار از عمل به توافق است. در غیر این صورت در داخل آمریکا به خاطر خارج نکردن نیروهای نظامی این کشور از افغانستان تحتفشار قرار میگیرد. این دیدگاه دربردارنده حقایقی است؛ زیرا انگیزههای انتخاباتی ترامپ در امضای توافق مؤثر بود اما واقعیت این است که بایدن حتی در دوران معاونت اوباما نیز خواهان خارج کردن نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان بود. لذا ادعای این بخش از دیدگاه یادشده صحیح نیست.
دلیل دومی که مطرح میشود این است که ایالاتمتحده به اهداف خود از حمله نظامی به افغانستان رسیده است. بدین معنی که این کشور، القاعده را بهعنوان عامل حملات یازده سپتامبر، مجازات کرده است، رهبر القاعده یعنی اسامه بنلادن را کشته است و این تعهد را از طالبان گرفته است که دیگر افغانستان پناهگاه گروههایی نباشد که به دنبال اقدام علیه آمریکا باشند. واقعیت این است که موارد یادشده هدف حمله به افغانستان بود، اما آمریکا برای بعد از حمله و زمان اشغال نیز اهداف و برنامههایی داشت که در 20 سال گذشته وقت خود را صرف آن کرده است و آن تقویت یک نظام و جامعه دموکراتیک در افغانستان و گسترش اقتدار دولت بهتمامی جغرافیای این کشور بود. آمریکا دررسیدن به اهداف پس از اشغال ناکام بوده است.
دلیل سومی این است که آمریکا در راستای الزامات ساختاری نظام بینالملل ناگزیر از آمادگی برای رقابت با چین است. لذا این کشور باید به جنگهای بیپایان خود پایان دهد و باکم کردن میزان حضور خود در سایر مناطق دنیا مانند خاورمیانه، تمرکز خود را برچین بگذارد. از این نگاه، جنگ افغانستان مشغلهای مهم برای آمریکا بود که تداوم آن صرفا سبب تحلیل رفتن توان آمریکا در رقابت با چین میشد. رقابت با چین یک واقعیت غیرقابلانکار است اما سؤال اساسی که در این رابطه مطرح میشود این است که آیا حفظ افغانستان به موفقیت آمریکا در رقابت با چین کمک نمیکرد. به نظر میرسد ایالات متحده نقش افغانستان در مهار و رقابت با چین را خیلی تعیینکننده ارزیابی نمیکند.
دلیل چهارمی که مطرح میشود توسط آن بخش از محافل سیاسی - فکری چین است که نگاه بدبینانهای به خروج آمریکا از افغانستان دارد. در این رابطه وزیر خارجه چین، خروج آمریکا از افغانستان را خروج غیرمسئولانه نامید که منجر به بیثباتی و ناامنی میشود. از این زاویه، آمریکا به دنبال کشاندن چین به بحران افغانستان است؛ زیرا قدرت گیری طالبان نهتنها میتواند مرزهای غربی افغانستان و چین را ناامن کند بلکه میتواند منطقه اوراسیا و داخل چین یعنی مسلمانان ایغور را نیز متأثر سازد. در این صورت مرزهای غربی چین در معرض افراطگرایی اسلامی قرار میگیرد و چین ناگزیر از مداخله در افغانستان میشود. اگر طالبان موفق به گرفتن قدرت در افغانستان شود و ادعاهای اسلامی آن محدود به مرزهای افغانستان نشود، این دیدگاه کاملا میتواند درست باشد. لازم به ذکر است که گروه «نهضت اسلامی ترکستان شرقی» در سینکیانگ چین که پکن آن را یک گروه تروریستی و تجزیهطلب میداند با طالبان برخی پیوندهای مهم دارد.
دلیل پنجم نیز توسط آن دسته از چینیها مطرحشده است که نگاه خوشبینانهای به خروج آمریکا از افغانستان دارند. طبق این نگاه، خروج آمریکا از افغانستان یک فرصت برای چین است؛ زیرا افغانستان دروازه ورود چین به خاورمیانه است که چین با کنترل آن میتواند نهتنها به خاورمیانه دست پیدا کند بلکه میتواند آسیای مرکزی را نیز کنترل و حوزه نفوذ خود بداند. طبق این دیدگاه، چین میتواند از نفوذ خود در پاکستان برای کنترل طالبان استفاده کند و به سرمایهگذاری در داخل افغانستان بپردازد. طبق برخی اخبار تأیید نشده، دولت چین اعلام کرده است که اگر طالبان ارتباط خود با گروه «نهضت اسلامی ترکستان شرقی» را قطع کند، پکن آماده همکاری با طالبان است.
در پایان باید گفت؛ ترکیبی از دلایل یادشده، سبب خروج آمریکا از افغانستان شد. هرچند نقش عوامل راهبردی و کلان یعنی موضوع رقابت با چین، نقش بسیار مهمتری دارد. از نگاه راهبردی ارزیابی آمریکا این است که با خروج از بحران افغانستان در یک نگاه حداقلی این کشور بسیار بهتر میتواند بر چین متمرکز شود و در یک نگاه حداکثری ممکن است افغانستان به باتلاقی برای چین تبدیل شود، همانگونه که پیشتر به باتلاقی برای شوروی و سپس آمریکا تبدیل شد.
انتهای پیام