گورباچف که بود؟ قهرمان پایان جنگ سرد یا ویرانگر اتحاد جماهیر شوروی
تهران - ایرنا - میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی بود که از طریق تعامل با رهبران بلوک غرب به جنگ سرد و فضای دوقطبی بینالملل پایان داد. در همین حال سیاستهای اصلاحی او به ویژه در حوزه سیاسی و سیاست خارجی پایان عمر را برای اتحاد جماهیر شوروی رقم زد.
«میخائیل سرگئیویچ گورباچف» آخرین رهبر به جا مانده از دوره جنگ سرد که سه شنبه هشتم شهریور در 91 سالگی درگذشت، وقتی در سال 1985 به عنوان نیروی جوان و تازه نفس به دبیرکلی حزب کمونیست شوروی انتخاب شد، کمتر کسی و شاید حتی خودش هم فکرش را نمیکرد تا 6 سال بعد، عنوان آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی را برای همیشه به نام خود ثبت کند.
گورباچف هرچند به آرمانهای سوسیالیستی متعهد بود ولی جبران رکود اقتصادی دوره برژنف، اصلاحات عمده و مهم را برای شوروی گریزناپذیر کرده بود
او که از 1988 تا 1991 علاوه بر دبیرکلی حزب، ریاست دولت اتحاد جماهیر شوروی را هم در دست گرفته بود، به منظور انجام اصلاحات اقتصادی دست به اقداماتی زد که نتیجه آن به فروپاشی بلوک شرق در کشاکش جنگ سرد و فضای دوقطبی بینالمللی منجر شد. گورباچف تصمیم داشت با برنامههای اقتصادی خود راه حلی برای رفع چالشهای کلان اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی بیابد؛ برنامههایی که به پیشبرد همزمان اصلاحات سیاسی و ساختاری منوط شد و مجموع این تحولات، پایان حیات شوروی را رقم زد.
روستازادهای که رهبر شد
این سیاستمدار زاده مارس 1931 در روستایی در منطقه «استاوروپول»، کودکی و جوانی خود را در دوره استالین سپری کرد و پس از پایان تحصیلات در 1955 در شاخه جوانان حزب کمونیست فعالیت خود را آغاز کرد. در سال 1970 مدیریت تشکیلات منطقهای حزب در زادگاهش را در دست گرفت و در این دوره خود را برای مسئولیتهای سنگینتر در مسکو آماده کرد.
از سال 1978 که به عضویت دبیرخانه کشاورزی کمیته مرکزی حزب در آمد، پلههای ترقی را سریعتر طی کرد. در سال 1980 به عضویت کامل «پولیتبورو» یا همان دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب برگزیده شد. ظرف سه سال از مرگ «لئونید برژنف» رهبر شوروی و به دنبال دوره کوتاه حکومتهای «یوری آندروپوف» و «کنستانتین چرنینکو»، در سال 1985، پلیتبورو گورباچف را به عنوان دبیرکل و در واقع به عنوان رهبر و رئیس دولت انتخاب کرد.
کنارهگیری شوروی از جنگ افغانستان و توافق با آمریکا با هدف محدود کردن جنگافزارهای هستهای از تغییر عملی در رویکرد اتحاد جماهیر شوروی در دوره گورباچف حکایت داشت
ورود شوروی به فرایند اصلاحات
گورباچف درست بعد از رکود اقتصادی سالهای حکومت برژنف، قدرت را در دست گرفت. او اگرچه به آرمانهای سوسیالیستی متعهد بود، ولی جبران این رکود، اصلاحات عمده و مهم را برای شوروی گریزناپذیر کرده بود. بنابراین بلافاصله بعد از زمامداری گورباچف، روند اصلاحات در اقتصاد آغاز شد؛ اصلاحاتی زیر عنوان «پروسترویکا» که اهدافی چون تمرکززدایی دولتی از اقتصاد و فرصت دادن به ابتکار بخش خصوصی را در دستور کار داشت.
انجام اصلاحات اقتصادی اما نیازمند اصلاحاتی اساسی در ساختار سیاسی حزب و فراهم شدن زمینههای سیاسی و اجتماعی بود. بنابراین اصلاحاتی ذیل عنوان «گلاسنوست» هم وارد جریان شد؛ اصلاحاتی که ترمیم رویهها و فرآیندهای سیاسی، شفافیت و فضای باز را هدفگذاری کرده بود.
انجام این اصلاحات، بر فضای شوروی تاثیر گذاشت. گلاسنوست امکان افزایش آزادی بیان و آزادی رسانهها را فراهم کرد. پروسترویکا هم تمرکزگرایی را از تصمیمات اقتصادی زدود. در کنار این اقدامات، برگزاری انتخابات آزاد برای تعیین نمایندگان کنگره خلق برای نخستین بار در کنگره سال 1986حزب کمونیست، نشانههایی از تضعیف نظام تک حزبی را نمایان کرد.
این تغییر رویکردها که در حوزه اقتصاد و سیاست داخلی به باز شدن فضا انجامیده بود، در حوزه سیاست خارجی هم کم کم نمایان شد. کنارهگیری از جنگ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان در سال 1988 و انجام دیدارهایی با «رونالد ریگان» رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا با هدف محدود کردن جنگافزارهای هستهای که به امضای پیمان «منع موشکهای هستهای میانبرد» در سال 1987یعنی در بحبوحه جنگ سرد انجامید، از تغییر عملی در رویکرد اتحاد جماهیر شوروی حکایت داشت.
این تغییر رویکرد، ملیگرایان در کشورهای اقمار شوروی را به تلاش برای استقلالطلبی ترغیب کرد. جمهوریهای حوزه دریای بالتیک در شمال کشور پیشگام استقلال شدند. ابتدا لتونی، لیتوانی و استونی از شوروی جدا شدند و روندی آغاز شد که به سرعت به دیگر کشورهای اقمار شوروی در چارچوب پیمان ورشو تسری پیدا کرد.
تشدید این روند واگرایانه و افزایش خطر فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی، ملیگرایان این کشور را وارد میدان کرد. در اوت 1991 تندروهای مارکسیست - لنینیست کودتای ناموفقی را علیه گورباچف انجام دادند. حزب کمونیست پس از کودتای اوت ممنوع اعلام شد. نتیجه اینکه در 25 دسامبر 1991، گورباچف استعفا داد و اتحاد سوسیالیستی جماهیر شوروی از هم پاشید.
رهبران بسیاری از کشورهای غربی گورباچف را به عنوان مرد صلح و پایاندهنده جنگ سرد ستودهاند اما پایان روسیه کمونیستی هنوز در ذهن برخی شهروندان روسیه به چشم خاطرهای ناخوشایند نگریسته میشود
به دنبال انحلال اتحاد جماهیر شوروی «بوریس یلتسین» رئیس حزب در مسکو، با استفاده از این موقعیت در مقابل کودتا ایستاد، تظاهرکنندگان را دستگیر کرد و در ازای آزادی گورباچف، تقریبا همه قدرت سیاسی او را تصاحب کرد.
ایدهای که گورباچف کنار نگذاشت
گورباچف پس از استعفای خود، بنیادی تحت نام خود راه اندازی کرد، منتقد جدی بوریس یلتسین و ولادیمیر پوتین روسای جمهوری روسیه شد و برای تبلیغ جنبش سوسیال دموکراتیک روسیه یعنی همان ایدهای که اصلاحاتش را بر مبنای آن استوار کرده بود فعالیت کرد. او میخواست اصول سوسیال دموکراسی را در نظام سیاسی شوروی پیاده کند.
گورباچف را به حتم میتوان یکی از تاثیرگذارترین رهبران جهان در نیمه دوم قرن گذشته دانست. رهبران بسیاری از کشورهای غربی گورباچف را به عنوان «مرد صلح» و پایاندهنده جنگ سرد ستودهاند. او جوایز و نشانهای متعددی از دولتها و دانشگاهها دریافت. از جمله در سال 1990 برنده جایزه صلح نوبل شد. اغلب غربیها با احترام از او یاد میکنند.
با این حال در روسیه مواضع دوگانهای در مورد او وجود دارد. پایان روسیه کمونیستی هنوز در ذهن برخی شهروندان روسیه به چشم خاطرهای ناخوشایند نگریسته میشود. مصائب اقتصادی پس از فروپاشی شوروی به عنوان تبعات اصلاحاتی که او آغاز کرد هم روی ذهن روسهای قدیمی سنگینی میکند. از دید بسیاری از ناظران، هدف گورباچف این بود که حزب کمونیست اتحاد شوروی را متحد نگاه دارد، اما آن را بیشتر به سوی سوسیال دموکراسی سوق دهد. اما وجود تناقضات زیاد در برنامه او، سرانجام کمتر قابل انتظاری را برای اتحاد شوروی رقم زد.