شنبه 3 آذر 1403

یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها...

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها...

گروه جامعه خبرگزاری فارس - مریم شریفی؛ شنیده بود برای اینکه شبیه شهدا شود، باید از هرچه غیر خدا و رضایت اوست، دل بکند. پس، تمرین اخلاص، شد مشق شب و روزش در همه کار‌ها. می‌دانست برای اینکه مهر قبولی بخورد پای کارنامه زندگی‌اش، هیچ چیز مثل نماز اول وقت، عیار نمراتش را بالا نمی‌برد. پس، صدای اذان که بلند می‌شد، به مهم‌ترین کار‌ها می‌گفت: نماز دارم! شنیده بود برای اینکه همنشین فرشته‌ها شود، باید همین‌جا روی زمین، فرشته‌وار زندگی کند و دلش بتپد برای عاقبت‌بخیری همنوعانش. و آشنایی با پویش «فرشتگان سرزمین من»، یکی از آن موقعیت‌هایی بود که کمک کرد آبدیده و لایق شود در این مسیر پر فراز و نشیب.

از روزی که اسم «فائزه رحیمی» وارد فهرست نورانی شهدا و خودش همنشین فرشته‌ها شد، 18روز می‌گذرد. این روز‌ها اگر از احوال دوستانش خواسته باشید، حیرانند میان غم و شادی. یکی از جمع‌شان کم شده که جای خالی‌اش، نیشتر می‌زند به قلبشان اما عاقبت‌بخیری‌اش، شده مرهم دل و چراغ راهنمایشان. حالا برای اهالی پویش فرشتگان سرزمین من که فائزه، یک سال پایانی عمرش را در کنار آن‌ها و با دغدغه ترویج فرهنگ عفاف و حجاب گذراند، رفیق شهیدشان یک الگوست. پیش چشم آن‌ها بود که در کمال گمنامی و بی‌ادعایی، قبای شهادت بر تن فائزه، اندازه شد و حالا، همه آن‌ها مصمم‌اند به ادامه راه او. در سومین هفته بعد از حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان، با گفت‌و‌گوی ما با اهالی پویش فرشتگان سرزمین من همراه باشید تا از زاویه دیگر، با شهیده فائزه رحیمی آشنا شوید.

شهیده «فائزه رحیمی» در اجرای شب یلدا در پویش «فرشتگان سرزمین من»/ نفر چهارم از سمت چپ

دختری که همیشه پای کار بود «فائزه حدود 2سال قبل از طریق فضای مجازی با پویش «فرشتگان سرزمین من» آشنا و به جمع ما ملحق شد. دختر محجوب و بی‌سر و صدایی که موقع کار، همیشه یکی از اعضای فعال گروه بود. دغدغه‌مندی فائزه نسبت به پویش و اهداف آن، بعد از اغتشاشات پارسال، خیلی بیشتر شد و از آن زمان در اکثر اجرا‌های ما شرکت می‌کرد. آنقدر فعالیت‌هایش پر‌رنگ شده بود که با وجود مشغله‌هایی که هم در دانشگاه خودشان و هم در مدرسه‌های محل خدمتش داشت، هرطور شده کلاس‌هایش را هماهنگ می‌کرد تا به برنامه‌های ما برسد. با همین نگاه، در اجرا‌های شب یلدا، روز مادر و سالگرد شهادت سردار سلیمانی، یکی از چهره‌های فعال گروه شد و حالا خاطرات همان اجرا‌ها، نام و یاد فائزه را برای ما خاص‌تر می‌کند.»

فائزه در حال پخش کردن شکلات در میان مسافران و کارکنان مترو در حاشیه یکی از اجراهای پویش

«سیده ریحانه داوود الموسوی» مکثی می‌کند و در ادامه، تصویر کامل‌تری از رفیقی که بعد از این جایش در گروه خالی خواهد بود، برایمان ترسیم می‌کند: «فائزه، یکی از اعضای مسؤولیت‌پذیر گروه ما بود و هر کاری که بر عهده‌اش گذاشته می‌شد را به طور کامل انجام می‌داد. کار‌هایی مثل هدیه دادن به مخاطبان و اجرای چالش‌های ویژه، حسابی در گروهمان طرفدار دارد و اغلب بچه‌ها با اشتیاق، داوطلب انجام این کار‌ها هستند اما برای فائزه تفاوتی نداشت مامور انجام چه کاری شود و هر کاری به او واگذار می‌کردیم، انجام می‌داد؛ حتی اگر کار ساده‌ای مثل پخش شکلات بود.»

برای فرشتگان سرزمین من قبل از ادامه داستان فائزه، کنجکاوم از پویشی بدانم که تا این حد، ذهن او را مشغول کرده و در ردیف اولویت‌های زندگی‌اش قرار گرفته بود. خانم موسوی، مدیر پویش «فرشتگان سرزمین من» در تهران هم، دستم را می‌گیرد و می‌برد به حدود یک دهه قبل و می‌گوید: «پویش فرشتگان سرزمین من، 9سال قبل به ابتکار اعضای کانال «دختران چادری» شکل گرفت؛ محفلی که با 200هزار عضو، یکی از پرمخاطب‌ترین کانال‌ها در زمینه عفاف و حجاب به حساب می‌آید. ماجرا از این قرار بود که در یک مقطع احساس کردیم جای فعالیتهای فرهنگی در زمینه عفاف و حجاب در جامعه ما خالی است. اینطور بود که 9سال قبل، در روز میلاد حضرت معصومه (س) و روز دختر، پویشی به نام فرشتگان سرزمین من را برای اجرای برخی برنامه‌های فرهنگی نو‌آورانه در این زمینه راه‌اندازی کردیم.

دامنه پویش به سرعت گسترش پیدا کرد و در همان سال اول، نه‌تنها در تهران بلکه در بسیاری از مراکز استان‌ها، اجرای آن کلید خورد. به این ترتیب که گروه‌هایی را در فضای مجازی تشکیل می‌دادیم تا در هر شهری، علاقه‌مندان به فعالیت‌های فرهنگی حوزه عفاف و حجاب را دور هم جمع کنند و بعد، همان دختران و بانوان باانگیزه، کار را به دست می‌گرفتند. نتیجه این حرکت مردمی و خودجوش، شیرین و‌امیدوارکننده بوده تا آنجا که امروز در نهمین سال فعالیت پویش فرشتگان سرزمین من، بیش از 200گروه و بیش از 10هزار عضو در سراسر کشور داریم و نمایندگان پویش در تمام مراکز استان‌ها، اکثر شهر‌ها و حتی برخی روستا‌ها فعالند. خوب است بدانید از دختران 8سال به بالا در جمع ما هستند و از همه اقشار هم، عضو داریم؛ از دانش‌آموز و دانشجو تا خانم‌های خانه‌دار و خانم‌های شاغل مثل پرستار و معلم و...»

اعضای پویش «فرشتگان سرزمین من» در هر اجرا، هدایایی به دختران جوان و بانوان تقدیم می کنند / شهیده فائزه رحیمی به همراه هدایای پویش

ماجرای یک دعوت خاص «شاید بپرسید کار ما در پویش فرشتگان سرزمین من چیست؟ ما در ایام مختلف سال و همچنین در مناسبت‌ها، پویش‌مان را در مراکز عمومی مثل مترو اجرا و تلاش می‌کنیم با برنامه‌های فرهنگی خلاقانه و جذاب، تصویری دوست‌داشتنی از حجاب به دختران و بانوانی که مخاطب‌مان هستند، ارائه دهیم. «خدا گفت تو ریحانه خلقتی». این شعار ما در پویش است و تلاشمان هم این است که «حس ریحانگی» را در میان مخاطبان‌مان انتشار دهیم. برخلاف بسیاری از گروه‌های فعال در زمینه حجاب که فقط در مناسبت‌های خاص، برنامه اجرا می‌کنند، ما در اوقات عادی هم برنامه داریم. در این زمان‌ها، به مخاطبان‌مان می‌گوییم: فقط آمده‌ایم حال دلتان را خوب کنیم. البته بخشی از رسالتی که برای خودمان تعریف کرده‌ایم هم، جهاد تبیین درباره مسائل جامعه از طریق گفت‌و‌گو‌های صمیمانه است.

*اجرای پویش فرشتگان سرزمین من به مناسبت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی (سال 1401)

در این اجرا‌ها، با دادن هدیه به مخاطبان‌، تلاش می‌کنیم با آن‌ها ارتباط برقرار کرده و محبت‌مان را به آن‌ها ابراز کنیم. ما هیچ‌وقت مخاطبان را جدا نکردیم و نگفتیم: این خانم، مذهبی است و آن یکی، نه. این خانم، باحجاب است و آن یکی، نه. بنابراین به همه مخاطبان‌مان هدیه می‌دهیم. از خانم‌های با‌حجاب با این هدیه، بابت حجاب زیبایشان تشکر می‌کنیم و خانم‌های کم‌حجاب را هم با همین شیوه ابراز محبت، به حجاب دعوت می‌کنیم. همین، مقدمه‌ای می‌شود برای گفت‌و‌گوی ما با آن‌ها و در همان گپ و گفت دوستانه، به این عزیزان می‌گوییم: شما با حجاب، کامل‌تر و زیباترید...» از واکنش‌های این مخاطبان خاص و بازخورد‌هایی که اهالی پویش از آن‌ها گرفته‌اند که می‌پرسم، مدیر پویش فرشتگان سرزمین من در تهران لبخند‌بر‌لب می‌گوید: «استقبال خانم‌ها از برنامه‌های ما واقعاً خوب بوده. آنقدر خوب که می‌توانم بگویم تقریباً بازخورد منفی نداشته‌ایم. با وجود نگرانی بعضی اطرافیان، هیچ‌وقت اتفاق نیفتاده در زمان اجرا‌های ما، اصطکاک و برخوردی میان بچه‌های ما و مخاطبان پیش بیاید و برخورد بدی ببینیم؛ حتی در اوج اغتشاشات سال گذشته.»

*چالش «نامه مادرانه»؛ نامه ای از طرف حضرت فاطمه زهرا (س) خطاب به دختران و بانوان امروز

آنچه می‌شنوی، نامه‌ای است از 1400سال قبل... «در هر اجرا براساس مناسبت‌ها، یک چالش خاص هم برای مخاطبان در نظر می‌گیریم. برای مثال، چالش هدفون و صوت. محتوای این چالش براساس مناسبت‌ها تغییر می‌کند و گاهی، یک موسیقی است. گاهی، صدای یک فرد خاص. گاهی هم، نامه صوتی از طرف آن‌ها که جای خاصی در قلبمان دارند مثل امام زمان (عج)، حضرت فاطمه (س) و... صوت موردنظر را برای مخاطب می‌گذاریم و بعد، از او می‌خواهیم نظرش را درباره محتوایی که گوش کرده، برایمان بگوید. مخاطبان در این مواقع، حال و هوای خاصی دارند. اغلب در اثر آنچه شنیده‌اند، منقلب می‌شوند. خیلی‌ها اشک می‌ریزند و... چالش تماس، دیگر چالش ما در این اجراهاست. مثلاً در روز مادر به مخاطب می‌گوییم همین حالا با مادرت تماس بگیر و روزش را تبریک بگو. اینجا هم وسط مشغله‌های روزانه، تجربه‌های جذابی برای مخاطبان رقم می‌خورد.»

اجرای چالش «تغییر» برای دختران و بانوان داوطلب

این یک بهانه است برای تغییر اما در این میان، اهالی پویش فرشتگان سرزمین من، یک موقعیت خاص هم برای مخاطبان‌شان تدارک دیده‌اند؛ موقعیتی که اسمش را گذاشته‌اند چالش «تغییر»: «بعضی خانم‌ها، حجاب را تجربه نکرده‌اند. اگر هم روسری یا شال روی سرشان انداخته‌اند، از روی اجبار یا همراهی با عرف جامعه بوده. هیچ‌وقت آن روسری را به‌عنوان حجاب نبسته‌اند که ببینند چه حسی نسبت به آن دارند، دوستش دارند یا نه، به صورتشان می‌آید یا نه و... ما در چالش تغییر، از آن‌ها می‌خواهیم این فرصت را به خودشان بدهند.

قبل از اجرای چالش «تغییر»

بعد از اجرای چالش «تغییر»

شیوه اجرای چالش هم به این صورت است که بعد از ابراز تمایل خانم‌ها، روسری را در مدل‌های مختلف برایشان می‌بندیم و بعد، دعوت می‌کنیم خودشان را در آینه نگاه کنند. آن لحظه که دختران جوان و خانم‌ها برای اولین بار با چهره با‌حجاب خودشان مواجه می‌شوند، خیلی حس قشنگی دارد. به دلیل همین چهره متفاوت و حس جدید، ما اسم این چالش را چالش تغییر گذاشته‌ایم.»

خانم موسوی، سؤالم را از نگاهم خوانده که بی‌معطلی و با لبخند می‌گوید: «چالش تغییر، یکی از جذاب‌ترین بخش‌های اجرا‌های ماست و می‌توانم بگویم تقریباً تمام واکنش‌ها نسبت به این چالش تا امروز، مثبت بوده. موارد زیادی بوده که خانم‌ها وقتی فردای آن روز یا در اجرای بعدی ما را در همان‌ایستگاه مترو می‌بینند، مراجعه می‌کنند و می‌گویند: «من در چالش تغییر شما شرکت کرده بودم. ببینید روسریم رو درست بستم؟»، «نگاه کنید؛ با همون گیره‌ای که دیروز بهم هدیه دادید، روسریم رو بستم» و...»

*چالش «تغییر» در اجرای شب یلدا

ماجرا برای بعضی‌ها اما خاص‌تر است. پویش فرشتگان سرزمین من و چالش تغییرش انگار، پیکی است که پیامی برایشان آورده. اینطور است که این جرقه، بهانه‌ای می‌شود برای رقم خوردن یک تجربه ویژه در زندگی‌شان: «بار‌ها اتفاق افتاده دختران جوان و خانم‌هایی که شال و روسری‌شان روی‌شانه‌هایشان بود را در برنامه بعدی‌مان، با‌حجاب و حتی بعضی‌ها را با چادر دیده‌ایم. مثلاً یک بار یکی از دختران جوان آمد و گفت: من یک روز که از سرزنش اطرافیان خسته شده بودم، چادرم رو کنار گذاشتم. همون روز شما رو در‌ایستگاه مترو دیدم و در برنامه‌تون شرکت کردم. بعد از اون بود که تصمیم گرفتم دوباره چادر سر کنم. من منتظر یک تلنگر بودم و برنامه شما و صحبت‌هایی که با هم داشتیم، همون تلنگر شد برام...»

شهیده فائزه رحیمی در حال صحبت با مخاطبان در یکی از اجراهای پویش فرشتگان سرزمین من

آمده‌ایم بگوییم دوستتان داریم «فائزه در تمام این برنامه‌ها مشارکت داشت؛ از دادن هدیه به خانم‌های با‌حجاب و بی‌حجاب تا اجرای چالش تغییر. فیلم‌ها و عکس‌های متعددی داریم که او را لبخند‌بر‌لب در حال بستن روسری برای دختران در چالش تغییر یا در حال صحبت کردن با مخاطبان درباره امام زمان (عج) و مسائل جامعه نشان می‌دهد.» صحبت‌های سیده ریحانه داوود الموسوی که به اینجا می‌رسد، به این فکر می‌کنم که یک دختر 20ساله، چقدر خودسازی و اعتماد‌به‌نفس داشته و تا چه حد به اطلاعات مذهبی و مهارت‌های اجتماعی مجهز بوده که بدون نگرانی از سؤالات و چالش‌های احتمالی از طرف مخاطبان، خود را در چنین موقعیت‌های حساسی قرار می‌داده؟

دستنوشته فائزه پشت عکس رهبر معظم انقلاب / نوشته ای برگرفته از یکی از کتاب های مرحوم علی صفایی حائری (عین - صاد)

بلند فکر کرده‌ام انگار که خانم موسوی در جواب می‌گوید: «فائزه، حسابی اهل مطالعه بود و درباره امور مذهبی و مسائل روز جامعه، اطلاعات خوبی داشت اما به طور طبیعی، ما هم قبل از اجرا‌هایمان، آموزش‌هایی برای اعضای گروه در نظر می‌گیریم. برای مثال، در کانال گروه در پیام‌رسان ایتا، وبینار‌هایی با موضوعات مختلف برگزار می‌کنیم. در دورهمی‌هایمان هم، درباره شیوه های برقراری ارتباط مؤثر با مخاطبان، صحبت می‌کنیم.

می‌دانید، تمام هم و غم ما این است که در این همفکری‌ها، به شیوه‌ای از رفتار و گفتار برسیم که از طریق آن، مخاطب متوجه شود ما دوستش داریم. اصل امر به معروف و نهی از منکر هم، همین است. اینکه ما به سمت فردی می‌رویم و از باب امر به معروف، نکته‌ای به او می‌گوییم، درواقع داریم به او می‌گوییم: «چون دوستت دارم و برایم مهم هستی، این نکته را به تو تذکر می‌دهم. اگر دوستت نداشتم و برایم مهم نبودی که اصلاً به طرفت نمی‌آمدم.» بچه‌های گروه در نتیجه این آموزش‌ها و همفکری‌ها، با آمادگی بیشتری وارد کار می‌شوند و هرچه بیشتر در اجرا‌ها شرکت می‌کنند، مهارت مخاطب‌شناسی‌شان هم تقویت می‌شود. اما...»

توضیحات خانم مدیر، یک اما دارد؛ یک نکته طلایی که تا امروز برای اهالی پویش فرشتگان سرزمین من، کلید باز کردن تمام قفل‌ها در این مسیر بوده: «بخش اعظم موفقیت اعضای گروه ما در ارتباط‌گیری با مخاطبان و ایجاد تأثیر مثبت بر آن‌ها، نتیجه لطف حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت معصومه (س) بوده. قبل از هر اجرا به اهل بیت (ع) توسل می‌کنیم و واقعاً هم در عمل، عنایت‌ایشان را دیده‌ایم. گاهی بعد از اینکه با مخاطبان صحبت می‌کنیم و به سؤالات آن‌ها پاسخ می‌دهیم، خودمان هم از آنچه به زبان آورده‌ایم، تعجب می‌کنیم و می‌گوییم: این را واقعاً من گفتم؟! چطور این جمله به ذهنم رسید؟!...»

*«فائزه رحیمی» و پویش فرشتگان سرزمین من در یک نگاه

دانشجومعلم شهید، رفیق ما بود... «روز 13دی، در ساعتی که حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان اتفاق افتاد، ما به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) در‌ایستگاه مترو ولی‌عصر (عج) در حال اجرای برنامه روز مادر بودیم. خبر اولیه حادثه که منتشر شد، بچه‌ها به هم ریختند. اما بزرگتر‌های گروه، مدیریت اوضاع را به دست گرفتند و تلاش کردند روحیه بچه‌ها را برای ادامه برنامه، بازیابی کنند. آن روز، چالش «نامه مادرانه» را داشتیم که صدای ضبط شده‌ای با همین موضوع برای مخاطبان پخش می‌شد. این نامه از طرف حضرت فاطمه (س) بود و خانم‌ها با هر وضعیت ظاهری می‌آمدند و داوطلبانه این نامه صوتی را گوش می‌دادند. اما نمی‌شد ذهن بچه‌ها را از حادثه گلزار شهدای کرمان جدا کرد. هرکدام تا فرصت پیدا می‌کردند، سراغ گوشی‌هایشان می‌رفتند تا از خبر‌های جدید مطلع شوند. خبر انفجار 2بمب در میان زائران و افزایش لحظه به لحظه تعداد شهدا، همه را منقلب کرده بود اما حتی در این شرایط هم، ذهن هیچ‌کدام از ما به سمت بچه‌های خودمان - از‌جمله فائزه - که برای مراسم سالگرد شهادت سردار سلیمانی به کرمان رفته بودند، نرفت. فردا صبح که یکی از بچه‌ها در گروه نوشت: «ظاهراً یک دختر دانشجومعلم هم در میان شهداست»، دلمان لرزید اما باز هم نمی‌خواستیم باور کنیم ممکن است یکی از بچه‌های خودمان هم در میان شهدا باشد...»

قطعات این جورچین، برخلاف میل اهالی پویش فرشتگان سرزمین من، لحظه به لحظه داشت کامل‌تر می‌شد و ظاهر شدن یک اسم آشنا روی صفحه گوشی‌های تلفن همراه، همان قطعه آخر بود که خط قرمز کشید روی تمام تردید‌ها: «با انتشار اسم «فائزه رحیمی» به‌عنوان یکی از شهدای حادثه، دیگر نتوانستیم آرام بگیریم. دیگر تنها راه چاره، تماس با خانواده فائزه بود. وقتی با خانه‌شان تماس گرفتم، با صدای شیون و گریه‌ای که از آن طرف خط می‌آمد، مشخص شد دانشجومعلم شهید حادثه، فائزه خودمان است... همان روز با تعدادی از بچه‌ها به منزل فائزه رفتیم و به مادرش تبریک و تسلیت گفتیم.»

شهیده فائزه رحیمی

تویی که نشناختمت... «فائزه حدود 2سال با ما همراه بود و از یک سال قبل، به طور جدی در برنامه‌هایمان مشارکت داشت. با شناختی که در این مدت از او پیدا کرده بودم، با اطمینان می‌گویم او با شهادت، به آنچه لیاقتش را داشت، رسید. اگر از من بپرسید چه ویژگی در فائزه بود که نامه شهادت او را امضا کرد، می‌گویم: اخلاص و نماز اول وقت.» مدیر پویش فرشتگان سرزمین من در تهران، مکثی می‌کند و صحبت‌هایش را با یک حسرت به پایان می‌برد: «در گروه ما، صمیمیت و محبت زیادی بین بچه‌ها برقرار است. اصلاً قاعده گروه ما این است که با بچه‌ها خیلی گرم می‌گیریم. همین باعث می‌شود اعضای جدید، خیلی زود با گروه اخت شوند. با همین رویه، من به‌سرعت اسم کوچک بچه‌ها را یاد می‌گیرم اما عجیب بود که بعد از چندین اجرا، باز هم گاهی فائزه را «فاطمه» خطاب می‌کردم. از بس که مظلوم و کم‌حرف بود و دلش نمی‌خواست دیده شود. هیچ‌وقت از خودش و کار‌هایی که انجام داده بود، حرف نمی‌زد و ما بعد از شهادتش خبردار شدیم مقاله نوشته، در کلاس نویسندگی شرکت می‌کرده و... فائزه در ذهن همه اعضای گروه، خاطرات خوبی از خودش به جا گذاشت. همیشه لبخند به لب داشت و حتی یک بار کاری نکرد که کسی از او ناراحت شود.»

فائزه در یکی از اجراهای پویش / نفر اول از سمت چپ

لبخند بزن؛ مهدی فاطمه (عج) دارد می‌بیند «اجرای نیمه شعبان 2سال قبل، اولین برخورد من با فائزه بود. آن روز یک موکب خیابانی داشتیم و فائزه با اینکه در دانشگاه کلاس داشت و مسیرش هم تا محل برپایی موکب، خیلی دور بود، خودش را به گروه رساند. خوب یادم است که حدود یک ساعت از اجرای برنامه مان گذشته بود که فائزه نفس‌نفس‌زنان رسید و با شرمندگی مدام به اعضای گروه می‌گفت: ببخشید دیر شد... این حد از دغدغه‌مندی فائزه نسبت به گروه، عجیب بود. من به شخصه اگر از صبح کلاس داشتم، آنقدر خسته می‌شدم که دیگر خیلی سختم بود سراغ کار دیگری بروم اما فائزه با وجود کلاس‌های فشرده دانشگاه، آنقدر خودش را به پویش فرشتگان سرزمین من متعهد می دانست که هرطور بود در برنامه گروهمان شرکت کرد.»

*صدای شهیده «فائزه رحیمی» در گروه گفت و گوی مجازی اعضای پویش / دیالوگ برگزیده فیلم سینمایی «غریب» از نظر فائزه

این‌ها را «الهام طاووسی»، یکی از اعضای پویش فرشتگان سرزمین من می‌گوید و در ادامه، هم‌گروهی‌اش را بیشتر معرفی می‌کند: «فائزه، خیلی نسبت به حجاب، دغدغه داشت و با تمام وجود در برنامه‌های پویش شرکت می‌کرد. ما از مخاطبان اجرا‌هایمان، بازخورد‌های بسیار خوب و مثبتی می‌گیریم اما خب طبیعی است که در آن میان، بازخورد منفی هم داشته باشیم. من اوایل که به پویش ملحق شده بودم، از همان موارد انگشت‌شمار بازخورد‌های منفی، خیلی ناراحت می‌شدم. با خودم می‌گفتم: مگه من چه کار اشتباهی انجام دادم که مخاطبم چنین واکنش بدی نشان داد؟! اما الان دیگر به این باور رسیده‌ام که من و همه اعضای پویش، فقط داریم برای شادی دل مهدی فاطمه (عج) کار می‌کنیم، برای اینکه بتوانیم کمی به جامعه اسلامی‌مان کمک کنیم. اما فائزه از همان اول، هیچ‌وقت از بازخورد‌های منفی ناراحت نمی‌شد و حتی در مقابل آن‌ها هم لبخند میزد. یعنی کاملاً مشخص بود کارش با اخلاص است.»

فائزه در یکی از اجراهای پویش در ایستگاه مترو / نفر دوم از سمت راست

تعهد به حجاب با چاشنی نماز اول وقت از اکثر آن‌هایی که مراوداتی با فائزه داشته‌اند بپرسید، می‌گویند او را با نماز اول وقتش شناخته‌اند. الهام هم، دست می‌گذارد روی همین نقطه قوت دوست عاقبت‌بخیرش: «پارسال، 2اجرای مجزا برای سالگرد شهادت سردار سلیمانی و روز میلاد حضرت زهرا (س) داشتیم و فائزه یکی از معدود بچه‌هایی بود که در هر دو اجرا شرکت داشت. خوب یادم است یکی از آن اجرا‌ها با اذان ظهر تداخل پیدا کرده بود اما خب، اغلب اعضای گروه، حواس‌شان به اجرای برنامه و صحبت با مخاطبان بود. در آن میان، فقط فائزه بود که با شنیدن صدای اذان، دنبال پیدا کردن جایی برای وضو گرفتن و خواندن نماز اول وقت بود.»

فائزه در اجرای پویش در سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی / نفر سمت راست

فائزه به سفارش حاج قاسم عمل کرد حالا 18روز است اسم فائزه وارد فهرست نورانی شهدا شده و دختر جوان و خنده‌روی پویش فرشتگان سرزمین من، همنشین فرشته‌هاست. اینطور است که اگر از احوال دوستانش جویا شوید، حیرانند میان غم و شادی: «از جای خالی فائزه، خیلی ناراحتم اما برای خودش خوشحالم که با شهادت رفت. فائزه، اخلاق‌هایی داشت که حالا هرچه بیشتر به آن ویژگی‌ها فکر می‌کنم، بیشتر به این نتیجه می‌رسم که فائزه واقعاً لایق شهادت بود. مثلاً ما یک گروه در فضای مجازی داریم که اعضای فعال پویش‌مان که بیشتر از همه در اجرا‌ها شرکت می‌کنند و زحمت می‌کشند، در آن عضو هستند. باور می‌کنید فائزه با اینکه در اکثر اجرا‌ها حضور داشت، در آن گروه عضو نبود؟! یعنی آن دختر فعال با وجود تعهد و دغدغه‌مندی‌اش نسبت به پویش، خودش را آنقدر بزرگ و مهم نمی‌دانست که بخواهد در جمع اعضای فعال پویش قرار بگیرد! بس که این دختر، تمام کار‌هایش مخلصانه بود و دلش نمی‌خواست خودش را نشان بدهد. آن کاری که احساس می‌کرد وظیفه‌اش است را انجام می‌داد، بدون اینکه تلاش کند دیگران آن را ببینند. درست همان که حاج قاسم می‌گفت؛ «تلاش نکنید دیده شوید. کسی که باید ببیند، می‌بیند...»

شهیده فائزه رحیمی

می‌خواهم معلم شوم و راه فائزه را ادامه دهم «مسؤولیت‌پذیری و دغدغه‌مندی فائزه نسبت به جایگاه معلمی‌اش، زبانزد بود. ما یک گروه گفت‌و‌گو برای اعضای پویش فرشتگان سرزمین من داریم که در آنجا با هم صحبت و همفکری می‌کنیم. آنجا فائزه گهگاه فایل صوتی می‌فرستاد و درباره ایده‌ای که در زمینه تدریس داشت، حرف می‌زد و می‌پرسید: «بچه‌ها! نظر شما درباره این حرکت در مدرسه چیه؟ به نظرتون دانش آموزان با این رفتار من، جذب میشن؟ با این شیوه، می‌تونم به درس علاقه‌مندشون کنم و تاثیر مثبت روی اون‌ها بذارم؟»

یادگاری اعضای پویش «فرشتگان سرزمین من» بر سر مزار شهدیه فائزه رحیمی

الهام طاووسی که دانش‌آموز سال آخر دوره متوسطه دوم است، بعد از شهادت فائزه، تصمیم مهمی برای ادامه مسیر زندگی‌اش گرفته. او که عهد کرده نگذارد راه دوست شهیدش ناتمام بماند، صحبت‌هایش را اینطور به پایان می‌برد: «از‌آنجا‌که فائزه، 2سال از من بزرگتر و دانشجوی دانشگاه فرهنگیان بود، هم‌صحبتی با او برای من که امسال کنکوری هستم، خیلی مغتنم بود. بنابراین خیلی درباره دانشگاه فرهنگیان و شرایط قبولی در آن از فائزه سؤال می‌کردم. یک بار در صحبت‌هایی که داشتیم، از من پرسید: به معلمی علاقه داری؟ گفتم: به نظر من، مقام معلم تا آنجاست که می‌توانی انسانی که دانش‌آموز توست را با آموزش‌هایت، هم به قهقرا ببری و هم به اوج برسانی. به همین خاطر، دوست دارم معلم شوم... حالا بعد از شهادت فائزه، تنها هدفم از درس خواندن، این است که معلم شوم و ان‌شاء‌الله راه او را ادامه دهم.»

*برای اطلاع از اجراهای پویش «فرشتگان سرزمین من»، به کانال Clad_girls@ در پیام‌رسان ایتا مراجعه کنید.

پایان پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

خبر خوب

شهیده فائزه رحیمی حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان پویش فرشتگان سرزمین من کانال دختران چادری چالش تغییر این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 2
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 3
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 4
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 5
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 6
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 7
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 8
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 9
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 10
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 11
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 12
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 13
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 14
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 15
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 16
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 17
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 18
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 19
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 20
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 21
یکی از «فرشتگان سرزمین من» رفت پیش فرشته‌ها... 22