شنبه 3 آذر 1403

آرایش جنگی

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
آرایش جنگی

امر کردن و انجام دادن قرآن‌سوزی توسط «نامتعادل‌ها» اگرچه حیله شیطانیِ استکبار جهانی برای فرار از پاسخگویی به سؤالات اساسی است ولی نشانه اصلی زوال تمدنی و زبونی و ذلت آنها در مواجهه منطقی با اسلام است.

به گزارش مشرق، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد، حادثه‌ای تلخ و توطئه‌آمیز و خطرآفرین است. اشد مجازات برای عامل این جنایت مورد اتفاق همه علمای اسلام است، دولت سوئد نیز باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار، در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملت‌های مسلمان و بسیاری از دولت‌های آنان را به سوی خود جلب کرده است. وظیفه آن دولت آن است که عامل جنایت را به دستگاه‌های قضایی کشورهای اسلامی تحویل دهد. توطئه‌گران پشت‌صحنه نیز بدانند که حرمت و شوکت قرآن کریم روز به روز افزون‌تر و انوار هدایت آن درخشان‌تر خواهد شد؛ امثال این توطئه و عاملان آن، حقیرتر از آنند که بتوانند جلوگیر این درخشش روزافزون باشند. والله غالب علی اَمرِه.(سیدعلی‌خامنه‌ای -31 تیرماه 1402)

چند روزی است که وارد ماه محرم شده‌ایم و در هوای سید شهیدان، نفس تازه می‌کنیم. درود خدا و خوبان و ما نثار و نصیب حسین و فرزندان و یاران باوفایش و به‌ویژه عباس علمداری که اگر از حیات دنیوی بهره‌ای جز شنیدن نام و شناخت مرامش نداشتیم کافی بود که بگوییم خدایا شُکرت که عمرم هدر نشد. رفیق خوبم؛ نمی‌دانم با من موافقی یا نه که اگر حسین نبود زندگی نقاشی بی‌رنگ بود و صورت بی‌چشم؛ قفسی بی‌در بود و بغضی که وا نمی‌شد. داغی که سرد نمی‌شد بود و فریاد در خوابی که شنیده نمی‌شود. چشم می‌دید و گوش می‌شنید و عقل می‌فهمید و زبان می‌چرخید ولی افسرده عمیق را از این نعمات چه سود؟ و زندگی کلاف سردرگمی بود که سررشته آن پیدا نمی‌شد.

باید خدایی را شکر کرد که ما را با حسین و راه عزتمندانه او آشنا کرد و ما اکنون به حسینی مؤمنیم که تکلیفمان را مشخص کرده و راهمان را مشخص نموده است. اگر سربلند جهانیم به خاطر ایمانی است که به راه او داریم و ما را به نام آزادگی او می‌شناسند و این چیزِ کمی نیست. همین آزادگی کیمیای دورانی است که می‌گذرانیم. وقتی فرمود: «ای شیعیان آل ابی‌سفیان، اگر دین ندارید پس در دنیایتان آزاده باشید» غیر از نصیحت دشمنان، معرفی آنان نیز هست. گروهی دین ندارند ولی شیطنتی هم ندارند. می‌شود با آنها مراوده کرد و معامله نمود. مثل برخی کشورهای کمونیستی که با جمهوری اسلامی رابطه خوبی دارند و کم‌فهمان، متلک می‌گویند که چرا با آمریکا و برخی کشورهای اروپایی با وجودی که مسیحی‌اند، دشمنید ولی با فلان کشورها نه؟

درک اینان از دین مثل فهمشان از سیاست، اندک است و همین بضاعت کم، مانع دیدن حقایق می‌شود. برخورد مقتدرانه ولی دوستانه را نمی‌بینند و دوستی بدون ظلم کردن و پذیرفتن ظلم را نیز نمی‌فهمند. گروهی از اینان به بهانه تنش‌زدایی، تا توانستند در مقابل ستمِ ستمکاران کوتاه آمدند و نمی‌دانستند تکیه کلام لوس «تنش‌زدایی» که در دهان می‌چرخانند، واژه ابداعی «تنش‌زاهاست» برای ساده‌لوحان. برخی دیگر با استدلال کودکانه اسلام رحمانی، به ظلم ظالمان تمکین کردند و در مقابل تدبیرشان می‌خندیدند و وا می‌دادند. گروهی هم می‌دیدند و سکوت می‌کردند و گروه دیگری چهره خونخوار کدخدا و ملکه عفریته را بزک کردند و گروهی دیگر دست مردان قوم خود را بستند و... در اصل، تفاوت می‌کند کسی که در مکتب حسین پرورش یافته باشد با کسی که در مجلس دیگران گنده شده است.

بدانیم که غیر اصحاب یزید، ساکتان و راضیان و بزک‌کنندگان و زمینه‌سازان هم جزو دشمنان امام حسین و از جمله ملعونین ابدی هستند. و سکوت، غیر از تأیید و ترس و تمکین، نشانه نفاق هم هست.

جمله معروف «همه زمین‌ها کربلا و همه روزها عاشوراست» به معنی جریان داشتن خوبی و بدی و سریان داشتن کینه بدها از خوب‌هاست که تا قیامت ادامه دارد. و دشمن بودن با مخالف یا منتقد بودن متفاوت است. مخالف و منتقد را می‌شود مدارا و مدیریت و تحمل کرد ولی دشمنان را ابتدا باید شناخت و سپس، چاره اندیشید. پس از آنکه سال‌ها پیش طرح «گفت وگوی تمدن‌ها» توسط رئیس‌جمهور ایران در سازمان ملل مطرح شد، بی‌درنگ آنها که به جای بوییدن گل، آن را می‌جوند، ایران را محور شرارت نامیدند و اعلام کردند. نتیجه اشتباه گرفتنِ دوست و منتقد و مخالف و دشمن از هم، همین می‌شود که به جای تقویت دوستان و یافتن منطق صحیح اقناع مخالف و اصلاح و پیشرفتی که منتقد را مجاب کند، سال‌ها هزینه صرف شود برای دوست کردن دشمن.

چند هفته‌ای است که بدون دلیل ظاهری، دولت سوئد دچار مرض توهین به مقدسات اسلامی شده و چندین نوبت است که با حمایت از چند بیمار روانی، که مملو از جهل و حماقت و عقده‌اند «قرآن‌سوزی» علیه عقل و قرآن اعلام جنگ کرده است. سوئد، جزو همان تمدنی است که غرب‌رفته‌هایی که غربزده شده‌اند و به جای تعمق، محو ماتیک وکراوات و WOW، هستند، همیشه از آن به عنوان کشوری پیشرفته یاد می‌کنند که حقیقت هم دارد. مظاهر تمدن و رفاه آنچنان مهیاست که ظاهربینان را فرصتی برای دیدن باطن نمی‌ماند و متوجه مخارج نمی‌شوند و قرار هم همین است که با دیدن رنگ و لعاب، اصل جنس پنهان بماند و کسی از پیشینه این بازار مکاره و این جنگل منظم نپرسد. مثل همین اکنونی که همان سنخ غربزده‌ها جرأت و توان پرسیدن این را ندارند که تمدنی که پیوسته از احترام به آزادی بیان و عقیده و مردم صحبت می‌کند چرا رفتاری چنین خشن و سیستمی و بدوی از خود نشان می‌دهد؟

شعار اشتباه «عیسی به دین خود، موسی به دین خود» فقط برای تخطئه امر به معروف و نهی از منکر بود که در دهان دهن‌بینان افتاده است؟ تئوریزه کردن فحش و توهین و تحریک ادیان و اعتقادات، در تمدنی که بهشت فرقه‌ها و نحله‌ها و مهد دموکراسی است، تمدن است؟ تفکر شروری که هرگز نمی‌تواند ذات پلید و نیت کثیف خود را پشت رژ و پاپیون بپوشاند و دائم آتش می‌افروزد، در ایجاد جنگ تمدنی و ادیانی به دنبال چیست؟ چه اتفاقی افتاده که باید توجه جهان به جای دیگری جلب و جمع شود؟ بی‌ثباتی بی‌سابقه شش ماه اخیر رژیم صهیونی یا آشفتگی چندین ساله فرانسه یا ابتلای آمریکا به حاکمان گیج یا ناامیدی از پادشاهی بریتانیا یا بی‌نتیجه ماندن تقابل غرب با روسیه یا برخورد کشتی تایتانیک تمدن غرب با صخره واقعیات است که سوئد را سوپاپ پرصدای این تمدن به آخر رسیده کرده است؟ یا سوت آخر تقابل غرب با تمدن نوین اسلامی است که نتیجه تلخ شکست را به آنان تفهیم کرده است؟

انسان امروز حق دارد بپرسد که دستاورد تمدن غرب، غیر از تأمین رفاهیات گران برای شهروندان افسرده خود چه بوده است؟ آنها که با خون و خشونت و تجاوز و قتل عام، به ادکلن و پاپیون رسیدند و به نام علم، انسان را تحقیر کرده و او را حیوانی از نسل میمون معرفی می‌کنند و برایش باغ وحش منظم ساخته و آغل آذین کرده‌اند، چگونه مسیر را طی کردند که با ارتجاع توانستند به دستاورد هزاران سال پیش قوم لوط و عاد و ثمود برسند؟ جوان امروز مقایسه می‌کند که تمدن اسلامی که قرآنش به انسان کرامت و آزادی و عزت هدیه می‌دهد و او را به تفکر امر می‌کند ارجح است یا تمدنی که با ادعای گزافش اکنون توانسته اعمال قوم لوط را قانونی کند و برای آنها پرچم رنگین کمانی بسازد؟ اسلامی که نه ظلم می‌کند و نه ظلم می‌پذیرد متعادل است یا تفکر شروری که یا آدم می‌کشد یا کتاب می‌سوزاند و یا فحش می‌دهد؟

امر کردن و انجام دادن «قرآن‌سوزی» توسط «نامتعادل‌ها» اگرچه حیله شیطانیِ استکبار جهانی برای فرار از پاسخگویی به سؤالات اساسی است ولی نشانه اصلی زوال تمدنی و زبونی و ذلت آنها در مواجهه منطقی با اسلام است. ای کاش می‌توانستند بفهمند، سوزاندن قرآن، نه آسیبی به قرآن می‌زند و نه عمر به آخر رسیده آنها را زیاد می‌کند، بلکه تنها این تمدن را با ساکتان و راضیان و بزک‌کنندگان و زمینه‌سازانش در کنار اقوام عذاب شده تاریخ، عبرت خلق خواهد کرد و اگرچه دیر است ولی ای کاش در آن تمدن انسان‌های عاقلی بودند که برایشان تاریخ بخوانند و پیشینه‌هاشان را مرور کنند تا دلیل بدبختی و سردرگمی امروزشان را بفهمند و ای کاش نمرود هم می‌دانست که آتش، ابراهیم‌ها را نمی‌سوزاند و تیر نمرود به آسمان نمی‌رسد و گاهی خدا، متکبرهای احمق را با یک پشه می‌پیچاند و می‌کُشد.