یک‌شنبه 23 دی 1403

آیندگان می‌توانند شما را دانلود کنند!

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
آیندگان می‌توانند شما را دانلود کنند!

«مرگ» با همه پررمز و راز بودن و ابهاماتش، با همه نادانسته‌ها و پرسش‌هایی که روی دست بشر گذاشته اما در یک نکته خیلی صریح و شفاف است و با هیچ کسی شوخی ندارد: «مردگان هرگز به زندگی برنمی‌گردند».

قدس نوشت: «مرگ» با همه پررمز و راز بودن و ابهاماتش، با همه نادانسته‌ها و پرسش‌هایی که روی دست بشر گذاشته اما در یک نکته خیلی صریح و شفاف است و با هیچ کسی شوخی ندارد: «مردگان هرگز به زندگی برنمی‌گردند». البته در مطلب امروز قرار نیست درباره مسائل ماورایی، زندگی پس از مرگ و آموزه‌های دینی حرف بزنیم. حرف بر سر این است که با وجود قطعیت درباره زنده نشدن مردگان در دنیای فانی، علم هنوز کاملاً بی‌خیال ماجرا نشده و تلاش می‌کند همه راه‌های احتمالی برای برگرداندن مردگان به زندگی را بررسی کند.

10 دقیقه صبر کنید وقتی هر آدم عاقلی باور دارد که آدم مُرده، زنده نمی‌شود، پس دانشمندان دارند برای چه تلاش می‌کنند؟ مقصر برخی شواهد عینی و علمی هستند که به وسوسه زنده کردن مردگان دامن می‌زنند. مثلاً پدیده‌ای که در پزشکی به «اثر لازاروس» معروف است، نوعی خود احیایی به شمار می‌رود و در طول تاریخ پزشکی و غیرپزشکی بارها و بارها اتفاق افتاده است. یعنی فردی دچار ایست قلبی می‌شود، عملیات احیای قلبی هم جواب نمی‌دهد و درنهایت تلاش پزشکان بی‌ثمر مانده و مرگ فرد اعلام می‌شود. بقیه ماجرا را هم که می‌دانید، ملحفه سفید و... خبر دادن به همراهان و وابستگان متوفی و تمام. اثر لازاروس نشان داده براساس شواهد بسیار زیاد حدود 10 دقیقه پس اعلام مرگ، امکان یکباره زنده شدن فرد وجود دارد. البته «گجت نیوز» می‌نویسد موارد بیشتر از 10 دقیقه هم وجود داشته است. مثلاً «لورِن کانادِی» به مدت 24 دقیقه از لحاظ بالینی مرده بود و سپس به زندگی برگشت. برخی افراد حتی تا 27 دقیقه بدون هیچ ضربان قلبی زنده مانده‌اند. فراتر از این‌ها «کارول برادرز» بود که به دلیل ایست کامل قلبی مرگش اعلام شد اما 30 تا 45 دقیقه بعد، قلبش دوباره به طور خودبه‌خود شروع به تپیدن کرد و بازهم فراتر ماجرای زنده شدن افراد در گور یا سردخانه است که ساعت‌ها پس از مرگ به زندگی برگشته‌اند. شکی هم نیست که برخی از این موارد را می‌توان به خطا و قصور در تشخیص و اعلام قطعی مرگ ربط داد، اما دانشمندان می‌گویند حتی در صورت کنار گذاشتن موارد تشخیص غلط، بازهم آمار آنچه باقی می‌ماند، این امیدواری را در آن‌ها ایجاد می‌کند که به معکوس کردن روند مرگ فکر کنند.

لطفاً من را منجمد کنید «کریونیک» یا سرمازیستی را درباره‌اش خیلی شنیده‌اید. همان منجمد کردن افرادی که به دلیل بیماری یا ضایعه غیرقابل درمان مُرده‌اند، به امید اینکه هر وقت درمانی برای عامل مرگ پیدا شد، فرد را از انجماد خارج کرده و به زندگی برگردانند. به عنوان مثال بازیکن بیسبال به نام «تد ویلیامز» در سال 2002 درگذشت و سر او را با جراحی جدا و به صورت کریونیک منجمد کردند. منطق پشت عمل هم این است که در آینده با فناوری‌ها و روش‌هایی که اکنون در دسترس نیستند، شاید بتوانند او را زنده کنند. برای این کار شرکت‌هایی هم راه افتاده که خدمات «حفظ انجمادی» را به مشتریان مرده ارائه می‌کنند! بیشترمشتری‌ها هم از فعالان بخش فناوری هستند و توانایی مالی لازم برای تلاش در حفظ مغز خود پس از مرگ را دارند. در برخی موارد، حفظ انجمادی فقط شامل مغز می‌شود. خیلی از این افراد تمایل دارند فقط مغزشان حفظ شود. باورشان هم این است که در آینده می‌توانند بدن جدیدی برایشان دست و پا کنند یا حتی به صورت مجازی به زندگی برگردند. در سال 2016، شرکتی به نام BioQuark پیشنهاد آزمایش‌هایی را ارائه داد که شامل تزریق سلول‌های بنیادی به نخاع بیمارانی بود که دچار مرگ مغزی شده بودند. قرار بود فرایند را با تحریک الکتریکی اعصاب، درمان با لیزر و تزریق پروتئین ترکیب کنند. اغلب محافل علمی به‌شدت این ایده را مورد انتقاد قرار دادند. از آن سو، نشان داد افراد با پول و امکانات کافی، به آزمایش عجیب‌ترین ایده‌ها برای غلبه بر مرگ علاقه نشان می‌دهند. در سال 2019، پژوهشگرانی در دانشگاه ییل توانستند برخی از عملکردهای سلول‌های مغزی یک خوک را که چهار ساعت مرده بود، بازیابی و جریان خون و فعالیت سلولی نمونه را ثبت کنند. البته این به معنای بازگرداندن خوک به زندگی نبود. سه سال بعد آزمایش دیگری روی خوک‌ها انجام دادند و این بار از دستگاهی استفاده کردند که برای گردش خون و سایر مایعات در بدن طراحی شده بود. در این آزمایش، اندام‌هایی که برای چندین ساعت مرده بودند، نشانه‌هایی از ترمیم بافت نشان دادند، اما مانند آزمایش قبلی، این خوک‌ها به شکلی که نشان دهد از مرگ بازگشته‌اند، احیا نشدند. پس چیزی شبیه به آگاهی یا هوشیاری بدست نیامد.

جاودانگی مجازی این تجربه‌های منجر به شکست و همچنین مخالفت‌هایی که با تلاش برای زنده کردن مردگان وجود داشت سبب شد دانشمندان از فاز مسائل زیست‌شناسی بیرون بیایند و به علوم رایانه متوسل شوند. یعنی ایده زنده نگه‌داشتن تمام ذهن و کنش‌های مغزی انسان روی یک رایانه و بدون نیاز به وجود بدن! اگرچه این ایده که مغز انسان را بشود دربست دانلود و جایی نگهداری کرد از حیث نظری و با توجه به توانایی‌های رایانه‌ها امکان‌پذیر به نظر می‌رسد اما واقعیت این است که فرایند عملی کار، بسیار پیچیده‌تر از این حرف‌هایی است که زدیم. دانشمندان فکر می‌کنند شاید انسان بتواند این مفهوم را در سال 2045 به واقعیت پیوند بزند. چون مغز انسان حدود 2/5میلیون گیگابایت حافظه دارد و باید چند هارد دیسک بزرگ را به هم متصل کنیم تا این مقدار حافظه را بدست آوریم. ذهن انسان البته بیشتر از داده‌های خام است. «شما» بودنِ شما به چگونگی عملکرد کل ذهن و استفاده از آن خاطرات بستگی دارد. شما 125 تریلیون سیناپس در قشر مغزی خود دارید که تنها در این بخش از مغز شما فعال هستند و شما را به آنچه هستید تبدیل می‌کنند. مغز شما احتمالاً میلیون‌ها میلیارد از این سیناپس‌ها را در خود جای داده است. ضمن اینکه شخصیت شما تنها نتیجه عملکرد مغز شما نیست. ترکیب‌های شیمیایی و هورمون‌ها تأثیر زیادی بر نحوه عملکرد مغز، خلق‌وخو، شخصیت، حافظه و تمام جنبه‌های دیگر شما دارند. حالا اگر شما فقط یک مغز باشید و به بدنی که تمام این هورمون‌ها و مواد شیمیایی را تولید می‌کند دسترسی نداشته باشید، آیا می‌توانید در یک فضای مجازی واقعاً همان «خودتان» باشید؟ ماجرا از اینجا، به بحث شبیه‌سازی انسان و محدودیت‌های اخلاقی آن ربط پیدا می‌کند. این مقوله هم ضمن داشتن مخالفان خیلی زیاد در میان دانشمندان و متفکران با هزار جور اما و اگر روبه‌رو است. مشکل فعلی با شبیه‌سازی مغز این است که ما به سختی می‌توانیم یک مغز موش را شبیه‌سازی کنیم، چه برسد به یک مغز انسانی که نورون‌ها، سیناپس‌ها و تمام اتصالاتش هزاران برابر پیچیده‌تر هستند. اصلاً بیایید تصور کنید که انسان همه این مشکل‌ها را حل کرد و موفق شد 200 یا 300 سال بعد شما را دانلود کند، در این صورت ذهن شما همچنان متعلق به شماست، اما اختیارتان در دست دانلودکنندگانتان است! شما هیچ بدنی ندارید، نمی‌توانید جایی بروید یا کاری انجام دهید مگر اینکه در دنیای مجازی باشد و احتمالاً تحت اختیار کسی که کنترل سخت‌افزار شما را در دست دارد. این روش برای زنده کردن مردگان ترسناک نیست؟ این پرسش‌ها هم وجود دارد که آیا این زنده شدن و جاودانگی دیجیتال واقعاً جاودانگی است؟ اگر شما فقط ذهن خود را در یک ماشین نگهداری کنید، آیا بازهم انسان محسوب می‌شوید؟ همه این نظریه‌ها فعلاً روی کاغذ هستند و اگر روزی به واقعیت بپیوندند، همه ایده‌ها و روش‌های دیگری که برای زنده کردن مردگان اشاره کردیم، در مقایسه با جاودانگی مجازی محو خواهند شد. یعنی واقعیت این است که انسان باید زنده شدن فیزیکی مردگان را فراموش کند و بگذارد برای خدا و روز قیامت. به جایش به جاودانگی مجازی بیندیشد که حداقل شاید بتواند کاری کند تا ذهن ما همیشه وجود داشته باشد و نمیرد.