از مهران مدیری پای درخت گردو تا شهاب حسینی در ینگه دنیا
با تماشای فیلمهای روز چهارم، جشنواره امسال هم تقریبا به نیمه خود نزدیک می شود. با این فرض که نیمی از فیلمهای مهم جشنواره هنوز نمایش داده نشده اند، میتوان امیدوار بود که جشنواره سی و هشتم برخلاف انتظار فیلم خوب کم نداشته باشد. این درحالیست که چندتایی از فیلمهای مطرح امسال هم به دلایل مختلف به جشنواره نرسیده اند. بنابراین اگر اهل سینما رفتن باشید تقریبا هر ماه یک فیلم خوب برای تماشا میتوانید پیدا کنید.
متاسفانه سالهاست که بر اساس فیلمهای به نمایش در آمده در جشنواره نمیتوان تصویر دقیقی از وضعیت سینمای ایران در سال بعد بدست آورد. چرا که در دهه گذشته برخلاف دهه هفتاد و اوایل هشتاد، نمایش یک فیلم در جشنواه شرط اکران آن در سال بعد نیست. زمانی این قانون وجود داشت که تنها فیلمهای نمایش داده شده در جشنواره، اجازه اکران در سال بعد را پیدا می کردند. به همین خاطر اهالی مطبوعات براساس فیلمهایی که در سینمای رسانههای گروهی به نمایش در میآمد تصویر دقیقی از شرایط کلیت سینمای ایران در سال بعد بدست میآوردند.
به هرحال قوانین شرکت در جشنواره و نسبت آن با اکران تغییر پیدا کرده حالا دیگر جشنواره ویترن اصلی سینمای ایران محسوب نمیشود و صاحبان خیلی از فیلمها به دلایل مختلف ترجیح می دهند فیلمشان در جشنواره حضور نداشته باشد؛ برخی برای اینکه بی سرو صدا فیلمشان را مستقیم روانه اکران کنند و حاشیه های پیشا نمایشی گریبان فیلمشان را نگیرد؛ برخی برای اینکه خیلی زود فیلمشان را اکران کنند و سرمایهای که پای تولید فیلم گذاشتهاند، یک سال یا بیشتر خواب نداشته باشد و... شاید جالب باشد که بگوییم هنوز برخی از فیلمهای به نمایش در آمده در جشنواره سی و هفتم (سال پیش) روی پرده نرفته اند و با توجه به تولیدات امسال سینمای ایران، بر این تعداد افزوده نیز میشود. عدم تناسب ظرفیت اکران و میزان تولید در سینمای ایران نیز یکی از معضلاتی است که در سینمای ایران همیشه وجود داشته و با تغییر قوانین اکران و رابطه آن با جشنواره نیز این معضل همچنان به طور جدی پابرجاست.
با این اوصاف جشنواره فیلم واقعا فرصتی است برای تماشای برخی فیلمها که بعدا معلوم نیست کی امکان روی پرده رفتن داشته باشند. البته در روز چهارم جشنواره فیلمهایی به نمایش در آمدند که بعید است در این زمینه مشکل خاصی داشته باشند.
***
شهاب حسینی یکی از مطرح ترین بازیگران سینمای ایران در دهه اخیر بوده، صرف نظر از محبوبیت او در میان مخاطبان عام سینما و تلویزیون، به واسطه شانس حضور در آثار اصغر فرهادی مهمترین جایزه بین المللی تاریخ سینمای ایران را در حوزه بازیگری بدست آورده که همان نخل طلایی است که برای بازی در فیلم «فروشنده» از جشنواره کن بدست آورد.
شهاب حسینی چند سالی است که به نیت زندگی و همچنین کارتولید فیلم راهی آمریکا شده و «آن شب» نخستین فیلم بلند کورش آهاری حاصل همکاری استودیو ماموت پیکچرز آمریکا و ندای هفت آسمان (استودیوی فیلمسازی به شهاب حسینی) است.
ژانر وحشت در سینمای ایران همیشه با مشکلات جدی روبرو بوده، این ژانر به دلیل نسبتهای درونی که با خاستگاه فرهنگی غیر ایرانی اش دارد، همیشه در جغرافیای ایران با مشکلات جدی روبهرو بوده است. اگر بخواهیم فیلمی با هویت در ژانر وحشت و برخوردار از هویت بومی ایرانی بسازیم باید سراغ بن مایههای عناصر سازنده ترس برآمده از فرهنگ ایرانی برویم که کار چندان راحتی به نظر نمی رسد، که اگر بود تا بحال نمونه موفق سینمای ایران در این حوزه، فیلمی در سطح شب بیست و نهم (حمید رخشانی) نبود که آن هم سی و چند سال پیش ساخته شده بود.
شهاب حسینی و همکارانش در «آن شب» برای اینکه با چنین معضلی روبه رو نباشند منطقی ترین تصمیم را گرفته اند که آن هم ساخت فیلمی در ژآنر وحشت با رعایت استاندارهای سینمای غرب و برخوردار از همان زمینه فرهنگی است. تنها نشانههای مرتبط با ایران آن نیز غیر از ملیت ایرانی / امریکایی برخی از عوامل سازنده آن، تبار ایرانی برخی شخصیت های حاضر در قصه است که آن هم نقش و اهمیتی در قصه ندارد، مثلا اگر این شخصیت ها مهاجرانی از کشور چین در آمریکا بودند تغییر محسوسی در فیلم به وجودنمی آمد، جز اینکه بازیگران زن غیر آمریکایی فیلم لازم نبود حجاب داشته باشند، مبادا فیلم برای نمایش عمومی در آن کشور با مشکل روبهرو شود!
اما صرف نظر از این ماجرا «آن شب» فیلمی است متاثر از اتمسفر تریلرهای سیاه بلامهاوس که با وجود لطمههای محسوسی که به واسطه محدودیت بودجه تولید خورده، بازهم نمره قبولی را میتوان پای آن گذاشت و اگر آن را فیلمی ایرانی به حساب بیاوریم، باید به عنوان بهترین فیلمی که سینمای ایران در ژانر وحشت تولید کرده، محسوب کنیم.
فیلم خط داستانی سادهای دارد، زوجی ایرانی بعد از یک مهمانی دوستانه، نیمههای شب تصمیم میگیرند راهی خانه خود شوند. اما مرد خانه چنان مست شده که توانایی رانندگی درست ندارد. بنابراین زن از همسرش میخواهد شب را در یک هتل توقف کنند و روز بعد و با خیال راحت راهی خانه شوند. تا اینجای کار چیز ترسناکی وجود ندارد، اما با ورود به هتل اتفاقات مرموزی شکل می گیرد، شبی پر از دلهره را برای این زوج که کودک شیرخواری با خود همراه دارند رقم میزنند. اتفاقاتی که در گذشتهی آنها ریشه دارد؛ گذشتهای که از یکدیگر پنهان کردهاند.
فیلم با ریتمی آرام شروع می شود، اما باورود به هتل ضرب آهنگ آن رفته رفته تند می شود و اتفاقات غیره منتظره و ترسناکی مدام پی در پی برای شخصیت ها رخ می دهد که تماشاگر علاقمند به این ژانر را به خوبی با فیلم همراه می کند.
****
«درخت گردو» تازه ترین ساخته حسین مهدویان یکی از تلخ ترین حوادث سالهای دفاع مقدس را دستمایه خود قرار داده است و آن چیزی نیست جز بمباران شیمیایی مردم غیر نظامی و بی دفاع سردشت. چنانکه پیداست، مهدویان نه در کلیت فیلم که در جزئیات قصه آن نیز داستانی واقعی را دستمایهی ساخت فیلم خود قرار داده است. اوستا قادر که پیمان معادی بازی بسیار خوبی در نقش آن به نمایش گذاشته، پدر رنج کشیده کردی است که زندگی اش در اوج شیرینی و امید یکباره تحت الشعاع جنگ قرار گرفته و به سرنوشتی بسیار تلخ دچار می شود.
سه فرزند او به دلیل استنشاق گازهای سمی ناشی از انفجار بمب یکی پس از دیگری پیش روی پدر پر پر میشوند. اوستا قادر اما این داغ ها را به عشق همسرش مریم که باردار هم بوده تاب می آورد، اما نهایتا در غیاب او به خواست همسرش میان مادر و فرزندی که تنها یکی از آنها میتوانند زنده بمانند، دکتر جان کودک را نجات می دهد. اما تقدیر به این میزان تلخی نیز بسنده نکرده و میان نوزاد به دنیا آمده وپدرش جدایی میافتد و اینگونه تلخی فیلم به اوج می رسد.
فیلم آنقدر روی دردها و رنجهای اوستا قادر متمرکز می شود که نه تنها اشک بسیاری از تماشاگران را در می آورد، بلکه باعث می شود برخی نیز به دلیل عدم تحمل این میزان تلخی سالن را ترک کنند!
به هر حال چنین واکنش هایی نشان از تاثیرگذاری فیلم و ارتباط مخاطبان با فیلم است اما صرف نظر از این مسئله درخت گردو به عنوان یک اثر سینمایی توفیقی در کارنامه سازنده اش محسوب نمی شود. مهدویان در ماجرای نیمروز 1 که آن هم بر مبنای حوادثی واقعی شکل گرفته بود توانایی خود را در سطحی فراتر از این در زمینه بدل کردن داستانی واقعی به یک درام سینمایی قصه گو و جذاب نشان داده بود.
اما در درخت گردو از آن فیلمنامه شسته رفته و منسجم خبری نیست، فضا سازی موفق فیلم نیز فراتر از ماجرای نیمروز نمی رود، گذشته از اینکه در درخت گردو اشتباه محرز او در شیوه روایت و کاربرد مکرر نریشن در فیلم تا حد زیادی زحمت های فیلمساز را بر باد داده است. نریشن هایی که تنها کارکرد آنها بازگو کردن آن چیزهایی است که در فیلم شاهدش هستیم، آن هم به زبانی ابتدایی که مدام بر واقعی بودن ماجرا و غم و اندوه اوستا قادر تاکید می کند.
***
«دوزیست» تازه ترین ساخته برزو نیک نژاد، یک فیلم اجتماعی سرگرم کننده است که یک سر و گردن فیلم های قبلی او بالاتر ا میایستد و نشان از این واقعیت دارد که تنها راه جذب کردن مخاطب رفتن به سراغ قصه های پیش پا افتاده و کمدی های کم مایه نیست. «دو زیست» قصه ای ساده دارد که بر پایه ی موقعیت هایی کم و بیش آشنا شکل گرفته است (همانند دختری باردار که قصد رهایی از بچه ناخواستهاش را دارد، چند جوان مجرد در خانه ای قدیمی و رو به ویرانی و...) اما هنر فیلمساز در این است که از همهی این عناصری که در نگاه نخست، فاقد تازگی و طراوت می نمایند ترکیبی جذاب و تازه ارایه می کند که نه تنها مخاطب را تا انتها به دنبال خود می کشد بلکه با تاثیر گذاری و ایجاد همدلی در نهایت راضی از سالن سینما بیرون می فرستد.
از مهمترین ویژگی ها ی فیلم باید به فیلمنامهی شسته رفته اشاره داشت، با خرده روایتهای جذابی که بر وزن خط ساده داستانی آن افزوده است. اما همه این جزئیات داستانی و ریزهکاری هایی که در شخصیت پردازی و روابط میان آدمها تدارک دیده شده، با چفت و بست درستی در راستای پررنگ کردن بار دراماتیک فیلم در کنار یکدیگر قرار گرفته اند.
افزون بر این باید به کارگردانی تر و تمیز بروز نیک نژاد و بازی های خوب هنرپیشگان فیلم نیز اشاره کرد، به خصوص جواد عزتی که بخش عمده ای از بار فیلم را بر دوش میکشد و در سالهای اخیر نشان داده در نقش های جدی به مراتب بهتر از شخصیت های کمدی (که سالها ایفاگر نقش آنها بود) میتواند ظاهر شود. عزتی یکی از پرکارترین بازیگران جشنواره امسال هم هست که در اغلب فیلمهای خود حضوری موفق و تاثیر گذار داشته است به خصوص در فیلم شنای پروانه که به واسطه آنمیتواند یکی از اصلی ترین شانس های دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول باشد.