اعترافات رئیس پیشین بارسلونا درباره آنچه در زندان بر او گذشت
رئیس پیشین بارسلونا فاش کرد که در نزدیک به دو سالی که به خاطر تخلف مالیاش پشت میلهها گذراند، روزهای بسیار سختی را تجربه کرده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، یکی از معروفترین رؤسای باشگاه بارسلونا بدون شک ساندرو روسل است؛ همان کسی که نیمار را سال 2013 به نوکمپ برد. او اما به این خاطر شهرت کسب نکرد، بلکه به دلیل متهم شدن به کلاهبرداری و تخلفات مالی در دوران ریاستش انگشتنما شد و به سبب همین موضوع هم 645 روز در زندان بود که بخشی از آن در زندان مادرید و بخشی دیگر در بارسلونا سپری شد. روسل درباره دوران حبس خود مصاحبهای با شبکه تلویزیونی کواتروی اسپانیا انجام داده و در آن اعترافات جالبی راجع به آنچه بر وی گذشت، انجام داده است.
روسل گفت: در زندان یکی دو بار مرا تهدید کردند اما همبندیهایم به دفاع از من آمدند. آنها میخواستند مرا بزنند؛ یکی به خاطر اینکه رئیس بارسلونا بودم و دیگر به خاطر اینکه کاتالان بودم. این اتفاق یک بار در مادرید و یک بار دیگر در بارسلونا برای من رخ داد. با این حال همبندیهایم بدون اینکه من چیزی از آنها بخواهم از من حمایت کردند. یکی از زندانیهای قلدر به سراغم آمد و گفت یا هر چه که میخواهد را به او میدهم یا مرا به قصد کشت خواهد زد اما همبندیهایم مقابلش درآمدند و جلوی او را گرفتند. در زندان بارسلونا با رئیس یکی از گروههای اوباش آشنا شدم که علاقه شدیدی به بارسلونا داشت. زمانی که یکی از اعضای آن گروه مرا تهدید کرد، رئیس چیزهایی به او گفت و همه چیز تمام شد.
بارسلونا پروژه جذب آمراباط را کلید زدرئیس پیشین بارسلونا ادامه داد: در زندان مادرید زندانیان کلمبیایی بیشتر از همه مواظب من بودند. در دو سالی که در زندان بودم، چندین و چند بار شاهد دعوای زندانیان و چاقوکشی بودم. جو زندان وحشتآور است. آنجا یک نفر، یک زندانی دیگر را تنها به خاطر اینکه به او یک نوشابه کوکاکولا بدهکار بود، با چوب و چماق کتک زد. من در مدت حضورم در زندان در ماه تنها دو مرتبه میتوانستم خانوادهام را ببینم. آنجا دخانیات ابزار معامله است. جو زندان سیاه است و بوی کهنگی میدهد اما در عین حال در همانجا هم میتوانید انسانهای زیادی را پیدا کنید. تضاد دایمی احساسات، رنگها، غم و خنده یکی از ویژگیهای شاخص زندان است. من همیشه سعی کردهام خیلی بر خودم مسلط باشم. یادم نمی آید در تمام عمرم گریه کرده باشم اما در آن مدتی که در زندان بودم بارها گریه کردم و این حالم را بهتر میکرد.