اقتصاد زیرزمینی تهران
سهم گروهی از دستفروشان اما از این گردش مالی بزرگ بسیار بیشتر است. کسانی که با شگردهای خاص، مسافران مترو را خام میکنند. مدیرعامل شرکت بهرهبرداری مترو میگوید: همان 70 درصدی هستند که به صورت شبکهای کار میکنند.
دستفروشی در متروی تهران عمری به درازای خود مترو دارد. دستفروشان هر روز و هر شب در همه 19 ساعتی که واگنهای مترو روی ریلها در تکراری مدام، میروند و میآیند، حضور دارند. آنها در شهر زیرزمینی 258 کیلومتری پایتخت، در 143 ایستگاه، در همه هفت خط مترو و در 171 رام قطاری که دائما در خطوط هفتگانه از سر به ته میروند، حاضرند.
روزنامه جام جم نوشت: «دستها دراز و اسکناسها گرفته میشود. پوزها جلو میآید و کارتهای بانکی کشیده میشود. به ظاهر معاملات کوچکی جوش میخورد و یک مسواک، یک خمیردندان، یک دستگیره، یک تیشرت و شلوار یا چسب زخم و آدامس فروخته میشود ولی در باطن، چرخدندههای یک اقتصاد زیرزمینی است که به حرکتش ادامه میدهد. دستفروشی در متروی تهران عمری به درازای خود مترو دارد. دستفروشان هر روز و هر شب در همه 19 ساعتی که واگنهای مترو روی ریلها در تکراری مدام، میروند و میآیند، حضور دارند. آنها در شهر زیرزمینی 258 کیلومتری پایتخت، در 143 ایستگاه، در همه هفت خط مترو و در 171 رام قطاری که دائما در خطوط هفتگانه از سر به ته میروند، حاضرند؛ بی آن که اسرار حرفهایشان، زدوبندهایی که دارند، حتی تعداد دقیقشان و مهمتر، مبالغی که در این بازار متحرک به دست میآورند روشن و شفاف باشد. با این حال تخمینهایی زده میشود و عددهایی که از برخی دستفروشان که اعتمادشان به روشی جلب شده است، ما را به درآمدهای کلانی میرساند که به ذهن کمتر کسی خطور میکند.
چند خردهروایت میدانی
با صدای کوتاه بوق در بسته میشود و قطار راه میافتد. قطار شلوغ است؛ شلوغ به اندازه نفسبهنفسشدن اما پیرزنی که صدایش بهزور درمیآید کاری به همهمه واگن ندارد و دست جلوی مردم دراز میکند و مشغول گدایی است.
جلوتر که میآید «شوهرم مریض است» بهزحمت شنیده میشود و از ردیف دست راستی صندلیها اسکناسهای 10 هزار تومانی به سمتش دراز میشود. اسکناسها شدهاند چهار تا، فقط در دوقدمی که پیرزن زن سلانهسلانه راه رفت. جلوتر که میرود اسکناسهای پنج هزاری هم از کیفها بیرون میآید و میشود سهتا. قدمهایی که پیرزن رفته است، دَه تاست و درآمدش 45 هزار تا؛ هر قدم 4500 تومان.
در ایستگاه شهید بهشتی ازدحام به مرز خفگی میرسد و لشگر دستفروشها ناگهان حملهور میشود؛ رگال مسواکها، جورابها، چوبلباسیهایی که تاپ و دامن و تیشرتها را باد میدهند، بستههای هل و زعفران، کیک و بیسکویت، پیراشکیهای تازه و کلوچههای فومن و رگالهای پر و پیمان شارژر و کابل و هندزفری آدم را خسته میکنند. صدای اعتراض از بعضی قسمتها شنیده میشود و اخمهایی که توی هم رفته از مردم کلافه و عصبیای حکایت میکند که پشت ماسکهای صورتشان معلوم نیست علیه دستفروشها چه میگویند. اسکناسها ولی همچنان ردوبدل میشود و دستگاههای کارتخوان از این واگن به آن واگن، حساب و کتاب دستفروشها و مشتریها را صاف میکند.
4500 دستفروش، چند صد میلیارد درآمد
محاسبه این که در هر روز چه میزان گردش مالی در متروی تهران اتفاق میافتد، کار شاقی است. هیچ دستفروشی رقم دقیق درآمدش را به کسی نمیگوید حتی به مسئولان، چه برسد به ما اما ترنم که بهواسطه یک نفر آشنا، اعتمادش جلب شده، میگوید که هر روز 400 تا 500 هزار تومان درآمد دارد که 150 هزار تومانش سود خالص است.
آذر، دوست ترنم است و او هم به ما اعتماد کرده و از 200 هزار تومان سود روزانه میگوید. همین دو عدد مخصوصا 150 هزار تومان به عنوان کف سود روزانه دستفروشان متروی تهران مبنای محاسبه ماست که به عددهای بزرگی در ماه و سال تبدیل میشود. اگر یک دستفروش هر 365 روز سال به مترو بیاید و روزانه 150 هزارتومان سود کند سالانه 54 میلیون و 750هزار تومان درآمد خواهد داشت.
رئیس پلیس مترو میگوید، هر روز 4500 دستفروش در قطار زیرزمینی، رفتوآمد دارند که اگر همهشان روزانه 150 هزار تومان به دست بیاورند هر روز 675 میلیون تومان سود عاید این عده میشود که در 30 روز ماه به 20 میلیارد و 250 میلیون تومان و در طول سال به حدود 246 میلیارد تومان میرسد.
این گردش مالی بزرگ قطعا راز ماندگاری دستفروشها در متروست. با این که پلیس گاهی با آنها برخورد تند میکند، گاهی ماموران سکوها ادبیات خشن به کار میبرند و بسیاری از مسافران به آنها مزاحم میگویند و گاهی از واگن بیرونشان میاندازند.
درآمد میلیونی و شگرد سیاهبازی
سهم گروهی از دستفروشان اما از این گردش مالی بزرگ بسیار بیشتر است. کسانی که با شگردهای خاص، مسافران مترو را خام میکنند. مدیرعامل شرکت بهرهبرداری مترو میگوید: همان 70 درصدی هستند که به صورت شبکهای کار میکنند.
مریم که دستفروشی آرام و زنی مطلقه با کودکی بیمار است، قسم میخورد که درآمد این افراد تا روزی یک و نیم میلیون تومان میرسد که رازش بهکارگیری افرادی به نام «سیاه» است. سیاهها برای اجناس بازارگرمی میکنند و طوری از مرغوبیت جنس و موثربودنش حرف میزنند و سپس چنان با ولع خرید میکنند که مسافران وسوسه میشوند و کارتکشیدن در دستگاه کارتخوان نوبتی میشود. مریم که این را میگوید، دستفروشی با دو سیاهش از راه میرسد و صابونهای تریاکش را تند و تند میفروشد.»
کانال عصر ایران در تلگرام اپلیکیشن عصر ایران