امام حسن (ع) بعد از اجرای همهپرسی حکومت را به معاویه تحویل داد
مبلغ نوشت: امام حسن (ع) جمعیت فراوانی از مردم را جمع کرد و فرمود: من شما را مخیر میکنم بین اینکه حکومت من را بپذیرید و برای دفع شر معاویه با او نبرد کنید تا به عدالت و عزت برسید و اینکه حکومت را به معاویه بسپاریم تا آسایش پیدا کنید و جانتان به خطر نیفتد. وقتی امام این سوال را از مردم میکنند، غالب مردم فریاد میزنند که ما همان بقا و آسایش را میخواهیم! در نتیجه امام حسن در حالی که چند...
به گزارش «مبلغ»- استاد مسعود امامی نویسنده کتاب «اعتبار عقلی و شرعی رأی اکثریت» و دبیر اسبق علمی شورای فقهی مرکز تحقیقات مجلس شورای اسلامی، در کتاب خود تفسیر جالبی از سیره معصومین (ع) در توجه و اهمیت به رأی و نظر مردم در امر حکومت ارائه داده است که به نظر میرسد از نظرها دور مانده است. در بخش اول این مصاحبه به مناسبت شهادت امام حسن (ع) به سیره ایشان درباره اهمیت رأی و نظر مردم در حکومت امام حسن پرداختهایم که در ادامه میخوانید:
مدل شما برای حکومتی که هم اسلامی باشد و هم به صورت جمهوری اداره شود، چیست؟
قبل از پاسخ به این سوال باید دو مقام و دو مفهوم را از هم تفکیک کنیم تا بببینیم چطور میشود که بین حکومت اسلامی و جمهوریت جمع کرد. ما انسانها در جامعه زندگی میکنیم و نیاز به حضور در جمع داریم و به همین دلیل نیازمند به تصمیم گیری های جمعی هستیم تا بتوانیم اجتماع را نظم بدهیم. در این تصمیم گیری ها که ممکن است در یک روستا یا در سطح بین المللی باشد باید دو موضوع را از هم جدا کرد: تصمیم درست و راهکار رسیدن به تصمیم درست. معمولاً مردم در تصمیم گیری های جمعی به ندرت به اتفاق نظر کامل میرسند و معمولاً اختلاف نظر دارند. وقتی اختلاف نظر و تعدد دیدگاه ها مطرح شد، فراتر از اینکه تصمیم درست چیست، موضوع دومی که پیش می آید این هست که کدام دیدگاه باید حاکم شود؟ بنابراین مردم به دنبال یک داور نهایی و فصل الخطاب می گردند که کدام تصمیم باید عملیاتی شود؟ حکومت اسلامی بنابر دیدگاه کسانی که معتقد به تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت هستند، ناظر به تصمیم درست است و جمهوریت هم ناظر به راهکار انتخاب تصمیم است.
بین جمهوریت و اسلامیت هیچ تنافی وجود ندارد
منطقاً بین حکومت اسلامی و جمهوریت، تنافی وجود ندارد و بستگی به فهم ما از اسلام و حکومت اسلامی دارد و باور بنده این هست که این دو قابل جمع است و میتوان هم در تأسیس، هم در استمرار و هم در زوال حکومت اسلامی، قائل به رأی مردم بود. بنابراین جمهوری اسلامی حکومتی است که هم، نوع آن یعنی اسلامی بودن توسط مردم انتخاب شده است و هم در راهکار حاکمیت اسلام، قائل به نظر مردم است. نکته جالب این هست که جمهوریت حتی با انواع حکومت دیگر هم قابل جمع است یعنی شما می توانید یک حکومت از نوع سوسیالیستی داشته باشد ولی در تأسیس، استمرار و زوال آن قائل به جمهوریت باشید و یا حتی قائل به حکومتی از جنس طالبان یا داعش باشید ولی در تأسیس، استمرار یا زوال آن به شکل جمهوری عمل کنید.
یعنی می فرمایید اجازه به زوال حکومت اسلامی توسط خود حکومت، یک کار دینی و اسلامی است؟ سخن شما کمی عجیب نیست؟
بله. دقیقاً. وقتی قائل به این شدید که حکومت دینی حق تحمیل خود را بر مردم ندارد بنابراین باید همیشه نظر مردم در مورد خودش را رصد کند که راهکار آن همان رفراندوم است. هر چند رأیی که مردم میدهند خلاف احکام مسلم اسلامی باشد باید تابع رأی مردم بود. در قانون اساسی حاضر ما هم به این نکته تأکید شده است. حتی حضرت امام هم در سخنان خود در مجلس خبرگان رهبری به این نکته تأکید میکنند که شما وکیل مردم هستید و باید مطابق نظر مردم رفتار کنید هر چند خودتان هم بدانید که نظر مردم غلط است. حتی در جایی می فرمایند که مردم میتوانند در دوره ای از زندگی خود فردی را به عنوان حاکم یا پادشاه تعیین کنند ولی این مردم حق ندارند که برای نسل های بعدی هم تصمیم بگیرند و سلسله ای از حاکمان را برای آنها تعیین کنند. بنابراین هر حکومت دینی یا غیر دینی باید تصمیمات جمعی خود را بر اساس خواست مردم بگیرد. همین موجب حفظ نظم جامعه و دوری آن از هرج و مرج میشود. در واقع انتقال قدرت در جامعه باید به شکل مسالمت آمیز باشد چون در غیر این صورت همیشه باید شاهد جنگ و خونریزی باشیم.
حفظاً لالنظام به معنای حفظ نظم و عدم هرج و مرج است
یکی از مهمترین ادله فقها در این جهت موضوع حفظاً لالنظام است. منظور از این سخن، حفظ نظام یا حکومت نیست بلکه منظور حفظ نظم اجتماعی است. یعنی میگویند اگر غیر از این باشد هرج و مرج میشود و جامعه از هم میپاشد. خیلی از فتاوای فقهای ما بر همین اصل استوار است. در اینجا هم همین موضوع مطرح است چون در صورت عدم پذیرش جمهوریت، هرج و مرج میشود.
امام حسن با رأی مردم حاکم شد و با رأی مردم حکومت را تحویل معاویه داد
در سیره معصومین (ع) چنین چیزی هست که زوال حکومت اسلامی را پذیرفته باشند؟
هم در سیره امام حسن و هم در سیره امام حسین داریم. در کتاب الکامل ابن اثیر که از کتب تاریخی قدیمی و معتبر هست داریم که کسانی که با امام حسن (ع) بیعت کردند بیش از کسانی بودند که با پدرش علی بن ابطالب بیعت کردند که این به آن معناست که سیل گسترده ای از مردم با ایشان بیعت کرده بودند و ایشان با خواست مردم به حکومت رسید. بعد از چند مدت ایشان احساس کرد که مردم حوصله ای برای جنگ و نبرد و نوع حکومتی که ایشان برنامه ریزی کرده است ندارند. در همین کتاب ابن اثیر آمده است که امام جمعیت فراوانی از مردم را جمع کرد و فرمود: من شما را مخیر میکنم بین انصاف و عزت با بقا و معیشت و رفاه. یعنی اگر حکومت من را بپذیرید باید برای دفع شر معاویه نبرد کنید که به عدالت و عزت می رسید ولی اگر حکومت من را نخواهید، آسایش پیدا میکنید و جانتان هم به خطر نمی افتد. وقتی امام این سوال را از مردم میکنند، غالب مردم فریاد میزنند که ما همان بقا و آسایش را میخواهیم! گویا امام حسن مجتبی یک همه پرسی برگزار میکند. وقتی ایشان این حرف را از مردم میشنود میفرماید که من حکومت را به معاویه واگذار میکنم. نمونه اینچنینی در تاریخ بشر نداریم که کسی با رأی مردم به حکومت برسد و با اینکه حکومت را در دست دارد، با یک رفراندوم ساده حکومت را به کسی تحویل دهد که مردم میخواهند. هر چند که آن حاکم را باطل میداند.
در واقع اصل 59 قانون اساسی ما را اجرا کرده اند که میگوید در موراد اختلافی باید به رأی مردم رجوع کرد! البته ظاهر امر این است که به دلیل ضعف نظامی و خیانت سرداران خود مجبور به صلح معاویه شدند!
آن ضعف نظامی هم به دلیل نخواستن مردم بود. بسیاری از لشکریان ایشان که از همان مردم بودند سستی میکردند و حوصله جنگ نداشتند. امام حسن (ع) این نشانه ها را دیدند. وقتی این نشانه ها را دیدند از خود مردم سوال کردند که آیا حکومت مرا میخواهید؟ آنها هم گفتند خیر! ایشان هم گفتند که حکومت را به معاویه میدهم چون شما لیاقت معاویه را دارید و معاویه هم لیاقت شما را دارد. ایشان با رأی مردم حاکم شدند و با رأی مردم هم به شکل مسالمت آمیز کنار کشیدند.
ائمه (ع) اهل کودتا نبودند
به نظر شما حتی در صورت نخواستن حکومت امام حسن توسط مردم، اگر سرداران و یاران امام حسن (ع) مقاومت میکردند باز هم امام حکومت را تحویل معاویه میداد؟
بله! یکی از نکاتی که بنده در کتاب «اعتبار عقلی و شرعی رأی اکثریت» آوردهام این هست که اهل بیت اهل کودتا کردن نبودند. قالب حکومت های گذشته از جمله بنی امیه، بنی عباس و... با کودتا شکل میگرفتند. مثلاً مأمون، امین را کشت و حاکم شد یا بنی عباس با کودتا علیه بنی امیه بر سر حکومت آمدند.
سوال این هست که چرا ائمه اهل این کار نبودند؟ یا باید بگوییم که نستجیر بالله، آنها از لحاظ نظامی ناتوان بودند یا باید بگوییم که اساساً این شیوه را نمی پسندند! امام حسن (ع) هم اهل کودتا نبودند با اینکه یاران وفادار و از جان گذشته داشتند که بتوانند کودتا کنند و کسانی را به صورت جاسوس بفرستند که معاویه را بکشند همانطور که معاویه کسانی را برای کشتن امام اجیر کرد و موفق به مجروح کردن ایشان هم شد! بنابراین اصل تحویل حکومت به معاویه توسط ایشان، به دلیل نبود پشتوانه مردمی بود.
حکومت برخلاف خواست مردم شرعاً حرام است
قبول دارید که روایت رسمی در مجامع دینی و حدیثی کشور ما بیشتر این هست که خیانت سرداران، دلیل اصلی صلح امام حسن با معاویه بود!
بله. البته این را هم باید عرض کنم که حتی اگر نقل ابن اثیر نبود میتوان از سستی سربازان و خیانت فرماندهان فهمید که مردم در جنگ با معاویه با ایشان همراه و موافق نبودند. درست است که فرمانده سپاه ایشان عبیدالله بن عباس به معاویه پیوست ولی باید گفت اولاً امام در بین یاران خود افراد بسیار قابلی مانند حجربن عدی را داشت که آماده مبارزه بودند و حتی بزرگانی بودند که بعد از صلح امام حسن با معاویه، ایشان را مذمت کردند و گفتند که چرا کوتاه آمدی؟ بنابراین از جهت فردی، مشکلی نبود و ایشان میتوانست به راحتی، فرد را تغییر دهد. بنابراین ایشان وقتی صحنه کلی جامعه را دید احساس کرد که مردم پشت سر ایشان نیستند.
بنابراین دیدگاه بنده این هست که حکومت برخلاف خواست مردم شرعاً حرام است حتی اگر حکومت اسلامی و حکومت معصوم باشد. در نتیجه حکومت دینی باید از اماره ها و نشانه ها به نظر مردم برسد و اگر از این نشانه ها و اماره ها به این رسید که گویا مردم آن را نمیخواهند باید همه پرسی برگزار کند تا به ورطه دیکتاتوری و حرام شرعی نیفتند و امام حسن (ع) هم دقیقاً همین کار را کرد.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1813388