امروز با فرخی یزدی: دیوانه تر از من، دل شیدای من است
گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من است لیک دیوانه تر از من، دل شیدای من است
آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون نیش آن خار که از دست تو درپای من است
رخت بربست ز دل شادی و هنگام وداع با غمت گفت که "یا جای تو یا جای من است"
جامه ای را که به خون رنگ نمودم امروز برجفا کاری تو شاهد فردای من است
سرتسلیم به چرخ آن که نیاورد فرود با همه جور و ستم همت والای من است
دل تماشایی تو، دیده تماشایی دل من به فکر دل و خلقی به تماشای من است
آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز پای پر آبله بادیه پیمای من است
تماشاخانه