انتخابات 1400 ایران؛ ماهاتیر محمد دارد یا امانوئل مکرون؟
با نگاهی به همین چند انتخابات اخیر فقدان بزرگی به نام حزب دیده میشود؛ فقدانی که باعث میشود یک نفر در یک شب سوار بر موج شود یا یک نفر از گردونه بیرون انداخته شود.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، نزدیک انتخابات که میشود خیلیها که شوق ریاستجمهوری دارند، یا طرفداران آنها، برایشان القابی پرطمطراق انتخاب میکنند و به هر کسی یک لقب میدهند؛ یکی قرار است «مکرون ایران» شود؛ آن دیگری «ماهاتیر محمد ایران» میشود و...!
این روزهای انتخابات زده سیاست هم گاه و بیگاه شنیده می شود که یک کاندیدا خود را در قامت ماهاتیر محمد ایران دیده است و دیگر کاندیدا می خواهد شبه مکرون در ایران باشد.
*س_در نظام سیاسی ایران نه مکرون بالا می آید نه ماهاتیر محمد_س*فارغ از نامها و القاب تفاوتهای زیادی بین نظامهای سیاسی که مکرون و ماهاتیر محمد از آنها برخاستند با نظام سیاسی ایران وجود دارد و همین تفاوت ها نشان می دهد نباید منتظر یک مکرون یا ماهاتیر محمد بود.
نظام سیاسی ایران به لحاظ ساختاری فاقد گزینهی تحزب و حزبگرایی به معنای واقعی است. در کشورهای توسعهیافته که حزبگرایی و تحزب در آنها تقویت شده و احزاب افراد را معرفی میکنند، پشت سر نمایندگان مجلس و روسای جمهور، یک گروه بزرگ حزبی را پشت سر دارند. در حزب هم کمیتههای مختلفی درباره سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد، فرهنگ و... فعالیت میکنند و به تیمی که در قدرت قرار دارد کمک فکری و راهکار و راهحل ارائه میکند؛ اگر کسی از مانیفست حزب تخطی کند باید پاسخگو باشد؛ اگر حزب شکست بخورد فرد در قدرت هم شکست می خورد و باید ترک منصب کند و بالعکس؛ اگر فرد در قدرت شکست بخورد و کارایی نداشته باشد اولا حزب باید به افکار عمومی و رایدهنگان و هواداران پاسخ دهد و در ثانی از قدرت باید خداحافظی کند.
اما در ایران؛ اینجا ما چندین نوع حزب داریم؛ البته نه به لحاظ گرایش سیاسی که به لحاظ کارکرد.
شاید جالب باشد که در ایران طبق آمار وزارت کشور تا 25 فروردین امسا، 121 حزب، جمعیت و تشکل وجود دارد. اما از اینها شاید احزابی که واقعا کار سیاسی میکنند و با برنامه پیش میروند به تعداد انگشتان یک دست نرسد که البته نوع فعالیت و عضوگیری همانها هم محل سوال است.
برخی احزاب هستند که در ایام انتخابات فعال میشوند و نام آنها تنها در این ایام است که به گوش میخورد. احزابی که شاید حزب یک نفره باشند یا حداکثر اندازه ظرفیت یک خودرو. اینها در ایام انتخابات فعال میشوند و خود را در مجامع بالادستی جناح سیاسیشان جا میکنند و سعی میکنند تا از حضور در آن مجامع سود خود را برداشت کنند.
برخی دیگر هستند که در طول انتخابات هم کسی اسمی از آنها نمیشوند و تنها برای خودشان یک حزب تشکیل دادهاند و از عناوین آن در هر جایی که بشود استفاده میکنند؛ عناوینی مانند دبیر کل فلان حزب یا سخنگوی بهمان حزب؛ نامهایی که وقتی مخاطب میشنود باید چند ثانیهای تامل کند تا متوجه نام حزب شود.
برخی دیگر از احزاب هم هستند که نامشان بعد از انتخابات به گوش میخورد؛ آنها آنچنان در انتخابات فعال نیستند یا لااقل چراغ خاموش فعالند و هنگامهی انتصابات وزارتخانهها یا نهادهایی مانند شهرداریها و... که میشود، کم و بیش در محافل سیاسی نامشان به گوش میخورد.
اما در این میان برخی هستند که کنگره برگزار میکنند و در طول سال هم نسبت به مسائل موضعگیری دارند. اینها از همه بیشتر فعال هستند و با وجود اینکه تعدادشان کم است سهمشان اما از بقیه بیشتر است.
*س_معضل اصلاحطلبان_س*در میان اصلاحطلبان شاید بتوان به احزابی مانند کارگزاران، اتحاد ملت، ایثارگران و اعتماد ملی اشاره کرد. این چهار حزب و تشکل بیشترین تاثیر را در روند تصمیمگیری جریان اصلاحات دارند. اینها فعالیتشان مداوم و مستمر است اما آسیبی که دارند این است که برخی از آنها قائم به فرد هستند؛ مانند کارگزاران. این حزب که از اوایل دهه هفتاد ایجاد شد، سالهاست که غلامحسین کرباسچی را بر مسند دبیرکلی دارد و تغییری در صندلیهای اصلی آن ایجاد نمیشود. یا اعتماد ملی که با دبیرکلی مهدی کروبی آغاز به کار کرد، پس از حصر خانگی او، گرچه توانست انسجام خود را حفظ کند ولی بعد از گذشت چند سال با کشمکش اعضای رده بالای آن، تقریبا میتوان گفت که حزب از هم پاشیده شد؛ در کنگره حزب کار به درگیری کشیده شد؛ عدهای قهر کردند و عدهای هم روی صندلی که میخواستند نشستند.
اگر اصلاحات را یک خیمه درنظر بگیریم روند تصمیمگیری در این خیمه آنچنان که باید شفاف نیست؛ از انتصاب اعضای شوراهایی که برای تصمیمگیری نزدیک انتخابات تشکیل میشود تا نحوه بستن لیستهای انتخاباتی. به عنوان مثال میتوان به کشمکش کارگزاران با اتحاد ملت و اعتماد ملی در شورای شهر تهران اشاره کرد. هنگامی که قرار بود شهردار انتخاب شود، این احزاب با یکدیگر بر سر انتخاب شهردار درگیر شدند و علیه یکدیگر موضع گرفتند. یا وقتی موضوع قتل میترا استاد همسر محمدعلی نجفی شهردار اسبق تهران پیش آمد، عدهای در این بین گفتند ما اصرار داشتیم که نجفی شهردار نشود ولی فلانیها گوش نکردند و این هم نتیجه آن است!
بستن لیستهای انتخاباتی در دو انتخابات 94 و 96 خود از معضلات دیگر بود. در ابتدا نحوه قرار گرفتن افراد در لیست شائبههایی ایجاد کرد که فلانی با رانت بهمانی آمده یا فلان چون ارتباط خاصی با دیگری دارد وارد لیست شده است. از این دست حرف و حدیثها پس از ارائه لیست در محافل سیاسی زیاد شنیده میشد. یا پس از انتخابات و پیروزی لیست امید در انتخابات، برخی افراد که با لیست منسوب به اصلاحات وارد مجلس شده بودند راهی فراکسیون دیگری شدند و در بسیاری از مواقع برای هملیستیهای خود پشتپا گرفتند. این موضوع باعث شد تا انتقادات نسبت به ائتلاف قبل از پیروزی و شکستن ائتلاف پس از پیروزی بالا بگیرد؛ اینکه چرا تعهدی از افرادی که به جبهه دیگر رفتند گرفته نشد. یا در همان فراکسیون امید وقتی نظر فراکسیون بر عدم رای به یک وزیر یا رای به وزیر دیگر بود، برخی اعضای ارشد فراکسیون علنا در صحن مجلس در جهت مخالف فراکسیون خودشان فعالیت میکردند.
*س_معضل اصولگرایان_س*این معضل در بین اصولگرایان نیز زیاد دیده میشود. به عنوان مثال در انتخابات مجلس یازدهم در سال 98 حضور در لیست واحد اصولگرایان در تهران به سرلیستی قالیباف به یک معضل تمام عیار برای آنها تبدیل شده بود. برخی از آنها مجادلات را حتی به کف توییتر کشیده بودند و از جریانات دیگر اصولگرا بابت تمامیتخواهی انتقاد میکردند. یا پس از ورود به مجلس و در این ایام انتخابات، با نزدیک شدن به زمان ثبتنامها، جریان پایداری که زوایهی نسبتا تندی با طیف قالیباف دارد، درباره برخی اقدامات در جریان ابلاغ بودجه به دولت افشاگری کرد.
یا انتخابات ریاست جمهوری 96؛ پیش از آغاز این رقابتها خیمه اصولگرایی با نام «جمنا»(جمعیت مردمی نیروهای انقلاب اسلامی) برپا شد که در همان آغاز برخی جریانات اصولگرایی به دلیل قبول نداشتن ساز و کار انتخاب، از زیر این خیمه بیرون آمدند.
روزها جلو رفتند و سه نامزد از طیف اصولگرایان در کارزار انتخاباتی حضور داشتند؛ قالیباف، رییسی و میرسلیم. قالیباف به هر نحوی که بود چند روز مانده به انتخابات به نفع رییسی کنار رفت؛ ولی شب انتخابات حزب موتلفه اسلامی که از احزاب سنتی و استخواندار محافظهکار در ایران است، طی بیانیهای اعلام کرد که نامزد حزب یعنی میرسلیم به نفع رییسی کنار کشیده است؛ اما ساعتی بعد میرسلیم خود بیانیهای داد که ضمن رد کردن موتلفه، بر ماندنش در رقابتها تاکید میکرد.
عقبتر برویم؛ انتخابات ریاست جمهوری سال 92؛ جلیلی، محسن رضایی، قالیباف، حداد عادل و ولایتی نامزد طیف اصولگرا بودند؛ آن زمان آیتالله مهدویکنی ریش سفید اصولگرایان زنده بود و سعی زیادی کرد تا از بین اصولگرایان یک نفر در انتخابات بماند تا رایشان چند شقه نشود. اما ریش سفیدی هم افاقه نکرد. رضایی که آمده بود تا بماند. قالیباف و حداد و ولایتی هم پیش از انتخابات ائتلاف کرده بودند ولی تنها حداد به ائتلاف پایبند ماند دو نامزد دیگر در صحنه باقی ماندند. جلیلی هم خودش را صاحب رای میدید و ماند. آیتالله تلاشهای زیادی کرد؛ ولی ولایتی حتی تلفن او را هم جواب نمیداد و نامهاش را هم. یک صوت از مرحوم مهدویکنی بیرون آمد که میگفت «ایشان جوان خوبی است اما اینکه بهدرد ریاست جمهوری میخورد یا نه، بحث دیگری است»؛ به این ترتیب کار جلیلی هم بین ریش سفیدان اصولگرا تمام شده بود اما او باور نداشت و ماند تا رای نیاورد. ماندنیها ماندند تا رای نیاورند.
با نگاهی به همین چند انتخابات اخیر فقدان بزرگی به نام حزب دیده میشود؛ فقدانی که باعث میشود یک نفر در یک شب سوار بر موج شود یا یک نفر از گردونه بیرون انداخته شود؛ به عبارت دیگر تا وقتی صحنه سیاست ایران با ریش سفیدی میچرخد نباید انتظار داشت نیروهایی متخصص که پلهپله در تشکیلات حزبی بالا آمده باشند و به تشکیلات پایبند باشند، روی کار بیایند. 2727
کد خبر 1516005