ای لنین ای فرشتهی رحمت؛ قدمی رنجه کن تو بی زحمت*
سرودها سرد شدند و پای چوبین آدمی بر زمین سنگی حقیقت چرخی زد تا بداند تنها به دوک و چرخ جامه ای بافته می شود و به سالی از زمین گندمی برمی آید و نیز از دو صد من سخن یک خوشه بر نمی آید.
سرودها سرد شدند و پای چوبین آدمی بر زمین سنگی حقیقت چرخی زد تا بداند تنها به دوک و چرخ جامه ای بافته می شود و به سالی از زمین گندمی برمی آید و نیز از دو صد من سخن یک خوشه بر نمی آید.