یک‌شنبه 4 آذر 1403

باحجاب و بی‌حجاب؛ بازخوانی گذشته، عبرت آینده

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع
باحجاب و بی‌حجاب؛ بازخوانی گذشته، عبرت آینده

آقایان هرروز از پدیده و پروژه‌ی نفوذ می‌گویند اما آن‌چه امروز و این روزها، هر روز نوبرانه به صورت دستورالعمل‌های فراقانونی و بخشنامه‌های سازمانی و اوامر معروفی و نواهی منکراتی بر سر و روی جامعه‌ی خسته و نیم‌فسرده و نشاط‌باخته و رمقِ معیشت ازکف‌وانهاده باریده می‌شود، شاید بی‌تأثیر از اتاق‌های نفوذ نیست....

دکتر محمدعلی فیاض‌بخش در روزنامه اطلاعات نوشت: از اواسط دوران حکومت محمدرضا پهلوی و به خصوص دهه‌ی آخرش، موقعیت متدینان و مبادیان به ظواهر شرع چنان شده‌بود، که مرزی سنگین و گاه خصمین میان خود و جامعه‌ی به اصطلاح آزاد آن روز احساس می‌کردند.

این مرز سنگین و آن ثقل پر تنش به جایی رسیده‌بود که اگر کافه یا رستورانی بدین امر شهره می‌شد که مثلا جو غالبِ پذیرشش خانم‌های باحجاب است یا حتی بسنده به این مقدار، که خانم محجبه و خانواده‌اش در آن مکان نگاه سنگین و بی‌احترامی نمی‌بیند، مقیدان به حجاب برای ورود بدان محل سر می‌تکاندند و دست می‌افشاندند و مغرورانه و سربالاگرفته بدان مکان پای می‌نهادند.

با رویداد انقلاب، این توقع به‌جا و به حق می‌نمود، که حرمت هم‌زیستی و احترام به شئونات فردی و اجتماعی فزون‌تر از پیش، در صدر نگاه مردم و حاکمیت، هردو، قرار گیرد و نه تنها تقابل و قطبی‌سازی‌ای که در رژیم گذشته میان دو قشر «متشرعان» و «کمتر مقیدان» ایجاد شده بود دوباره سر برنکشد؛ بلکه به الفت و انس و حرمت متقابل، راه برای گفت‌وگو و دیالوگ سازنده ومؤثر باز شود؛ که چنین نشد، هیچ؛ هر سال بر اساس هیجانات و سلیقه‌ها و طرح‌واره‌های ذهنی و احساسیِ کسانی که همیشه تریبون‌دار بوده‌اند و کمتر مردم‌دار، جز کدورت و گاه درگیری در این مقوله عاید جامعه نگردید.

از دگرسو پدیده‌های دریده و عجوزه‌های درنده و چریده‌ای به نام‌های مختلف که زیر گوش وزارت خارجه‌ی امریکا مواجب می‌گیرند و از دور با عربده به تحریک زنان و دختران کشور می‌پردازند - که کشمکش و کش‌وقوس خیابانی و اِعمال قانون و احیاناً بی‌حرمتی نوش جان شما؛ و دریافت جیره‌ی مزدوریِ آن‌سوی مرزی‌اش گوارای وجود ما!- زاییده‌ی همین داستان اولویت‌ناشناسی‌ها و تعریف دلخواه و سلیقه‌ایِ حجاب است، که همه‌ی امر و نهی به معروف و منکر را در شعارها و پرخاش‌های زیر لوای «حجاب» محدود کرده‌اند؛... و کاش کسانی این بدیهی را می‌فهمیدند و این‌گونه امروز بر سر شاخ بن نمی‌بریدند.

آیا کسانی که خودمختار و فراقانونی امریه و دستورالعمل و بخشنامه در محدودسازی خدمات اجتماعی به گروهی از شهروندان صادر می‌کنند، نمی‌بینند روزی را در همین نزدیکی؛ نه زبانم لال در زوال نظام، بل در بقا و ادامه‌ی قرارِ همین نظام؛ که این دوقطبی باحجاب و بدحجاب - که هر سال داغ‌ترش می‌کنند - چه مصیبت‌های دیگری را پیامد خود خواهد کرد؟ و چه خصومت‌هایی را همسایه به همسایه به زوایای جان جامعه درخواهدافکَند؟

آقایان هرروز از پدیده و پروژه‌ی نفوذ می‌گویند اما آن‌چه امروز و این روزها، هر روز نوبرانه به صورت دستورالعمل‌های فراقانونی و بخشنامه‌های سازمانی و اوامر معروفی و نواهی منکراتی بر سر و روی جامعه‌ی خسته و نیم‌فسرده و نشاط‌باخته و رمقِ معیشت ازکف‌وانهاده باریده می‌شود، شاید بی‌تأثیر از اتاق‌های نفوذ نیست؛ وگرنه در وانفسای هزار و یک‌شبِ تنگی معیشت و هزار و یک‌روزِ افتاده در مضیقت و بلوای تبدیل قرارِ دل‌ها به ارتعاش و هزیمت و بارش سنگ فتنه از منجنیق مواجب بگیرانِ بیرون مرزها و بربریت و تشدید سختی از سوی قدرت‌های سختِ خوکرده به سبعیت، کدام عاقلی باورمی‌کند که این بلوای اخیرِ باحجاب و بدحجاب یک امر طبیعیِ عادت‌شده‌ی همه‌سالی است و به راستی به دغدغه‌ی عفاف است و حجاب؟- بگذریم که اختلاط و مغالطات واژگانی و مفهومی در این سالیانِ بلبشوی سلیقه‌ها، چه جفایی را بر پاکدامنان به حکم آن که حجابشان در سلیقه‌ی حضرات نمی‌گنجید روا داشت و دو کلیدواژه‌ی عفاف و حجاب را مغالطه‌گرانه مترادف و یکسان پنداشت -؛ بگذریم.

درمیان قُل‌قُل آشِ خاله‌ی تعدیل و واقعی‌سازی قیمت‌ها و جراحی اقتصاد در دلِ روزگار تشدیدِ تحریم‌ها و عدم پیشرفت مذاکرات و هزار گره‌ی کورِ دیگر و صدها زلف آشفته، موچین به دست (!) پروای زینت زیرابرو کرده‌اند؛ آن هم نه در عروسیِ خاله؛ که در اوج عزای او!