بهاریه / خون سیاوشان زد و چشمش روان برفت
در پهنه ادبیات فارسی بهار و نوروز با مرگ و زندگی گرهخورده است، یادکرد خون جوانانی که چهره در نقاب خاک کشیدهاند و یا خونشان چون رگههای لعل در ظلمات شبی از سنگ، جاری است و نمیگذارد تیرگی، غبار فراموشی را بر یادشان چیره کند. سوی دیگر این مرگاندیشی در نوروز و بهار گرامیداشت، «بودن» است و زندگی. نه نسیان، خون یاران در پرده میبرد و نه سایه سنگین داس مه نو، خوشهچین نابترین لحظات زندگی...