پنج‌شنبه 8 آذر 1403

به یاد دعایی...

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
به یاد دعایی...

خبر باورکردنی نبود. شاید به خاطر این که تازه ایشان را در جلسه ای دیده بودم.

کمی در راه رفتن مشکل داشت. وقتی از ایشان خواسته شد در پایان جلسه نماز را به جماعت برگزار کند گفت من باید نماز را روی صندلی بخوانم و نمیتوانم امام جماعت باشم.

حجت الاسلام والمسلمین دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات مردی بود خوش باطن و اخلاق‌مدار که نمی توانستی درهیچ جلسه و نشستی چشم از او برگیری. حتی از راه دور هم وقتی چشمها به هم گره می خورد امکان نداشت پاسخی محبت آمیز دریافت نکنی. او مردی بود با کوله باری از یک عمر تجربه و مجاهدت. چه قبل از انقلاب و چه پس از آن.

قبل از انقلاب هم در راه اندازی رادیو انقلاب عامل اصلی بود. پس از انقلاب هم تا جان در بدن داشت کار رسانه ای را رها نکرد.

او مردی ساده زیست بود به دور از از هر رنگ و ریایی. دعایی این زیست "مردم مدارانه" را در عین حالی که می توانست غیر از آن باشد انتخاب کرده بود و فروتنانه بر آن اصرار داشت.

این را می‌شد از موبایلی که نداشت، ماشینی که نداشت و تکلفی که نداشت فهمید.

بر خلاف برخی که در 35 سال کار رسانه‌ای به تعداد انگشتان یک دست هم در جلسات رسانه ای ندیدمشان، آقای دعایی پای ثابت جلسات بود.

او در میان تمام جریان ها و دولت ها مورد احترام بود و اکثر جلسات رسانه‌ای با سخنان او آغاز می‌شد. روی خوش، اخلاق زیبا و محبت پدرانه اش را هیچ گاه از دوستان ومردم دریغ نمی کرد.

عشق به امام و رهبری از ویژگی های بارز وی بود که همیشه آن را بر زبان جاری می ساخت.

لوتی گری و مردانگی اش و دستگیری از "افتادگان از بام سیاست" از خصال بارز او بود. به یاد دارم وقتی در مراسم تودیع من از روزنامه جام جم سخن می گفت در همانجا بی تعارف و صادقانه اعلام کرد می‌تواند دفتری در موسسه اطلاعات در اختیار اینجانب قرار دهد تا کارهایم را آنجا سامان دهم.

قبلا هم این کار را برای برخی سیاسیون کرده و بعد هم شنیدم انجام داده است.

اختلاف سلیقه او در برخی موارد با دیگران هیچگاه باعث ایجاد نقار، شکاف و دشمنی نمی شد. کما اینکه همواره از روزنامه کیهان به عنوان برادر دوقلویش یاد می کرد.

روایتی شیرین از فراکسیون "مه پیکران مجلس" داشت. و از آن شنیدنی تر روایت های ناب از امام راحل بود.

خوش به سعادتش که همزمان با سالگرد رحلت امام و مرادش جان به جان آفرین تسلیم کرد. شاید در این تقارن رازی نهفته باشد که ما از آن بی خبریم.

روحش شاد