«بیهمه چیز» کیست؟/ حق، زبان بیان ندارد
مینو خانی /
همه در تکاپو هستند. روستا باید مرتب شود. مردم باید تمیز و آراسته شوند. پارچهنوشته باید چشمگیر باشد. دهدار از یک گوشه روستا به گوشه دیگر میرود و مرتب با داد و عصبانیت از مردم میخواهد آنچه که باید را زودتر انجام دهند. مهمان در راه است. مهمانی که اگر چه عزیز نیست، به خاطر کمکی که ممکن است به مردم روستا بکند، عزیز داشته میشود. گاو بیزبان را جلوی پایش سر میبرند. نوری، صاحب گاو آه و فغان به پا میکند و اشک میریزد. اسم امیر، رئیس خانه انصاف روستا، مرده را زنده میکند. اما همین امیر است که پایان فیلم را با عکسالعمل مردم روستا به منصه ظهور میرساند، عکسالعملی که شاید نشاندهنده ماهیت واقعی آنهاست و شاید نشانه میزان فقری که به آن دچارند.
«بیهمه چیز» ساخته محسن قرائی، اقتباسی از نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» نوشته فردریش دورنمات، نمایشنامهنویس و رماننویس سوئیسی است؛ نمایشی که در ایران چندین بار به صحنه رفته و این بار بر پرده سینما جان میگیرد هر چند که اقتباس نعل به نعلی از اثر اصلی نیست.
به طور طبیعی وقتی صحبت از اقتباس میشود، به نظر میرسد اثر اولیه در قالب رمان یا نمایشنامه باید آنقدر خوب بوده و مخاطب را راضی کرده باشد که در شکل دیگری از هنر دستمایه ساخت قرار گیرد. پس یکی از نقاط قوت فیلم «بیهمه چیز»، فیلمنامه اقتباسی آن با شخصیتپردازی درست است و همین باعث میشود مخاطب را با خود تا آخر داستان همراه کند. البته طراحی صحنه، گریم و لباس، فیلمبرداری و خصوصا موسیقی پرقدرتی که بار دراماتیک صحنه را بیشتر میکند نیز در همراهی مخاطب نقش پررنگی دارند و محسن قرائی با سومین اثر خود خبر از یک فیلمساز داستانپردازی میدهد که عناصر ساخت یک فیلم را خوب میشناسد.
نقطه قوت دیگر فیلم، بازیهای درخشان بازیگران اصلی است. هدیه تهرانی در نقش یک بانوی زخمخورده اما مقتدر و بیروح خوب ظاهر میشود. باران کوثری با گریم و لباس متفاوت با توانمندی نقش یک دختر روستاییِ تنها و کمی سبک مغز را ایفا میکند. هادی حجازیفر در نقش دهدار نیز خوش میدرخشد.
داستان در ناکجاآبادی بیزمان میگذرد. نه روستا اسم دارد و نه زمان وقوع آن مشخص است. فقط از لابهلای حرفها میفهمیم مهمان، خانم لیلی که قرار است از راه برسد و روستا را نجات دهد، روزگاری ساکن روستا بوده و چون مورد اتهام اخلاقی قرار گرفته مجبور به ترک خانه و کاشانه شده و حالا در کسوت یک بانوی ثروتمند پرطمطراق و به خاطر اسمی که در پای نامه درخواست کمک بوده به روستا برمیگردد.
مشکل لیلی خانم با امیر، قهرمان روستاست که کارگران معدن را در زمان آتشسوزی نجات داده است. همین مشکل، گره اصلی درام است و واکنشهای طرف مردم روستا را رقم میزند که باعث میشود این سوال اصلی مطرح شود: چه کسی بیهمه چیز است؟ لیلی خانم که بر اساس حرف و حدیثها مشکل اخلاقی داشته؟ یا امیر که لیلی خانم ادعا میکند او باعث حرف و حدیثها درباره او و ترک خانه و خاک باعث شده است؟ یا دهدار و دکتر و پاسبان روستا که به خاطر قول و قرار لیلی خانم مبنی بر کمک به روستا تمهیداتی را بر علیه دوستشان میچینند؟ یا مردمی که به خاطر 3 هزار تومان کمک لیلی خانم همه آنچه را که امیر در حقشان کرده است، فراموش میکنند؟ یا...؟
کارل مارکس، نظریهپرداز آلمانی و واضع نظریه مارکسیسم، معتقد بود «اقتصاد زیربناست و تاریخ، هنر، ایدئولوژی، سیاست و... روبنا هستند». مارکس جامعه را به دو طبقه سرمایهدار و کارگر تقسیم میکند و اظهار میدارد که بالاخره روزی طبقه کارگر بر علیه طبقه سرمایهدار انقلاب میکند و تاریخ را میسازد. آنچه در «بیهمه چیز» رخ میدهد، شاید ربطی به این نظریه داشته باشد، هر چند مارکس در نظریهاش حرفی از اخلاق و ارتباط اقتصاد با اخلاق نمیزند، در این فیلم میبینیم که وضعیت اقتصادی و پول یا همان فقر مردم، اخلاق را زیر سوال برده است. گرچه همه معتقدند موضوع اصلی داستان، انتقام است، به نظر میرسد این نیز تحتالشعاع اخلاق قرار میگیرد و لیلی خانم که با هدف انتقام گرفتن از امیر راهی روستا شده، نیز در مقابل حرکت مردم، دست از انتقام میکشد، هر چند که قهرمان را در نگاه مردم خوار و بیارزش کرد. انگار این اخلاق است که بیهمه چیز است یا باعث «همه چیز» است. تعهد، صداقت، بیریایی و دوستی در مقابل پول رنگ میبازد و بیاخلاقی را عریان به رخ مخاطب میکشد. همین بیاخلاقیهاست که باعث میشود آسیه، دختر امیر روستا را ترک کند و تاریخ تکرار شود و یک دختر دیگر به خاطر حرف و حدیثها جلای وطن کند و شاید یک لیلی دیگر، یک زن سرد و بیروح و پر از حس انتقام ساخته شود. همین بیاخلاقی است که باعث دورویی دهدار و دکتر میشود؛ امیر را وادار به زد و بند با اسد میکند؛ حق، ناحق شود. چراکه حق، زبان ندارد. احد، پسربچه لالی که یک پایش هم میلنگد، چشم ناظر است، اما زبان بیان حقیقت را ندارد و عرصه را برای کسانی که به تکه نانی رنگ عوض میکنند، باز میکند.