تاریخ شفاهی ایران از لابهلای خاطرات مردمشناسان
در کتاب خاطرات مردم شناسان ایران تلاش شده است که تاریخ شفاهی مردمشناسی ایران از لابهلای خاطرات پژوهشگران این رشته خارج، ثبت و ضبط شود.
حفظ خاطرات گذشته و بیان آن برای دیگران از کارهای بسیار مهمی است که به افراد کمک میکند آنچه را تابهحال از نزدیک تجربه نکردهاند، درون خود احساس کنند.
کتاب خاطرات مردم شناسان ایران نوشته ژیلا مشیری نمونه بسیار موفقی از متون مردمشناسی و خاطرات مردمشناسان مشهوری است که با مطالعه آن در یک خاطره جمعی مشترک قرار میگیرید و بیش از هر چیز جنبه آگاهیبخشی و آموزش برای شما دارد.
این کتاب در سال 1401 با 348 صفحه توسط نشر افکار در دسته بندی کتب علوم اجتماعی به چاپ رسیده است.
درباره کتاب خاطرات مردم شناسان ایران
تابهحال به تجربیات زیسته آدمها توجه کردهاید؟ برای مثال اگر با یک فردی یزدی درباره کوچههای آشتیکنان این شهر صحبت کنید، خاطرات و تجربهها و پیشینه جذابی را از شکلگیری این کوچهها به شما میگوید که خودتان آن را از نزدیک تجربه نکردهاید؛ اما با شنیدن آنها میتوانید در یک دایره تجربی مشترک با آن فرد قرار بگیرید.
کتاب خاطرات مردم شناسان ایران از جمله بهترین کتابهایی است که در زمینه مردمشناسی و بیان خاطرات گردآوری شده است و نمونه جامعی از خاطراتیست که بهخوبی درباره شرایط اجتماعی و فرهنگی مناطق مختلف ایران صحبت میکند.
ژیلا مشیری این کتاب را در سه بخش تالیف و گردآوری کرده است. در بخش اول این کتاب، مقالات نظری و تئوریک مربوط به خاطره را خواهید خواند که با عنوان «مردمشناسی و خاطره» جمعآوری شده است. این بخش بهخوبی ارتباط میان رشته مردمشناسی و پیوند آن را با خاطرهها توضیح میدهد و اهمیت آن را بیان میکند.
بخش دوم کتاب خاطرات مردم شناسان ایران به بیان خاطرههایی که مردمشناسان مشهور ایران داشتهاند پرداخته که خواندن هر قسمت آن، شما را با حجمی از اطلاعات مفید روبهرو میکند.
در نهایت بخش سوم کتاب به «یادها و خاطرهها» اختصاص دارد و به تقدیر از مردمشناسانی میپردازد که سالها برای ارتقا و اعتلای فرهنگ ایرانی درجایجای کشور تلاش کرده و در این زمینه گامهای بلند و موثری را برداشتهاند.
در این اثر تلاش شده است که تاریخ شفاهی مردمشناسی ایران از لابهلای خاطرات پژوهشگران این رشته خارج، ثبت و ضبط شود. خواندن این کتاب به شما کمک میکند که اطلاعات جدید و مهمی را درباره شیوه و سبک زندگی گذشته مردم ایران در زمانها و مکانهای مختلف به دست آورید.
خاطرات مردم شناسان ایران برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای همه کسانی که به مردم شناسی و شناخت فرهنگ شهرهای مختلف علاقهمندند و از آشنایی با خاطرات و تجربیات قدیمی لذت میبرند، بسیار مناسب است.
در بخشی از کتاب خاطرات مردم شناسان ایران میخوانیم
در سال 1397 از سوی پژوهشکده مردمشناسی جهت انجام طرح مردمشناسی نوروز و یلدا در استان قزوین به این استان سفر کردم. دوستی علاقهمند به مردمشناسی و تحصیلکرده رشته زبانهای باستانی در این مسیر با من همراه شد. در روز اول پس از جابهجا شدن در اقامتگاه و انجام مقدمات کار برای آشنایی بیشتر با فرهنگ مردم قزوین راهی موزههای این شهر تاریخی شدیم. یکی از این موزهها موزه چهلستون قزوین بود. در آنجا راهنمای موزه با نشان دادن وسایل و اشیای موزه توضیحاتی درباره آنها میداد. در میان این اشیا خمرههای بزرگی قرار داشت بهاندازه و بزرگی یک انسان که در بدنه آن سوراخهای کوچکی وجود داشت. راهنما به نقل از مادربزرگش خاطرهای را در رابطه با خمرههای بزرگ تعریف نمود که برایمان بسیار جالب بود. اکثر خانههای قزوین در گذشته دارای حیاط و انبار بزرگ بودند و یخچالی هم برای نگهداری مواد غذایی وجود نداشت؛ بنابراین از این نوع خمرهها در اکثر خانهها یافت میشد. بعضی از آنها را در داخل زیرزمین منازل نگاه میداشتند، بهطوری که قسمتی از این خمرهها داخل زمین قرار میگرفت و خنکتر بود و برای نگهداری مواد غذایی که زودتر فاسد میشدند - مانند شربتها، روغنهای حیوانی، شیره انگور و... - استفاده میشد و از خمرههایی که در حیاط قرار میگرفت، برای نگهداری مواد غذایی خشک مانند آرد استفاده میگردید. در زمان جنگ جهانی اول که شهرها هم در خطر حمله قرار داشت، مردم جهت حمایت از دختران و فرزندان خود و جلوگیری از هرگونه تجاوز و تعدی به آنها تصمیم میگیرند از این ظروف بهگونه دیگری استفاده کنند.
زمانی که جارچیان خبر حمله سربازان به شهر را با نواختن شیپور اعلام میکنند، اهالی قزوین دخترانشان را به داخل خمرهها میفرستند و در بالای آن ظرفهای بزرگ ترشی که بهخاطر داشتن سرکه بسیار هم بدبو بود، قرار میدهند. سربازان برای غارت به منازل مسکونی حمله میکردند و هرچه را به دست میآوردند، میربودند و منازل را غارت میکردند. اما با نزدیک شدن به این خمرهها، با بوی بد سرکه و ترشی مواجه شده و به آن اهمیتی نمیدادند و به این ترتیب اهالی قزوین، فرزندان خود را از تعدی و تجاوز دور نگاه داشتند. ضربالمثل «ترشی انداختن دختران» از این ماجرا ساخته شد.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات