جمعه 9 آذر 1403

ترجمه «صومعه پارما» چاپ شد / کتاب مهم و تحسین‌شده استاندال

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
ترجمه «صومعه پارما» چاپ شد / کتاب مهم و تحسین‌شده استاندال

رمان «صومعه پارما» نوشته استاندال با ترجمه محمد نجابتی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

رمان «صومعه پارما» نوشته استاندال با ترجمه محمد نجابتی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «صومعه پارما» نوشته استاندال به‌تازگی با ترجمه محمد نجابتی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب دویست‌وسی‌ویکمین عنوان «ادبیات جهان» و صدونودوهفتمین‌رمانی است که این‌ناشر در قالب این‌مجموعه منتشر می‌کند. ترجمه فارسی پیش‌رو از این‌کتاب براساس نسخه‌ای انجام شده که انتشارات گالیمار سال 2008 در قالب مجموعه «Folioplus calssiques» منتشر کرده است.

ماری آنری بِیل نویسنده فرانسوی معروف به استاندال یکی از مولفان سبک رئالیسم، نگارنده رمان «سرخ و سیاه» است که سال 1783 است و سال 1842 درگذشت. او رمان «صومعه پارما» را سال 1839 یعنی 9 سال پس از «سرخ و سیاه» منتشر کرد که اتفاقاتش سال 1830 و بیشتر در شهر پادووا در ایتالیا رخ می‌دهند. استاندال در پیشگفتار کتابش به مخاطب تذکر می‌دهد شاید ایتالیایی‌بودن شخصیت‌های رمان جاذبه‌ای نداشته باشد چون قلب مردمان این‌کشور با قلب فرانسویان تفاوت زیادی دارد. اما ایتالیایی‌ها انسان‌های بی‌ریا و درستکاری‌اند و اگر کسی تهدیدشان نکند، آن‌چه در دل دارند، به زبان می‌آورند.

داستان «صومعه پارما» با حمله ناپلئون به میلان در سال 1796 آغاز می‌شود و اتفاقاتش تا سال 1830 ادامه پیدا می‌کند. شخصیت اصلی قصه، مردی به‌نام فابریس دل‌دونگو است که با شنیدن آوازه قهرمانی‌های ناپلئون، خود را از ایتالیا به فرانسه می‌رساند تا ناپلئون را ببیند و همراهش بجنگد. اما زمانی که فابریس به ارتش ناپلئون می‌رسد و می‌خواهد با او همراه شود، واقعه شکست ارتش فرانسه در واترلو رخ می‌دهد. فابریس هم از واترلو مسیر بازگشت را در پیش می‌گیرد اما گرفتار اتفاقاتی می‌شود که سرنوشتش را تغییر می‌دهند.

ادامه اتفاقات داستان به این‌جا می‌انجامند که نفوذ عمه فابریس در شهر پارما، برادرزاده بخت‌برگشته را به این‌شهر می‌کشد.

منتقدان ادبی درباره این‌کتاب نظر مثبتی داشته‌اند. بالزاک دیگر نویسنده رئالیست فرانسوی، اولین‌منتقدی بود که درباره این‌رمان نوشت و اعلام کرد استاندال «شهریار» مدرن را نوشته و اگر ماکیاولی در ایتالیای قرن نوزدهم زندگی می‌کرد، چنین‌رمانی می‌نوشت. بالزاک در نقد مثبت خود، به تشریح جزئیات توسط استاندال هم اشاره کرده است. ایتالو کالوینو نویسنده معاصر ایتالیایی هم این‌رمان را زیباترین رمان جهان نامیده است. آندره ژید هم در یک‌روزنامه که از او خواسته بود 10 رمان برتر فرانسه را نام ببرد، این‌کتاب را در مقام اول قرار داد.

این‌رمان در دو فصل اصلی که «کتاب اول» و «کتاب دوم» نام دارند، نوشته شده است. دو فصل یادشده هم در مجموع 28 بخش را در برمی‌گیرند. در ترجمه‌ای که نشر ققنوس از این‌رمان منتشر کرده، پیوستی هم هست که دربرگیرنده مقاله‌ای به‌قلم فرانسوا کرلوئگان نوشته شده است. این‌مقاله در نسخه‌ای از این‌کتاب منتشر شده که در قالب مجموعه «Folioplus calssiques» چاپ شده است.

در قسمتی از رمان «صومعه پارما» می‌خوانیم:

ژنرال با دیدن برادرش دون‌جزاره فریاد زد: «بفرما! امروز فرداست که دوشس صدهزار اسکودو خرج کند تا به ریش من بخندد و زندانی را فراری دهد!»

فعلا ناچاریم قهرمانمان را در زندانش، نوک دژ پارما، به حال خود بگذاریم. آن بالا، از او به‌خوبی نگهداری می‌کنند و وقتی دوباره به سراغش بیاییم، شاید کمی تغییر کرده باشد. ابتدا به دربار بپردازیم. دسیسه‌های آن‌جا بسیار پیچیده‌اند و به‌خصوص آلام زنی نگونبخت می‌تواند سرنوشت زندانی را هر آن تغییر دهد. هنگامی که فابریس، در برابر دیدگان قلعه‌دار، از سیصدونود پله‌ای بالا می‌رفت که به محبسش در برج فارنسه منتهی می‌شد، بسیار ترسیده بود و فهمید که وقت مناسبی برای اندیشیدن به نگونبختی‌اش نیست.

دوشس، پس از آن‌که از شب‌نشینی کنت زورلا به خانه بازگشت، با اشاره‌ای کنیزانش را مرخص کرد. سپس، بی‌آن‌که لباس عوض کند، خودش را بر بستر رها کرد. با صدای بلند فریاد زد: «فابریس به چنگ دشمنانش افتاده و چه بسا به خاطر من به او زهر دهند!» این توصیفِ مختصرِ اوضاع یاسی در پی داشت که در وصف نمی‌گنجد، آن هم در وجود زنی نه‌چندان خِرَدگرا که سرسپرده احساسات آنی‌اش بود و بی‌آن‌که اذعان کند، همچون عقل‌باختگان، عاشق زندانیِ جوان بود. گنگ و نامفهوم شیون می‌زد، غضب در وجودش غلیان می‌کرد و حرکاتی تشنج‌گونه انجام می‌داد، هرچند اشکی نمی‌افشاند. کنیزان را مرخص کرد تا شاهد گریستنش نباشند، چون پنداشته بود که به محض تنهاشدن، می‌زند زیر گریه و به هق‌هق می‌افتد. از اشک، که نخستین تسلی دردهای بزرگ است، کاملا تهی شده بود. خشم، انزجار و حس زبونی در برابر شهریار بیش از اندازه بر خوی مغرورش گران آمده بود.

این‌کتاب با 627 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 320 هزار تومان منتشر شده است.