یک‌شنبه 4 آذر 1403

ترس از پاسبان را که یادآور پیش از انقلاب است، احیا نکنید!

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
ترس از پاسبان را که یادآور پیش از انقلاب است، احیا نکنید!

وجهه نیروی انتظامی حتی در وقایع سال 88 و طی 8 ماه اعتراض در خیابان‌های تهران خدشه زیاد ندید اما اکنون به نظر می‌رسد اعتبار اجتماعی این نیرو به شکل نگران‌کننده‌ای رو به نزول است و مهم‌تر از آن برخی بر‌آن‌اند تا شناسه حکومت پهلوی را که پاسبان‌ها بودند بازتولید کنند. ترس از پاسبان و پلیس اما زیبنده جمهوری اسلامی نیست و حال که اصول‌گرایی ایرانی نام مستعار «انقلاب» را برای خود برگزیده باید...

عصر ایران؛ مهرداد خدیر - داستان حجاب یا حجاب اجباری یا نوع مواجهه با آن و تفکیک بی‌حجاب از کم‌حجاب و شل‌حجاب و بد‌حجاب یک روی سکه است با بحث‌های حقوقی و شرعی و سیاسی و امنیتی. اما یک روی دیگر هم دارد و این یادداشت به خاطر آن است.

در روی اول این بحث درمی‌گیرد که از منظر شرعی اگر گناه است مگر برای هر گناه بگیر و ببند راه می‌اندازند مثل دروغ و غیبت و اگر جرم‌انگاری شده که در تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی مصوب 1362 چنین است و موضوع را حقوقی می‌کند کجای آن انتقال با گشت ارشاد دارد و مگر زندان از دو روز تا دو ماه یا 5 تا 50 هزار تومان جریمه آن هم برای بی‌حجاب نه بد‌حجاب و کم‌حجاب و شل‌حجاب در آن نیامده پس چرا برگ جریمه صادر نمی‌کنند و خلاص؟

اگر سیاسی و امنیتی است و برای مقابله با القائات و تبلیغات «مسیح علی‌نژاد» و به خاطر همین ارسال فیلم برای او در زمره جرایم درآمده چرا به وضوح اعلام نمی‌شود تا زنان و دختران بدانند با شالِ شُل مشکل ندارند و بر سر حداقل آتش‌بس برقرار شود و همین که زنان روسری به سر داشته باشند یعنی عناد سیاسی نداریم و نمی‌خواهیم با مسیح علی‌نژاد همراهی کنیم اما چون شوهرمان منع نکرده یا اصلا شوهر نداریم یا خودمان را مالک بدن‌مان می‌دانیم و اگرچه حجاب را هم قبول داریم اما در این فقره هنوز کامل نیستیم و قدری از زلف‌مان را بیرون می‌اندازیم.

روی دیگر اما اصرار بر پلیس در این ماجراست تا جایی که خانم انسیه خزعلی معاون امور زنان آقای رییسی گفته "اصلا گشت ارشاد نداریم و پلیس امنیت اخلاقی داریم". حالا خوب است نگفته اصلا پلیس هم نداریم چون آقای احمد خاتمی گفته بود اصلا حجاب اجباری نداریم.

شاید یادشان افتاده که آقای ابراهیم رییسی در ایام انتخابات در پاسخ به وضعیت گشت ارشاد در دولت او گفته بود "گشت ارشاد مدیران راه می‌اندازند" تا با زنان طرف نباشد.

در ویدیوهایی که درباره مواجهه با دختران و زنان ایرانی ولو به صورت مکرر و بزرگ نمایی منتشر می‌شود یک طرف داستان دختران و زنان‌اند و سوی دیگر پلیس است و این یعنی بازگشت یا بازگرداندن نیروی انتظامی به عصر پاسبانی.

پاسبان، نماد سرکوب در دوره پهلوی اول و دوم بود. پاسبان رضاشاه چادر از سر زنان می‌کشید و اول بار روایت مادر بزرگم از پاسبانی که در کوچه آبشار به دنبال او می‌دویده تا چادر از سر او بکشد تصویری از آن دوران در ذهن من در خردسالی ترسیم کرد و آن قدر پررنگ بود که تا سال‌ها هر کار دیگر را ذیل آن قرار می‌دادم و آن قدر نمره منفی داشت که تأسیس دانشگاه تهران و فرهنگستان یا ساخت جاده و تونل و نوسازی‌های مادی و معنوی دیگر چون شناسنامه‌دار شدن ایرانیان و دادگستری مدرن همه تحت‌الشعاع قرار گرفت.

حتی خود رضا‌شاه در آن زمان در ذهن من در هیأت پاسبانی ترسیم می‌شد که دنبال زنان می‌دود تا چادر از سرشان برگیرد!

این قصه‌ها را می‌شنیدم تا خود در اولین حضور در امجدیه برای تماشای بازی دارایی که به خاطر پرویز قلیچ خانی می‌رفتیم با مشاهده پاسبان‌هایی که با باتون یا باطوم به جان تماشاگران افتادند همان تصویر دوباره تکرار شد.

در خانواده مادری و پدری هم هیچ‌کس در خدمت شهربانی و ارتش نبود و نسبت تیمسارخوشنویسان، هم سببی بود که داماد خانواده دایی پدرم شده بود و پدرم تأکید داشت او سرتیپ شهربانی نیست و چون دکتر رادیولوژی یود بیشتر به عنوان دکتر خوشنویسان می شناختیم. (مرد بسیار متشخصی بود و گویا با همسر متوفای دکتر ولایتی هم نسبتی داشت).

البته اندک اندک دریافتم که در شهربانی هم مثل هر اداره دیگر همه جور آدمی بوده و همه در کار سرکوب خلق الله نبوده اند و نمونه آن رییس کلانتری بهارستان که با انقلاب همراهی فراوان داشت و اتفاقا ساواک بود که بساط داغ و درفش راه انداخت و تا قبل از آن که کار دست شهربانی بود و قبل از ماجرای سیاهکل بر زندانیان سیاسی چندان سخت نمی‌گرفتند و شکنجه ها بعد از کمیته مشترک و دخالت ساواک شروع شد.

با این همه نماد حکومت نزد خانواده‌هایی که زمینه سیاسی داشتند پاسبان‌ها بودند.

به همین خاطر اولین نهاد که بعد از انقلاب تشکیل شد کمیته‌ها بود تا در عمل جایگزین شهربانی شود. هر چند شهربانی حسب ظاهر باقی ماند اما کار شهربانی که نظم و انتظام ظهرها بود به کمیته‌ها سپرده شد.

هنوز به یاد دارم که دوست شهید ما حسین اسلامیت که از آلمان به ایران بازگشته بود و در شلمچه به شهادت رسید چند ماه قبل از آن در خانه ما چند بارخطاب به مادربزرگ که به سختی می شنید تأکید کرد من پاسدارم اما باز می پرسید با این قد و بالا و وضع مالی خوب - چون در جوانی بنز سوار بود به خاطر شغل پدرش که رییس اتحادیه حمل و نقل بود - چطور پاسبان شده؟ و او با خنده و صدای بلند بی آن می‌گفت: مادر جان! پاسدار نه پاسبان.

حسین، لباس سپاه را به ندرت از تن درمی‌آورد. با نزدیک به دو متر قد و سیمایی چون هنر پیشگان امروز، لباس پاسداری بر تن کرده بود و گویا حقوقی هم نمی‌گرفت.

آری، انقلاب 57 بر آن بود که فرهنگ پاسداری را جای‌گزین فرهنگ پاسبانی کند. از پاسبان اگر باتون یا باطوم را می‌گرفتی چیزی باقی نمی‌ماند پاسدار اما سلاح را مخفی می‌کرد و دیده بودم در درگیری‌های سال 60 هم استفاده نکرد و می‌گفت من پاسدار سپاه‌ام نه پاسدار کمیته و مأموریت دیگری دارم.

با این که شهربانی باقی ماند اما پس از جنگ و در آغاز دولت سازندگی با ادغام کمیته و شهربانی و ژاندارمری و تشکیل نیروی انتظامی تلاش فراوانی صورت پذیرفت تا واژه ناجا (‌سر‌واژه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی) جا بیفتد و حتی کلمه پلیس هم به کار نمی‌رفت چه رسد به پاسبان.

محمد باقر قالیباف که از سپاه و با فرهنگ سپاه به نیروی انتظامی آمد کوشید اعتبار خدشه‌دار شده پلیس بعد از وقایع 18 تیر 1378 را احیا کند و مرتضی طلایی هم در تهران برای این منظور بسیار کوشید. به گونه ای که یکی از سالگردهای 18 تیر را مدیریت کردند تا 18 تیر تکرار نشود.

نگاه مردم به پلیس تغییر کرده بود و به سوی یک نهاد اجتماعی سوق یافت. نیروی انتظامی مردم را یاد خدمات اجتماعی می‌انداخت و باشگاه فوتبال آن قهرمان آسیا شد.

کلمه پلیس را هم البته آقای قالیباف احیا کرد اما چون اصطلاحی بین‌المللی است و فرهنگ پاسبانی را احیا نکرد. وجهه نیروی انتظامی حتی در وقایع سال 88 و طی 8 ماه اعتراض در خیابان‌های تهران خدشه زیاد ندید اما اکنون به نظر می‌رسد اعتبار اجتماعی این نیرو رو به نزول است و مهم‌تر از آن شناسه حکومت پهلوی که پاسبان‌ها بودند بازتولید می‌شود.

ترس از پاسبان و پلیس، زیبنده جمهوری اسلامی نیست و اگر اصول‌گرایی ایرانی نام مستعار «انقلاب» را برای خود برگزیده باید به این مهم توجه داشته باشد که حضور پررنگ پلیس و ترساندن مردم با پاسبان کاری بود که در رژیم شاه به نفرت انجامید و نسبتی با انقلاب ندارد.

جایگاه خانم خزعلی هم برای دفاع از حقوق زنان است نه پاک کردن صورت مسأله با تغییر نام گشت ارشاد به پلیس امنیت اخلاقی یا هر پلیس دیگر.

تماشاخانه

ببینید | رو در رو کردن دو زنی که در «بی آر تی» سر حجاب دعوا کردند

ببینید | خاطره مهران مدیری از دوران جنگ؛ از شلیک آرپی‌جی تا زدن دشمن با سنگ

فیلم های دیگر کانال عصر ایران در تلگرام
ترس از پاسبان را که یادآور پیش از انقلاب است، احیا نکنید! 2
ترس از پاسبان را که یادآور پیش از انقلاب است، احیا نکنید! 3
ترس از پاسبان را که یادآور پیش از انقلاب است، احیا نکنید! 4
ترس از پاسبان را که یادآور پیش از انقلاب است، احیا نکنید! 5