ترغیب یا تهدید انتخاباتی اصلاحطلبان؟
جریان نزدیک به حاکمیت به دلیل در دست داشتن ساز و کارهای انتخاباتی باید این امر را در نظر بگیرد که مواضع آنان طبیعتا برای جریان دور از قدرت می تواند به شدت تحریک کننده باشد و عقلای این جریانند که باید در جهت هم افزایی نیروهای سیاسی گام بردارند. اگر آنان خود نه تنها جلوی چنین فرایندی را نگرفته بلکه بدان دامن زنند، خود از خاسران وضع موجود خواهند بود.
جریان اصلاح طلبی این روزها با بحران تصمیم گیری برای انتخابات اسفند ماه مواجه است. آنها از یک سو براساس یک نظام منطقی، لوازم حضور در انتخابات را در اختیار ندارند، از سویی در یک نگاه ملی، نمی توانند نسبت به چنین واقعه ای منفعلانه برخورد کنند. در یک جامعه ارگانیک به تعبیر دورکیم این نهادهای سیاسی هستند که باید مشارکت سیاسی را ایجاد کنند و اصلی ترین این نهادها طبیعتا احزاب هستند. اما احزاب اصلاح طلب بر این باورند که برای ایجاد چنین مشارکتی لازم است قادر باشند تا ضمن دسترسی یه قدرت و منابع آن، مردم را درآن منابع شریک کنند.
فرض این است که سامانه سیاسی باید ابتدا نهادمند شوند و برای تحقق این امر حضور آنان باید موثر و سپس تعیین کننده باشد. ولی اصلاح طلبان به وضوح می بینند که ابزارهای مورد نیاز را ندارند. بر اساس برداشت این جریان، شرکت نکردن، می تواند یک پیروزی باشد چرا که تبعات آن می تواند برای نظام سیاسی، در بلند مدت، منجر به تغییر سیاست ها شده و کشور را از ادامه وضع موجود به وضع مطلوب رهنمون کند. آنان امروز کارآیی نظام انتخاباتی را مهمتر از خود انتخابات می بینند. اما در طرف مقابل نظام سیاسی ترجیح می دهد که تغیرات جدی در بافت سیاسی کشور اتفاق نیفتد. آنان این گونه می بینند که برنامه های اقتصادی چیده شده که آن را قابل تحقق می دانند، میتواند با تغییر در بافتار سیاسی کشور، دچار اختلال شود.
همچنین خواستار مشارکت گسترده مردم هستند که به معنای اقتدار سیاسی در عرصه بین المللی تعبیر شده و می تواند امنیت سرمایه گذاری خارجی در کشور را تقویت کرده و در برابر تخاصم خارجی هم، به عنوان یک عامل بازدارنده عمل کند. این یک ایده آل است که احزاب نزدیک به حاکمیت بتوانند از اقبال بالای اجتماعی برخوردار بوده تا حاکمیت بتواند با خیال راحت و با اتکا به سرمایه اجتماعی گسترده، برنامه های سیاسی و به ویژه اقتصادی خود را پیاده کند.
اما پیچ داستان آن جایی است که این ایده آل نه تنها شکل نگیرد بلکه حتی معکوس شده و نارضایتی ها اوج گرفته باشد و کارگزاران سیاسی توان حل مسئله را از دست داده باشند. در چنین شرایطی ترغیب جریان سیاسی دور از حاکمیت برای ورود به انتخابات، به نظر ضروری تر از پیشبرد برنامه های مدون شده در نظام یک دست است. چرا که آن برنامه ها بدون همراهی اجتماعی محکوم به شکست است و به این ترتیب اگر برنامه های اقتصادی موفق نشود نظام سیاسی درهر دو حوزه شکست خواهد خورد. در حالیکه منطقا فراهم کردن شرایط برای حضور جریان دوم و افزایش مشارکت سیاسی، می تواند با وجود تغیرات جدی در برنامه های مد نظر حاکمیت، به دلیل تطابق منافع مردم و حکومت به ادغام ایده هایی بینجامد که نهایتش تامین منافع ملی است.
از این رو نادیده انگاشتن یک جریان سیاسی که می تواند مقوم مشارکت سیاسی بوده و در گامی بالاتر مقابله با آن، نمی تواند به پیشبرد اهداف نظام سیاسی کمکی کند. جدل های مجازی اگرچه امری طبیعی است اما باید توجه داشت از آن جا که از دو جریان سیاسی موثر کشور، یک جریان به دلیل نزدیکی به «هسته سخت نظام» از قدرت بالاتری برخوردار است، نظراتش می تواند از سوی جریان دوم به ارعاب تعبیر شده و نظرات جریان دوم به دلیل توان مشارکت سازی اش به تهدید کل حاکمیت تلقی شود. این فضا، قطعا امکان تفاهم بر سر ساده ترین مسائل را سلب کرده اما جریان نزدیک به حاکمیت به دلیل در دست داشتن ساز و کارهای انتخاباتی باید این امر را در نظر بگیرد که مواضع آنان طبیعتا برای جریان دور از قدرت می تواند به شدت تحریک کننده باشد و عقلای این جریانند که باید در جهت هم افزایی نیروهای سیاسی گام بردارند. اگر آنان خود نه تنها جلوی چنین فرایندی را نگرفته بلکه بدان دامن زنند، خود از خاسران وضع موجود خواهند بود. حاصل چنین وضعیتی بی اعتبار شدن همه نهادهای مدنی و حرکت معکوس سیاسی از یک جامعه در حال ارگانیک شدن به جامعه مکانیکی است.
*روزنامه نگار
216216
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1785509