تصاویر تلخ از وداع پدر و نوه 7 ماهه با پیکر شهید / میترسم محبتش نگذارد به جبهه بروم
فارس نوشت: خواهر شهیدان جهازی میگوید: جهانگیر علاقه زیادی به فرزندش محمد داشت، طوری که وقتی به مرخصی میآمد، با محمد بازی میکرد و دوست نداشت لحظهای از او جدا شود.
در گلزار شهدای امامزاده محمد (ع) کرج دو برادر در جوار هم آرام گرفتهاند. شهیدان «رضا و جهانگیر جهازی» که به فاصله 6 ماه از هم به شهادت رسیدهاند. رضا 9 مهر 61 در عملیات مسلمبنعقیل و جهانگیر 23 فروردین 62 در عملیات والفجر یک به شهادت رسید. برادر کوچکتر که زودتر به شهادت رسید، 14سال بیشتر نداشت و برادر بزرگتر هم 20ساله بود. مادر شهیدان جهازی که دو پسر و دو دختر داشت، هر دو پسرش را راهی جبهه کرد و این ایام مصادف با اربعین درگذشت این امالشهدا است.
در ادامه روایتی از خواهر شهیدان جهازی را میخوانیم:
جهانگیر بسیار مسئولیتپذیر بود. وقتی در 18سالگیاش بحث ازدواج با دخترخالهام مطرح شد، دنبال استقلال مالی بود. پدرم او را کمک کرد و توانست مستقل شود؛ بعد اقدام به ازدواج کرد. او نسبت به جبهه هم احساس تکلیف میکرد. حتی یک ماه بعد از ازدواجش به جبهه رفت. او حتی قبل از شهادت برای تنها فرزندش محمد تا 6 سالگی لباس خرید که مبادا کسی برای خرید لباس محمد به زحمت بیفتد.
پدر شهید جهانگیر در حالی که نوهاش را در آغوش گرفته بر بالین پسر شهیدش آمده
جهانگیر علاقه زیادی به فرزندش محمد داشت، طوری که وقتی به مرخصی میآمد، با او بازی میکرد و دوست نداشت لحظهای از او جدا شود. در آخرین اعزام برادرم، همسر و فرزندش هم به بدرقه او رفته بودند. وقتی که برادرم سوار قطار شد، به محمد نگاه نمیکرد. فرماندهاش از او پرسیده بود: «پسرت دارد دست تکان میدهد، نگاهش کن» جهانگیر گفته بود: «میترسم محبتش نگذارد به جبهه بروم.»
آن روز محمد 7 ماهه بود و بسیار شیرین و دوست داشتنی. من نمیدانم جهانگیر چگونه از او دل کند و برای آخرین بار به جبهه رفت و پیکرش بازگشت.
219215
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1851997